کتاب مقدمه کیمبریج بر ویرجینیا وولف
معرفی کتاب مقدمه کیمبریج بر ویرجینیا وولف
کتاب مقدمه کیمبریج بر ویرجینیا وولف نوشتهٔ جین گلدمن و ترجمهٔ مریم سربندی فراهانی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب مقدمه کیمبریج بر ویرجینیا وولف
به عقیدهٔ جین گلدمن، نویسندهٔ کتاب مقدمه کیمبریج بر ویرجینیا وولف، مطالعهٔ آثار ویرجینیا وولف برای دانشجویان ادبیات مدرن ضروری است. او در رمانها، داستانهای کوتاه، مقالات، رسالهها و نامههای شخصی خود تمام شاخصههای مدرن را کاوش کرد، زیر سؤال برد و از نو ساخت. شاخصههایی چون سینما، روابط جنسی، خرید، آموزش، فمینیسم، سیاست و جنگ. جملات فاخر و درخشان او الگویی برای نثر مدرن است. کتاب حاضر معرفی واضح و گویایی بر زندگی، آثار و شرایط فرهنگی و انتقادی وولف است و اهمیت گروه بلومزبری را در پیشرفت آثارش نشان میدهد. کتاب حاضر آثار مهم او را شامل «به سوی فانوس دریایی»، «خانم دالووی»، «امواج» و داستانهای کوتاه مطرح با جزئیات تمام پوشش دهد. جین گلدمن علاوهبر ارائۀ اطلاعات لازم در خصوص مطالعۀ وولف به دانشجویان، منابعی را نیز برای مطالعات بیشتر پیشنهاد میدهد تا دانشجویان بتوانند مسیرشان را از میان مهمترین آثار نقد بیابند. این اثر برای تمام وولفپژوهان مفید و جامع است.
ویرجینیا وولف با نام کامل «آدلاین ویرجینیا وولف» در ۲۵ ژانویهٔ ۱۸۸۲ در لندن متولد شد. او رماننویس، مقالهنویس، ناشر، منتقد و فمینیست انگلیسی بود که آثار برجستهای چون «خانم دالووی» (۱۹۲۵)، «بهسوی فانوس دریایی» (۱۹۲۷) و «اتاقی از آن خود» (۱۹۲۹) را به رشتهٔ تحریر درآورد. بسیاری از آثار او به سبک جریان سیال ذهن نوشته شدهاند و نگاه فمینیستی او را بازتاب میدهند. برادران او برای تحصیل به کمبریج فرستاده شدند، اما او بهدلیل ممنوعیتهای جنسیتی تحصیلات رسمی نداشت و در منزل با معلم خصوصی و کتابخانهٔ غنی پدرش از جوانی دیدگاههای ادبی خود را که متمایل به شیوههای بدیع نویسندگانی چون جیمز جویس، هنری جیمز و مارسل پروست بود تقویت کرد. او در سال ۱۹۱۲ با «لئونارد وولف»، کارمند پیشین ادارهٔ دولتی سیلان و یکی از دوستان برادرش ازدواج کرد و همراه با همسرش انتشارات هوکارث را در سال ۱۹۱۷ تأسیس کرد؛ انتشاراتی که آثار نویسندگان جوان و گمنام آن زمان، مانند کاترین منسفیلد و تی. اس. الیوت را منتشر کرد. ویرجینیا وولف در طول زندگی با بیماری افسردگی دستوپنجه نرم میکرد. او طی جنگهای اول و دوم جهانی بسیاری از دوستان خود را از دست داد؛ همین موضوع بیماری او را تشدید میکرد. در نهایت ۲۸ مارس ۱۹۴۱ به زندگی خود پایان داد.
