دانلود و خرید کتاب درختستان توس یاروسواف ایواشکیه ویچ ترجمه شبنم سعادت
تصویر جلد کتاب درختستان توس

کتاب درختستان توس

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب درختستان توس

کتاب درختستان توس نوشتهٔ یاروسواف ایواشکیه ویچ و ترجمهٔ شبنم سعادت است. نشر چشمه این رمان کوتاه (نوولا) خارجی را منتشر کرده است. این رمان از مجموعهٔ «برج بابل» است.

درباره کتاب درختستان توس

یاروسواف ایواشکیه ویچ در کتاب درختستان توس (The birch grove and other stories) داستان مردی به نام «توس» را روایت کرده است. توس به‌دنبال پیدا کردن معنا و ارزش واقعی زندگی خود است. او معلم ریاضی است که پس از مرگ همسرش، به خانه‌ٔ پدری خود در روستایی کوچک در لهستان بازمی‌گردد و در آنجا با خاطرات گذشته، با مردم و طبیعت روستا و با برادرش که یک معدن‌چی است روبه‌رو می‌شود. در این میان، به‌دنبال پاسخ‌هایی برای پرسش‌هایی از قبیل معنا و مرگ، اخلاق و عقاید، وجود و هویت انسانی می‌گردد. توس با زنی به نام «ماریا» آشنا می‌شود که عشق و امید جدیدی را برای او به ارمغان می‌آورد. بسیاری این رمان را رمانی نمادین و فسلفی به شمار می‌آورند که در تلاش برای فهم معنا و چیستی زندگی است.

درباره مجموعه بابل

مجموعه‌کتاب‌های «برج بابل» تلاشی در بزرگداشت هم‌دلی از راه هم‌زبانی است: رمانَک‌ها یا داستان‌های بلندی که در غرب به آن‌ها «نوولا» می‌گویند، و از قضا بسیاری از آثار درخشان ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شده‌اند؛ آثاری که هر چند با معیار کمّی تعداد صفحه و لغت دسته‌بندی می‌شوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارند. در طبقه‌بندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار داده‌ایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیت‌های داستانی به‌یادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهاده‌ایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعه‌ای به نام «هزاردستان» ارائه می‌شود. این کتاب‌ها را می‌توان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن و زبان مردمان سرزمین‌های دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان، همراه‌مان شوید.

خواندن کتاب درختستان توس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی لهستان و علاقه‌مندان به قالب رمان کوتاه (نوولا) پیشنهاد می‌کنیم.

درباره یاروسواف ایواشکیه ویچ

یاروسواف ایواشکیه ویچ با نام مستعار «الوتر» در سال ۱۹۸۰ متولد شد. او نویسنده و شاعر بزرگ لهستانی بود که به خاطر آثار ادبی خود در دوران پیش‌از جنگ جهانی دوم شهرت دارد. او علاوه‌بر نویسندگی، در حوزهٔ نگارش مقالات، نمایشنامه‌ها و شعر نیز فعال بوده است. او به خاطر مشارکت در تهمت و افترا به همراه دیگر هموطنان لهستانی‌ خود در دوران کمونیستی مورد انتقاد قرار گرفت. نام او پس‌از فروپاشی بلوک شرق از کتاب‌های درسی حذف شد. ایواشکیهویچ چهار بار برای دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات نامزد شد. او مطابق وصیت‌نامه‌د خود با لباس معدنچی‌ها دفن شد. برخی این اقدام را تلاشی برای جلب ترحم کمونیست‌ها دانستند در حالی که برخی دیگر آن را به عنوان نمادی از زحمت و کوشش نویسنده تفسیر کرده‌اند.

بخشی از کتاب درختستان توس

«در مجموع روز بدی بود. او و برادرش دوباره سر میز بگومگو کرده بودند. بولِسواف ناهارش را نیمه‌کاره رها کرده بود و بعد در را به هم کوبیده و با حرص از خانه بیرون رفته بود. و حالا حرف‌های مالینا بود. در آن حرف‌ها چیزی بی‌نهایت ابلهانه بود، همین‌طور فریب، ساده‌دلی، ناتوانی مطلق در ابراز احساسات. برای اولین‌بار از شورواحساسی که این‌طور در جانش نشسته بود احساس سرافکندگی کرد.

دستانش را روی ردیف کلیدهای پیانو گذاشت و بی‌هدف به آن چشم دوخت. بعد متوجه شد انگشتانش به طرز وحشتناکی لاغر شده‌اند و به‌شدت استخوانی‌اند. از همین می‌توانست تشخیص دهد که پایان دارد نزدیک‌تر می‌شود، اما نمی‌خواست فکرش را به آن مشغول کند. برعکس، عمری طولانی را مجسم کرد.

اندکی بعد، شروع کرد به نواختن آهنگ هاوایی موردعلاقه‌اش؛ همانی که همراهش با خانم سایمونز می‌رقصید. آن مناسبت را خوب به خاطر می‌آورد. داشت اتفاقی می‌افتاد ــ رویدادی نادر که فقط وقتی آهنگی خارجی می‌شنید رخ می‌داد. با لرزشی عمیق و سرد، کم‌کم داشت عظمت تمام آن‌چه دیگر هرگز نخواهد دید درک می‌کرد. گسترهٔ وسیع اقیانوس‌های سبز سرد، دریاهای آبیِ پُر از جزیره و درختان نخل، سرزمین‌های داغ سوزان و سرد یخ‌بندان. زنان توی بندرها و روستاها، آدم‌ها، آدم‌ها، آدم‌ها. تمام آدم‌هایی که ممکن بود بشناسد، دوست بدارد، یا فقط با آن‌ها برخورد داشته باشد. آن‌ها این‌جا نبودند و او دیگر هرگز چشمش به آن‌ها نمی‌افتاد. در سویس، هر وقت این احساس سراغش می‌آمد، بلافاصله صحنه‌هایی را که در خاطرش زنده شده بودند از ذهنش پاک کرده بود. به خودش گفته بود «در زندگی بیش از این‌ها خواهم داشت.» اما دیگر می‌دانست در زندگی چیزی بیش از زنی بسیار عامی و سیل دنیاهای ناشناختهٔ توصیف‌ناپذیری که او را فراگرفته بود نخواهد داشت، تا جایی که نفسش بند می‌آمد و گلویش فشرده می‌شد. چه‌قدر از آن در یک آهنگ هاوایی ساده بود که او با مختصر تماس انگشتان از پیانو قدیمی بیرون کشیده بود. این حقیقت که او نه‌تنها هرگز با آن دنیاها آشنا نمی‌شد بلکه حتی نمی‌توانست هیجانی را که در وجودش جاری می‌کردند بیان کند عذابی به‌مراتب بدتر بود. می‌توانست قدرت مطلق طبیعت را احساس کند، تهدید اختیارات اجتناب‌ناپذیرش، وسعت و بی‌اعتنایی‌اش. از بی‌تفاوتی‌اش به مرگِ بی‌اهمیت او بُهت‌زده بود ــ زهره‌ترکش می‌کرد و منجمد می‌شد، هر چند هوا گرم بود، مو به تنش سیخ می‌شد وقتی فکر می‌کرد مرگ دارد او را اندک‌اندک تحلیل می‌برد، درحالی‌که طبیعت کاری نمی‌کرد، هیچ کاری نمی‌کرد تا این حقیقت را تغییر دهد ــ فقط با خونسردی مرگش را به نظاره می‌ایستاد. میلیاردها نفر به همان جوانی مُرده بودند. از جایش برخاست و درِ پیانو را محکم و با صدای بلند کوبید و بست. وحشت بر وجودش غلبه کرده بود. اولا در آستانهٔ در ایستاده بود، صدای موسیقی بیدارش کرده بود، رنگ‌پریده و گویی هیپنوتیزم شده بود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۰۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۱۰۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۴۸,۵۰۰
۲۴,۲۵۰
۵۰%
تومان