کتاب فرزندان دیوتیما
معرفی کتاب فرزندان دیوتیما
کتاب فرزندان دیوتیما نوشتهٔ فردریک بیزر و ترجمهٔ داود میرزایی است و فرهنگ معاصر آن را منتشر کرده است. موضوع این کتاب عقلباوری زیباشناختی آلمانی از لایب نیتس تا لسینگ است.
درباره کتاب فرزندان دیوتیما
کتاب فرزندان دیوتیما به قلم یکی از معتبرترین پژوهشگران ایدهآلیسم آلمانی، آثار کلاسیک آلمانی و رمانتیسیسم نوشته شده است. هر کسی که به زیباشناسی کانت (و به طریق اولی، به کلِ نظام فلسفی او) و اَخلاف او علاقهای فلسفی دارد، ناگزیر است به زیباشناسی پیشاکانتی برگردد. این همان کاری است که بیزر در کتاب فرزندان دیوتیما میکند و با بینشی نو به لایبنیتس، وُلف، گوتشت، باومگارتن، مِندلسون، وینکلمان و لِسینگ برمیگردد و به بینشهای مهیجی در اینباره میرسد. به بیان بهتر، مطالعۀ او شکاف بزرگی را در پژوهشهای معاصرِ مربوط به این حوزه پر میکند و پیوستگی این سنت از لایبنیتس تا لِسینگ را بهخوبی نشان میدهد. او میکوشد فراتر از توصیف صرف عقلباوری زیباشناختی، از آن دربرابر، بهقول خودش، «نقد بیاساس» کانت در نقد سوم و نیچه در زایش تراژدی دفاع کند که توسط پیروانشان به عصر حاضر هم رسیده است.
این کتاب چرخشی (اگر نخواهیم بگوییم انقلابی) را در تاریخنگاری فلسفه و زیباشناسی آلمانی نشان میدهد که همواره روی کاکل کانت و هگل میگشته و تا پیش از آن را به حساب نمیآورده است. ازاینرو، کتاب بیزر بهعنوان تاریخ فلسفی عقلباوری زیباشناختی، بسیار به کار دانشجویان و پژوهندگان زیباشناسی فلسفی، ادبیات و هنر میآید؛ خصوصاً برای خوانندگان فارسیزبان که چندی است خوشبختانه رشتۀ فلسفۀ هنر در این مرزوبوم بهجد گرفته شده و علاقهمندی به آن از حد مباحثِ صرفاً دانشگاهی قدری فراتر رفته است.
هدف اصلی بیزر در فرزندان دیوتیما این است که نشان دهد عقلباوری زیباشناختی را نباید صرفاً با نظر به خوشبینی متافیزیکی لایبنیتس یا زیباشناسی قاعدهمحور گوتشت تفسیر کرد، آنگونه که بسیاری چنین کردهاند و میکنند.
خواندن کتاب فرزندان دیوتیما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای هنر و فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فرزندان دیوتیما
«لایبنیتس پدربزرگ زیباشناسی آلمانی است. مقام ابوت این حوزه، عموماً به باومگارتن نسبت داده میشود که در استتیکای خود این رشتۀ جدید را نامگذاری کرد. بهزودی متوجه میشویم که برای مخالفت با این ادعا دلایل خوبی وجود دارد و ردای این مقام بیشتر برازندۀ قامت وُلف است. ولی خواه باومگارتن را پدر زیباشناسی آلمانی بدانیم، خواه وُلف را، خدشهای بهجایگاه پدربزرگی لایبنیتس وارد نیست. زیرا او بود که بخش اعظمی از واژهشناسی، روانشناسی و معرفتشناسی زیباشناسی باومگارتن و وُلف، و درواقع کل سنت عقلباوری زیباشناختی را صورتبندی کرد. سراسر این سنت پیش از کانت بر بنیاد لایبنیتسی استوار بود؛ ازاینرو، درست نیست که بگوییم تأثیر لایبنیتس با کانت متوقف شد، چراکه میراث او پس از کانت هم به حیات خود ادامه داد. تعبیر زیباشناختی عالمیعنی تلقی جهان بهمثابۀ اثر هنری یا ارگانیسمکه برای اندیشۀ رمانتیسیسم آغازین و زمانۀ گوته بهغایت بنیادین بود، عمیقاً ریشه در متافیزیک لایبنیتسی دارد. تصادفی نیست که هردر و شلینگ جوان در مصنفات اصلی زیباشناختی خود مکرر در مکرر به لایبنیتس رجوع میکنند. مخلص کلام، همان روحیهای که کانت قصد داشت به خاک بسپارد، بهدست نسل پس از او احیا شد.
ولی مقام پدربزرگی لایبنیتس تناقضآمیز بهنظر میرسد. درحالیکه تأثیر او در زیباشناسی آلمانی بسیار زیاد بود، ولی خود او در آثارش توجه بسیار کمی به این موضوع داشت، چراکه علاقۀ چندانی به مسائل زیباشناختی نداشت و نظریۀ ذوق صریحی پیش نکشید. ارنست کاسیرر معتقد است: «انگیزۀ زیباشناختی هیچ نقش تعیینکنندهای در طرح فلسفۀ لایبنیتس ندارد.» ظاهراً کاسیرر کاملاً درست میگوید و سهم لایبنیتس در مباحث و منازعات زیباشناختی و ذوقی روزگارش قابل اغماض است؛ به واقع، این موضوعات یا نقشی در رشد اندیشۀ او نداشت یا این نقش آنقدر ناچیز بود که بهراحتی میشد از آن چشم پوشید. بهعبارتدیگر، تکوتوک اشارات او به ذوق و مسائل زیباشناختی، پراکنده و ضمنی است.»
حجم
۹۳۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۱۱ صفحه
حجم
۹۳۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۱۱ صفحه