خواندن کتاب مقدمه کیمبریج بر ویرجینیا وولف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ در باب زندگی و آثار ویرجینیا وولف پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مقدمه کیمبریج بر ویرجینیا وولف
«امواج دشوارترین اثر فوق مدرنیستی وولف است. این اثری شاعرانه و مبتنی بر سبکی خاص است که بین توصیف مناظر روستایی و مجموعهای از تکگوییها بین شش شخصیت در نوسان است. پس از اولین توصیف طبیعی که طلوع خورشید را در منظرهای دریایی وصف میکند، خواننده به صداهای آهنگین شخصیتها در کودکی پرتاب میشود. زبان اثر به طرز مسرتبخشی شاعرانه است و افکار مشابهی را از کودکی در خواننده برمیانگیزد. این شروع ظاهراً خوانندگان را با هر زمینۀ قبلی مجذوب میکند؛ زیرا به گونهای نوشته شده که خواننده را به بیان خاطرات خود تشویق میکند. وولف امواج را «نوع جدیدی از نمایش... نثر یا نظم؛ یک رمان و نمایش» میخواند (D۳ ۱۲۸)، و قطعاً دستهبندی آن در هریک از این موارد دشوار است. این اثر، شامل نُه بخش وصف طبیعت با چاپ ایتالیک استکه حرکت روزانۀ خورشید را در یک منظرۀ دریایی و طبیعی توصیف میکند و با نُه بخش چندآوایی از تکگوییهای وابسته به هم، شامل برنارد، جینی، لوئیس، نویل، رودا و سوزان از کودکی تا بزرگسالی آمیخته شده است. پرسیوال، شخصیت هفتم که در جوانی میمیرد، مرکز بیصدای حلقۀ آنهاست. رودا، بیگانهترین عضو گروه، خودکشی میکند؛ مسئلهای که در آخرین تکگویی در جمعبندیهای برنارد مشخص میشود. امواج، مرثیهای برای پرسیوال و رودا با طنینهای مرثیهگونۀ گستردهتری است. برای مثال، وولف در صفحۀ پایانی اثرش، وسوسه میشود نام برادر مردهاش، تابی را ذکر کند. اثر انباشته از تلمیحهای ادبی است و سه سخنگوی مرد همگی نویسندگان بلندپروازی هستند، بنابراین این اثر، به جهتی، کونستلرمان است.
بخشهای طبیعی، دقیقاً بازی نور و سایه و رنگها را در حین حرکت خورشید در آسمان به شیوهای توصیف میکند که نشان از یک سیاست جنسیتی دارد. اولین بخش، اغلب با بخش آفرینش در کتاب مقدس مقایسه میشود، که سپیدهدمی را توصیف میکند که به جهانی بدون نور تغییر آورده است: «خورشید هنوز طلوع نکرده بود، دریا را نمیشد ازآسمان تمییز داد». «زن زیر خط افق خوابید... یک فانوس برداشت» (W ۵). این اثر هم زن را عامل اسیر در نظام مردسالار توصیف میکند و هم او را کسی نشان میدهد که نشانۀ ذهنیت مردانه را (خورشید) غصب میکند. بعد از این صحنۀ آغازین، در بخش اول تکگوییها، شش شخصیت شروع به کشف خیالی جهانشان با عناوین طبیعی میکنند. برای مثال، لوئیس «که تنها کنار دیوار در میان گلها ایستاده» آنها را ابزاری برای خیال پردازی خود میکند (W ۱۰)؛ برنارد و سوزان خودشان را در آلودن خیالیشان با شخصیتهای شیطانی میترسانند («بانویی که مینویسد» و «باغبانی که جارو میزند») (W ۱۵-۱۶). رودا بسیار در این زمینه خلاق است. او جهان خیالی خودش را در درونش میسازد («فضای کوچکی از آزادی») و نمیتواند به خوبی بقیه تمرکز کند. او همچنان که جهانی طبیعی میسازد و درآن اشیای به دقت انتخاب شده را دستکاری میکند، میگوید: «تمام کشتیهایم سفیدند» و داستانی در مورد یک دریانورد کشتیشکسته میسازدکه احتمالاً مرثیهای مربوط به ماهیگیری است (W ۱۷). این قسمت اول از تکگویی به توصیف اشتراکات میپردازد و سپس، تحصیل دو جنس را تفکیک میکند؛ جینی میگوید: «ما هم سهیم خواهیم بود. شما به مدرسه میروید. استادانی خواهید داشت که صلیب میاندازند و کراواتهای سفید دارند. من هم در مدرسۀ ساحل شرقی معلم خانمی خواهم داشت که زیر تصویر ملکۀ الکساندرا مینشیند. این جایی است که من و سوزان و رودا میرویم» (W ۲۲-۲۳). اما این حس تفکیک جنسیتی احتمالاً از قبل جریان دارد (همانطور که صحنۀ آفرینشگونۀ بخش اول نشان میدهد). تصویر تکرارشوندۀ «بانویی که مینویسد» و اولین بار، برنارد و سوزان او را در آلودن میبینند (W ۱۵)، میتواند نویسندۀ بخشها باشد. بخشهای دیگر تکگویی، بر رشد شخصیتها تا بزرگسالی تمرکز دارد که در دو شام خداحافظی و تجدید دیدار برجسته شده است.»
حجم
۵۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه
حجم
۵۵۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه