کتاب مرگ، نقطه پایان
معرفی کتاب مرگ، نقطه پایان
کتاب مرگ، نقطه پایان نوشتهٔ آگاتا کریستی و ترجمهٔ ایلیا حریری است. نشر قطره این رمان جنایی را منتشر کرده است.
درباره کتاب مرگ، نقطه پایان
کتاب مرگ، نقطه پایان (Death Comes as the end) رمانی جنایی نوشتهٔ آگاتا کریستی است. این رمان در ۲۳ بخش نگاشته شده است. شروع داستان این رمان زمانی است که «رِنیسِنْب»، خیره به «نیل» ایستاده بود. او میتوانست از دور صدای بلند برادرانش «یاحْموز» و «سوبِک» را بشنود. برادرانش داشتند بحث میکردند که آیا لازم است آببندی در جایی مخصوص تقویت بشود یا خیر. صدای سوبک، مثل همیشه، بلند و مطمئن بود. سوبک عادت داشت نظرش را با جدیت ملایمی به کرسی بنشاند. صدای یاحموز ملایم و لرزان بود و تردید و اضطراب او را نشان میداد. یاحموز همیشه دربارهٔ چیزی مضطرب بود. لو بزرگترین پسر بود و در غیاب پدرش، زمانی که به اراضی شمالی میرفت، سرپرستی مزارع کم و بیش به عهدهٔ او بود. کند و محتاط، و نگران مشکلاتی بود که وجود نداشتند. چه ماجراهایی پیش روی این خانواده است؟ این رمان جنایی را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب مرگ، نقطه پایان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی انگلستان و علاقهمندان به رمانهای جنایی پیشنهاد میکنیم.
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در تورکی، دوون به دنیا آمد. او نویسندۀ مشهور انگلیسی و خالق داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او نخستین نویسندهای است که کتابهایش بیشترین ترجمه را به زبانهای مختلف دنیا داشته و پس از او، ژول ورن و سپس شکسپیر در این روند قرار دارند؛ کریستی همچنین طولانیترین نمایشنامۀ جهان را به نام «The Mousetrap» نوشته است. این نمایشنامه از سال ۱۹۵۲ تا ۲۰۲۰ در West End اجرا شد. این نمایش در مارس ۲۰۲۰ بهدلیل همهگیری ویروس کرونا بسته شد. این نویسندۀ انگلیسی، ترجمهشدهترین نویسنده است. کریستی ۶ رمان نیز با نام مستعار Mary Westmacott نوشته است. آگاتا کریستی طی هر ۲ جنگ جهانی، در بیمارستانها خدمت کرد و دانشی درمورد سمهایی را که در بسیاری از رمانها، داستانهای کوتاه و نمایشنامههای او وجود داشت، به دست آورد؛ او همچنین در دورهای از زندگیاش، چندینماه را در حفاریهایی در خاورمیانه میگذراند و بدینترتیب از این دانش نیز در نگارش کتابهایش سود میجست. کریستی از خانوادهای ثروتمند و طبقۀ متوسط بود که عمدتاً در خانه تحصیل میکرد. او در سال ۱۹۲۰ «ماجرای مرموز در استایلز» را با حضور کارآگاه «هرکول پوآرو» نوشت و با این اثر بود که به نخستین پلههای موفقیت پا گذاشت.
