تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب رویا
معرفی کتاب رویا
کتاب الکترونیکی «رویا» نوشتهٔ امیل زولا با ترجمهٔ مریم دلیخون و ویراستاری محمد صادقیسیار، توسط نشر سفیر قلم منتشر شده است. این اثر یکی از رمانهای شاخص ادبیات فرانسه در قرن نوزدهم بهشمار میآید و داستانی لطیف و درعینحال تلخ از زندگی، ایمان، عشق و رنج را روایت میکند. «رویا» با نگاهی عمیق به سرنوشت دختری یتیم و سرگردان، در بستر جامعهای مذهبی و سنتی، به بررسی مفاهیمی چون امید، فقر، معنویت و آرزوهای انسانی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب رویا
«رویا» از آثار داستانی امیل زولا است که در قالب رمان و با روایتی واقعگرایانه، زندگی دختری به نام «آنجلیک» را در شهر کوچکی در فرانسه قرن نوزدهم دنبال میکند. این کتاب بخشی از مجموعهٔ بزرگتر زولا با عنوان «روگون-ماکار» است که به سرنوشت خانوادهای در بستر تحولات اجتماعی و تاریخی فرانسه میپردازد. فضای داستان، آمیخته با عناصر مذهبی، اسطورهای و واقعیتهای تلخ زندگی روزمره است. زولا در این رمان، با تمرکز بر محیط کلیسا و خانوادهای که به حرفهٔ گلدوزی لباسهای مذهبی مشغولاند، تضاد میان آرمانگرایی و واقعیت را به تصویر کشیده است. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت خطی و توصیفهای دقیق از محیط، شخصیتها و احساسات آنها بنا شده و خواننده را به دنیایی میبرد که در آن ایمان، عشق و رنج درهم تنیدهاند. «رویا» با پرداختن به دغدغههای انسانی و اجتماعی، تصویری از جامعهٔ بسته و سنتی ارائه میدهد که در آن سرنوشت افراد بهشدت تحتتأثیر باورها و ساختارهای مذهبی و طبقاتی قرار دارد.
خلاصه داستان رویا
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «رویا» با توصیف زمستانی سخت و برفی در شهر کوچک بومون آغاز میشود؛ جایی که دختری نهساله به نام «آنجلیک» شب را زیر طاق دروازهٔ کلیسا سپری کرده است. او یتیم و بیسرپرست است و پس از فرار از خانهٔ سرپرستان بدرفتارش، در سرمای کشنده و گرسنگی به این شهر پناه آورده. خانوادهٔ «هوبرت»، زن و شوهری که نسلهاست به گلدوزی لباسهای کلیسا مشغولاند و خود نیز از رنج فقدان فرزند رنج میبرند، او را پیدا میکنند و به خانهشان میبرند. آنجلیک به تدریج در این خانهٔ آرام و مذهبی رشد میکند و با دنیای قدیسان، افسانهها و ایمان مذهبی آشنا میشود. او که کودکی سرکش و پرشور است، میان میل به پاکی و وسوسههای درونی، مدام در کشاکش است. کتاب با روایت زندگی روزمره، آموزشها، تنبیهها و محبتهای خانوادهٔ هوبرت، و تأثیر عمیق کلیسا و افسانههای مذهبی بر ذهن و روح آنجلیک، تصویری از رشد و بلوغ او ارائه میدهد. در این میان، آرزوی داشتن خانوادهای واقعی و عشق، در دل آنجلیک ریشه میدواند و او را به سوی رویاهایی میکشاند که گاه با واقعیتهای تلخ زندگی در تضاد قرار میگیرند. داستان با توصیفهای دقیق از محیط، احساسات و کشمکشهای درونی شخصیتها، خواننده را به دنیای پررمزوراز ایمان، رنج و امید میبرد، بیآنکه پایان ماجرا را افشا کند.
چرا باید کتاب رویا را بخوانیم؟
«رویا» با نگاهی موشکافانه به زندگی دختری یتیم در جامعهای مذهبی، به بررسی تأثیر ایمان، عشق و آرزو بر سرنوشت انسان میپردازد. این کتاب با توصیفهای جزئینگر و فضاسازی قوی، خواننده را به دنیایی میبرد که در آن مرز میان واقعیت و خیال، رنج و امید، بهشکل هنرمندانهای درهم تنیده شده است. روایت زولا از کشمکشهای درونی شخصیتها و تضاد میان آرمانگرایی و واقعیت، فرصتی برای تأمل دربارهٔ معنای زندگی، قدرت رویاها و نقش محیط در شکلگیری شخصیت انسان فراهم میکند. مطالعهٔ این اثر، دریچهای به ادبیات کلاسیک فرانسه و دغدغههای انسانی باز میکند که همچنان برای مخاطب امروز قابل لمس و تأملبرانگیز است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای کلاسیک، دوستداران ادبیات فرانسه و کسانی که به موضوعات اجتماعی، روانشناختی و مذهبی علاقه دارند مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ هویت، سرنوشت، ایمان و تأثیر محیط بر شخصیت را دارند، «رویا» اثری خواندنی خواهد بود.
بخشی از کتاب رویا
«دخترک که با نگاههای آنها معذب شده بود، خود را پشت ستون قدیسه آگنس پنهان کرد. همچنین نگران بیدار شدن اهالی خیابان و باز شدن مغازهها بود. خیابان آرفور که تا جلوی کلیسا امتداد داشت، اگر از سمت دیگر به خیابان باریک سولی - خیابانی که از کلیسای جامع تا میدان بزرگ کلواتر امتداد داشت - باز نمیشد، با خانهٔ هوبرت که در کنار کلیسا قرار داشت به یک بنبست واقعی تبدیل میشد. در آن لحظه چند رهگذر از آنجا رد شدند و بهجز یک یا دو نفر از آنها که با عجله به سر کارشان میرفتند، بقیه با تعجب به دختر کوچک بیچارهای که او را تا به حال در شهر بومون ندیده بودند نگاه میکردند. برف آهسته و بیوقفه میبارید. به نظر میرسید که سرما با روشنایی روز بیشتر شده و گویی در پوشش یکنواخت برف که مانند کفنی سفید و بزرگ شهر را پوشانده بود صداهایی از دور به گوش میرسید. دخترک از آوارگی خود شرمسار و خجالت زده بوده گویی که انگار مرتکب خطایی شده است. هنگامی که هوبرتین را که هیچ خدمتکاری نداشت و برای خرید نان از خانه خارج شده بود شناخت، خود را عقب کشید. «کوچولو اینجا چکار میکنی؟ تو کی هستی؟» پاسخی نداد و صورتش را پنهان کرد. دیگر چیزی حس نمیکرد و تمام وجودش بیجان شده بود. گویی قلبش بخ بسته و از کار افتاده بود. به محض اینکه بانوی مهربان با نگاهی ترحمانگیز رویش را برگرداند و رفت، در نهایت ضعف و خستگی روی زانوهایش افتاد و با بیحالی روی برف لیز خورد و دانههای برف به سرعت او را پوشاندند.»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه