کتاب فرشته شعله در یخ تبعید
معرفی کتاب فرشته شعله در یخ تبعید
کتاب فرشته شعله در یخ تبعید نوشتهٔ احسان مهتدی است. نشر چشمه این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از مجموعههای «در واقع...» و «تأملات» است و نویسنده در آن زیستنامهٔ غریب «آرتور رمبو» را روایت کرده است.
درباره کتاب فرشته شعله در یخ تبعید
کتاب فرشته شعله در یخ تبعید حاوی ناداستان است. این کتاب زیستنامهٔ غریب «آرتور رمبو» را در بر دارد. «ژاننیکُلا آرتور رمبو» که به قول «پل ورلن»، «فرشتهٔ در تبعید»، در بیستم اکتبر سال۱۸۵۴ در طبقهٔ فوقانیِ کتابفروشی «تاکه، دیکسیونر لاروس» چشم به جهان گشود. آرتور از همان عنفوان کودکی، احساس خفقان و نوعی خفگی میکرد. در این اثر زندگینامهٔ او را به قلم احسان مهتدی میخوانید.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب فرشته شعله در یخ تبعید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فرشته شعله در یخ تبعید
«در کاغذ چند روز بعد به همان لوپولتیئه میخوانیم: «مدتی است برایت کاغذی ننوشتهام، به خاطر اینکه نشانی جدیدت را نداشتهام. اگر که داشتم، این نامه یک هفتهٔ قبل به دست تو میرسید. مثل سایر دوستان نزدیکم. نامهٔ خداحافظی. در همان زمان من به زنم و مادرم تلگراف فرستادم و بهشان گفتم که زود بیایند، چون واقعاً احساس میکردم که دارم میمیرم. فقط مادرم آمد. دو روز بعدش رمبو، که یک ماهی میشد از اینجا رفته بود، سر رسید و تیمار او، در کنار مادر و دخترخالهام، جانم را نجات داد، اگرنه از مرگ حتمی، دستکم از حملهای یحتمل مرگبار زیر بار این انزوا.»
خلاصه، در اواسط ژانویه، رمبو بار دیگر به هاولند استریت رسیده و مشاعر ورلن و خودش را بیشازپیش به شعر میبندد. یکی دو ماهِ جاری (که ورلن بعدها «زندگی فضاحتبار ما در لندن، در ۱۸۷۳» میخوانَدش) از پُرمشغلهترین دورههای شاعری رمبو به شمار میآید؛ شعری که از عرشه به سمت عرش میرود و برای شاعرش عاری از رعشه نخواهد بود. ورلن که حالش بهتر شده میگوید الحان بیکلام باید به رمبو تقدیم شود، چرا که بهدرستی باور دارد اگر او نبود، این شعرها هیچگاه (دستکم به این شکلوشمایل) نوشته نمیشدند. رمبو همهچیز را همچون چرخهای بیپایان و پنهان در دفترچهٔ یادداشت جیبیاش مینویسد، با قشرهای مختلف مردم گفتوگو و از تجارب تجارِ دریادیده کسب معلومات میکند. راهی که از آنسو، از میان چندراههٔ آثار ادگار آلن پو، سوئینبرن و ترانههای عامیانه و معروف انگلیسی میگذرد. حالا دیگر رسماً خیابانها خطوط کشفوشهودِ شعرهای او شدهاند و اندیشهٔ تشکل و انتظام زبانی گشوده، بر بستگیِ همهچیز، بیش از همیشه، سرش را اشغال کرده است. آن دو مدتی نیز به بازگردان شعرهای خودشان به انگلیسی قصد و اقدام میکنند، که البته بینتیجه میماند. دیگر مرزهای مفروضات فرهنگِ لغت بر آنها تنگ شده است. «برای شاعرانی که مستراح سرپایی عمومی را همپای پارلمان میپسندند نظرات نشمگان نیز همارز و همارزش حرفهای محافلِ چاینشینی خواهد بود.» و مطالعات میدانی و کار کلامی پشت میز نگاتیوی است متناوب که شعرزیستیِ آنها را به ظهور میرساند. به روایتی، «رمبو همهچیزخوان و همهچیزبین شده بود، طوری که انگار بهزودی عزم عزیمت به جزیرهای متروکه را دارد.» تلمیحاتِ آثار اخیر او حاکی از دایرهٔ مطالعاتیِ وسیعی است که شکسپیر و لانگفلو و حتی نشریات روز را نیز شامل میشود. آنها روزانه ساعاتی را در گرمای رایگانِ قرائتخانهٔ مهآلود و ساکتِ لندن (به مانند کارل مارکس و سوئینبرن) به مطالعهٔ کتابهایی مثل مکتوبات کمونار میگذرانند، کتابهایی که تعدادیشان هنوز هم در فرانسه ممنوعاند. البته متأسفانه اجازهٔ دسترسی به آثارِ تحت حفاظت و اثرگذارِ مارکی دو ساد به رمبو داده نمیشود. از رمبو همچنین لیستی مطالعاتی از گزارههای انگلیسی موجود است که به موجب حالت و لحنی گنوسیستی و ادعیهوار، به عقیدهٔ شارل نیکول، بیشباهت به «اشعار تجسمیِ» دههٔ ۱۹۶۰ نیست.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۶۴ صفحه