آگاتا کریسی جوایز ویژه و مختلفی را در طول عمر هنریاش دریافت کرده است. بیشتر کتابها و داستانهای کوتاه او (و بعضیها از آنها چندینبار) بهصورت فیلم درآمدهاند. از آن میان میتوان فیلمهای قتل در قطار سریعالسیر شرق، مرگ در رودخانه نیل و قطار ساعت ۴:۵۰ پدینگتون را نام برد؛ همچنین بسیاری از نوشتههای کریستی بارها برای تهیۀ برنامههای رادیویی و تلویزیونی مورداستفاده و اقتباس قرار گرفتهاند. علی دهباشی، سردبیر مجلهٔ بخارا، در «شب آگاتا کریستی» گفت که این نویسندۀ انگلیسی، بهخاطر علائق باستانشناسی همسرش، بارها به ایران سفر کرده بود. در سال ۱۳۴۵ بود که محمدعلی سپانلو با آگاتا کریستی گفتوگویی انجام داد. آگاتا کریستی در تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ درگذشت. تنها بخشی از آثار این نویسنده را در فهرست زیر ببینید:
رمانهای هرکول پوارو: شیطان به قتل می رسد، ماجرای اسرارآمیز در استایلز، قتل در زمین گلف، قتل راجر آکروید، چهار (قدرت) بزرگ، راز قطار آبی، خطر در خانه آخر، لرد اجور میمیرد، قتل در قطار سریعالسیر شرق، تراژدی در سه پرده، مرگ در میان ابرها، قتل به ترتیب الفبا، قتل در بینالنهرین، ورقهای روی میز، شاهد خاموش، قتل در رود نیل، کریسمس هرکول پوآرو، ملاقات با مرگ، جنایتهای میهن پرستانه و ... .
مجموعه داستانها: تحقیقات پوآرو، قتل در مجتمع مسکونی، راز رگاتا، کارهای هرکول، شاهدی برای پیگرد قانونی، سه موش کور، ماجرای پودینگ کریسمس، گناه مضاعف، نخستین پروندههای پوآرو، گرفتاری در خلیج پولنسا، مجموعه چای هارلوین، روشنایی ماندگار.
رمانهای خانم مارپل: قتل در خانه کشیش، جسدی در کتابخانه، انگشت متحرک، اعلام یک قتل، آنها این کار را با آیینه انجام میدهند، جیب پر از چاودار و... .
بخشی از کتاب مرگ، نقطه پایان
«اِسا گفت: «حوری، این کار را بکن.»
حوری لحظهای ساکت ماند. نگاه اندیشناکی داشت. دو زن انتظار میکشیدند بالاخره گفت: «اگر آنطور که در نظر بود، یاحموز میمرد، قسمت عمدهٔ ثروت به پسران بازماندهٔ ایمحوتپ، سوبک و ایپی میرسید. بدون شک، بخشی ازاراضی برای فرزندان یاحموز کنار گذاشته میشد، ولی استفاده از آنها در اختیارشان، مخصوصا سوبک بود. بیتردید سوبک بیشترین سود را میبرد. احتمالاً در غیبت ایمحوتپ، به جای او به عنوان یک کاهن کا انجام وظیفه میکرد و پس از مرگ ایمحوتپ جای او را میگرفت. ولی با وجود آنکه سوبک از مرگ یاحموز سود میبرد، نمیتوانست گناهکار باشد، چرا که خودش آن قدر از آن شراب مسموم نوشید تا مرد. پس، تا آن جا که میدانم، مرگ این دو نفر تنها به سود ایپی است.»
اِسا گفت: «موافقم. تو بسیار دوراندیشی و من حرفهای پرارزشت را تحسین میکنم. ولی بگذار ایپی را در نظر بگیریم. او جوان و عجول است. از بسیاری جهات افکار ناپسندی برای خودش در سر دارد. در سنی است که تحقق آنچه میخواهد، بیش از هر چیز دیگری در زندگی برایش اهمیت دارد. نسبت به برادران بزرگترش احساس خشم میکرد و به خیالش که ناعادلانه از شرکت در جمع خانوادگی محروم شده است. همین طور به نظر میرسد که کامنی حرفهای نادرستی به او زده باشد.»
«کامنی؟!»
این رنیسنب بود که دخالت میکرد. از مداخلهٔ تند خود، سرخ شد و لبش را گزید. حوری سر برگرداند تا او را ببیند. نگاه طولانی، آرام و نافذی که به او انداخت، دختر جوان را به گونهای نامشخص آزرد. اِسا گردنش را به جلو دراز کرد، به او خیره شد و گفت: «بله کامنی. البته ممکن است حنت یا دیگری به او تلقینکرده باشند. در حقیقت ایپی جاهطلب و متکبر است و از اختیارات بیشتر برادرانش ناراضی است. همان طور که مدتها پیش به من گفت، خودش را عقل کل اصلی خانواده میداند.» »
حجم
۲۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۱۴ صفحه
حجم
۲۱۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۱۴ صفحه