کتاب ایستگاه بعدی
معرفی کتاب ایستگاه بعدی
کتاب ایستگاه بعدی نوشتهٔ نیما قهرمانی است. نشر چشمه این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک مجموعه داستان از این نویسندهٔ ایرانی است.
درباره کتاب ایستگاه بعدی
کتاب ایستگاه بعدی ۱۰ داستان کوتاه از نیما قهرمانی را در بر گرفته است. عنوان بعضی از این داستانها عبارت از «حافظهٔ بلندمدت»، «کوچهٔ باریک رو به پنجره»، «هزارتویی به وسعت یک شهر»، «تری. جی. پی.» و «داستان مرد قصههای فراموششده» است. با خواندن این داستانهای کوتاه با یک فضای کاملاً معمولی که میتواند یک کوچه یا خیابان، واحد نقلی یک آپارتمان، ساختمانی متروکه، یک پاساژ در مرکز شهر و... باشد، روبهرو میشوید و سپس ناگهان وارد فضایی رمزآلود میشوید؛ رازورمزی که سرچشمهٔ آن ذهن قهرمان داستان است. در بیشتر داستانهای این مجموعه، ذهن قهرمان با فلاشبکهایی به گذشته میرود، خواننده را متوجه حساسیتهای روحی شخصیت داستان کرده و سپس او را وارد فضای نامتعادل ذهنی او میکند.
داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب ایستگاه بعدی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ایستگاه بعدی
«اولینبار ساعت یک، یک و نیم بعدازظهر یک روز داغ تابستانی بود که با دوستم به خیابانی رفتیم که آن مغازه در آنجا قرار داشت. من زیاد گذرم به این نقطه از شهر نمیافتاد و چندباری هم که آمده بودم، متوجهش نشده بودم. حالا هم که از دور به اصرار دوستم دقیقتر نگاه میکردم چیز چشمگیری در آن نمیدیدم. یک آبمیوهفروشیِ کوچک بود مثل هزاران مغازهٔ دیگر از نوع خودش در تمام شهر. با همان ردیف طولانی و رنگارنگ آبمیوهگیریهای روی پیشخان و با دستههای بزرگ لیوانهای یکبارمصرف. تنها چیزی که شاید آن را کمی متمایز میکرد ــ آن هم لابد به اقتضای بالای شهری بودنش ــ یکی دو میز و چند صندلی بود که مشتریهایی که دلشان میخواست یا زودتر آمده بودند، میتوانستند به جای ایستادن توی پیادهرو، بنشینند و آبمیوهشان را بخورند. همین. البته این چیزها هیچ ربطی به قیافهٔ ما دو نفر نداشت که در طرف دیگر خیابان ایستاده بودیم و مغازه را زیرنظر گرفته بودیم. هر چند آن موقع این کارمان هنوز برای من مفهومی نداشت و در آن هوا، بیشتر دلم میخواست مثل بقیه برویم آنطرف و یک لیوان آبمیوهٔ خنک بخوریم.
در واقع من به اصرار همسر دوستم وارد این قضیه شده بودم. یک روز که مهمان آنها بودم، بیمقدمه گفت که همسرش، دوست من، مدتی است به مشکلی برخورده که اخلاق و رفتار و کارش و حتا زندگی زناشوییشان را تحتتأثیر قرار داده است. اما در جواب پرسش من دربارهٔ ماهیت این مشکل غامض، نتوانست چیز درستی بگوید و ادعا کرد که خودش هم از حرفهای به قول او پرتوپلای دوستم سر درنمیآورد و از من خواهش کرد که اگر میتوانم با او صحبت کنم و در صورت امکان کمکی بکنم...»
حجم
۹۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
حجم
۹۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه