کتاب اسلام زاده
معرفی کتاب اسلام زاده
کتاب اسلام زاده نوشتهٔ سیدمحمد حسین زاده است. این کتاب حاوی زندگی سلمان فارسی از تولد تا وفات است و آن را انتشارات پیام رهیابان منتشر کرده است.
درباره کتاب اسلام زاده
کتاب اسلام زاده داستان زندگی سلمان فارسی است. او از صحابه مشهور بود که با نام سلام بن اسلام هم مشهور است. سلمان فرزند یکی از دهقانان (اشراف زمیندار) و بزرگزادگان ایرانی اهل اصفهان بود. سلمان در مدینه با حضرت محمد (ص) آشنا شد و به اسلام ایمان آورد. او که در یکی از سفرهایش به اسارت گرفته شده بود، با کمک پیامبر اسلام آزاد شد. این کتاب روایت زندگی این مرد بزرگ است.
خواندن کتاب اسلام زاده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به زندگی سلمان فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اسلام زاده
«تو کیستی؟ فارسی خواندنت، کسر شأن توست. تو نه فقط از بند مرزهای ایران، بلکه از گسترهی زمین و زمینیان گسستهای و به آسمان و آسمانیان پیوستهای.
تو سلمان «محمدی» هستی و «علوی»، نه سلمان فارسی.
برگ سبزی است تحفهی درویش، که نمیدانم چگونه تقدیمات کنم، که هرچه داریم همه از برکت وجود تو داریم. تقدیم، نه فعل ما، که لطف تو بوده و نهایت عمل ما، تقدیر است نه تقدیم. ما هرچه داریم، همه عنایت توست که تقدیممان کردهای و آنچه در پیالهی کوچک خود داریم، تنها تقدیر و تشکری خشک و خالی است، از الطاف بیکران علیوارت.
تو از ایران رفتی و جادهی ورود اولاد علی(ع) و سلالهی زهرا(س) را صاف کردی.
تو از ایران رفتی و ایمان را به ارمغان آوردی.
تو از ایران رفتی و با خود امام رضا(ع) برایمان آوردی.
تو رهسپار مدینه شدی و برای هموطنانات، عشق فاطمه(س) و نیم نگاه مهدی فاطم(س) را سوغات آوردی.
تو بودی که این خاک را گره بر افلاک زدی و تراب خلقتمان را عجین با مهر ابوتراب ساختی.
ای محرم اسرار علی(ع)! ای غلام حلقه به گوش سرای فاطمه؟سها؟! ای گریهکن عزیز خدا، حسین(ع)!
سرگذشت زندگی پرفراز و نشیبات را خواندم. عمر با برکت تو کجا و عمر هدر رفتهی من کجا؟
سرگذشت تو را که میخواندم، آیاتی از قرآن برایم تداعی میشد؛
پاکیهای تو را کنار ناپاکیهای خود میگذاردم و این آیه را به عمق جان تلاوت میکردم که: «قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ». گاهی نیز این آیه میهمان خانهی قلبام میشد که: «أَفَمَن کَانَ مُؤْمِنًا کَمَن کَانَ فَاسِقًا لایَسْتَوُونَ».
خوبیهای تو را کنار بدیهای خود میگذاردم و این آیه را به عمق جان تلاوت میکردم که: «وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ».
دریای علم و دانش تو را کنار مرداب جهل و نادانی خود میگذاردم و این آیه را به عمق جان تلاوت میکردم که: «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»
ایمان سرشار و عمل صالح بیشمار تو را کنار غفلت و گناه و معصیت بیحدّ و حصر خویش میگذاردم و این آیه را به عمق جان تلاوت میکردم که: «وَ مَا یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَ الْبَصِیرُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ لَا الْمُسِیءُ»
تو بینایی و من، کور؛ «وَ مَا یَسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ»
تو نوری و من، ظلمت و تاریکی؛ «وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النُّورُ»
تو گرما بخشی و من، سرد و بیروح. «وَ لَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ»
و در یک کلام؛ تو زندهای و من، مرده.«وَ مَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاء وَ لَا الْأَمْوَاتُ»
و شاید تمام این مقایسهها در این آیه جمع شده که هم تو، و هم مرا به خوبی معرفی میکند: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبْدًا مَّمْلُوکًا لاَّ یَقْدِرُ عَلَی شَیْءٍ وَ مَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ یُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ»
ای سلمانِ منّا! ای حواریّ رسول الله! ای برتر از سلیمانها و لقمانها! ای مقامات فوق مقام موسای کلیم الله! دستی به دعا بالا بیار و در خلوت بهشتیات با پنج تن، یادی از طوفان زدههای دوران آخرالزمان کن.
من به جز مهر علی و علویان توشهای ندارم. با گوشهی چشم نازنینات، برق نگاهی تقدیم دوستان سرورت علی(ع) کن.
ای آنکه چشمات به دهان علی (ع) خیره بود تا گوهری از صدف لباناش بیرون افتد و آن را بین زمین و هوا شکار قلبات کنی! در پیالهی گدایی خود حدیثی از بچههای علی(ع) آوردهام.»
حجم
۱۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۱۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه