
کتاب بازی آرزوها
معرفی کتاب بازی آرزوها
کتاب بازی آرزوها با عنوان اصلی «The Wishing Game» نوشتهٔ مگ شافر و ترجمهٔ سعیده خاکپور و ویراستهٔ «سید حمید حیدریثانی» است. انتشارات میلکان این رمان معاصر، آمریکایی و فانتزی را منتشر کرده است. این رمان که با الهام از داستان «چارلی و کارخانهٔ شکلاتسازی» نوشته شده، دربارهٔ تأثیر امیدواری بر برآوردهشدن آرزوها است. این رمان نگاهی عمیق بر قدرت امید میاندازد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب بازی آرزوها اثر مگ شافر
کتاب بازی آرزوها که نخستینبار در سال ۱۴۰۳ در ایران و در سال ۲۰۲۳ میلادی در آمریکا منتشر شده، برابر با یک رمان معاصر و آمریکایی و فانتزی است. مگ شافر پس از مقدمه، این اثر را در پنج بخش نوشته است. عنوان این بخشها عبارت است از «آرزو کن»، «تیکتاک! به جزیرهٔ ساعت خوش آمدید»، «معما، مسابقه و چیزهای عجیب دیگر»، «با ترسهایتان روبهرو شوید، عزیزانم» و «سؤال کوتاه آخر». نویسنده به تأثیر رؤیاهای کودکی پرداخته و علاقهٔ شخصیت «لوسی» به کتابهای «مسترز» در دوران کودکی، میزان اثرگذاری کتاب و ادبیات را در شخصیت او نشان داده است. موضوع دیگری که در این رمان مطرح شده، انتخاب مسیر یا مقصد است. با مطالعهٔ کتاب حاضر متوجه میشوید که گاه مسیر رسیدن به هدف باارزشتر از مقصد است. قدرت امید و آرزو موضوع دیگری است که نویسنده به آن پرداخته و به تأثیر امیدواری و آرزو در معنابخشیدن به زندگی افراد تأکید کرده است. رشد شخصیت مضمون دیگر این رمان است. میبینیم که تغییر شخصیت لوسی از ابتدا تا انتهای داستان و رشد او چگونه رخ میدهد.
مگ شافر رئالیسم یا واقعگرایی را با جادو ترکیب کرده است. این رمان را سفری مسحورکننده به قلب معنای رؤیاپردازی، امیدواربودن و کشف دوبارهٔ جادوی دوران کودکی دانستهاند. این داستانی است که به شما یادآوری میکند رؤیاهایی که در کودکی داشتید، هرگز از بین نمیرود و برای تحقق آنها هیچوقت دیر نیست. این رمان به «چارلی» (شخصیت داستان «چارلی و کارخانهٔ شکلاتسازی») و همهٔ افرادی که همچنان بهدنبال بلیتهای شانس خودشان هستند، تقدیم شده است.
خلاصه داستان بازی آرزوها
«لوسی هارت» کودکی سختی را پشت سر گذاشته است. او حالا کمکمعلم شده و رؤیای سرپرستی «کریستوفر» را بهعنوان فرزندخوانده در ذهنش میپروراند. عدم شرایط مساعد مالی مانع تحقق این رؤیا است؛ تااینکه «جک مسترسون» مسابقهای عجیب در جزیرهٔ «ساعت» برگزار میکند. برندهٔ این مسابقه حق انتشار تنها نسخهٔ دستنویس او را دریافت میکند. پیروزی لوسی در این مسابقه میتواند زندگیاش را برای همیشه تغییر دهد. آیا او پیروز خواهد شد؟
چرا باید کتاب بازی آرزوها را بخوانیم؟
این رمان دوران کودکیتان را به خاطرتان میآورد؛ دورانی که هنوز میشود با کمک آن به رؤیاها دست یافت.
کتاب بازی آرزوها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۲۱ آمریکا و قالب رمان فانتزی پیشنهاد میکنیم.
درباره مگ شافر
مگ شافر (Meg Shaffer) نویسندهٔ رمانهای «Lost Story» و «بازی آرزوها» (The Wishing Game) است. کتاب «بازی آرزوها» به مرحلهٔ پایانی برای انتخاب بهترین کتاب سال رسید. این رمان به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شده است. megshaffer.com نشانی سایت او است.
کتاب یا نویسنده چه جوایز و افتخاراتی کسب کرده است؟
این رمان فینالیست و نامزد نهایی بهترین کتاب ماه برای جایزهٔ کتاب برگزیدهٔ سال ۲۰۲۳، کتاب پرفروش ملی در این سال، جزو فهرست بهترین کتابهای «حال خوبکن» واشنگتنپست در سال ۲۰۲۳ و برندهٔ بهترین کتاب سال ۲۰۲۳ از نظر Reader's Digest و واشنگتن پُست بوده است. این اثر پرفروشترین کتاب فانتزی در Libro.fm نیز بوده است.
چه نسخههای دیگری از این کتاب منتشر شده است؟
کتاب حاضر توسط مترجمان و ناشران متفاوت در سالهای مختلف ترجمه و منتشر شده است. «ندا شادنظر» این کتاب را به پارسی برگردانده و در انتشارات «هوما» در سال ۱۴۰۲ منتشر کرده است.
بخشی از کتاب بازی آرزوها
««آسترید؟ مکس؟ کجایین؟ آسترید!»
آسترید صدای مادرش را شناخت. صدای او را هرجایی میشناخت؛ هرچند عجیب به نظر میرسید. آسترید متوجه شد که قبلاً هیچوقت صدای وحشت مادرش را نشنیده است. او ترسیده بود. شب گذشته، آسترید و مکس در خانه غیبشان زده بود. مادرشان از کجا میدانست که آنها در جزیرهٔ ساعت هستند؟
آسترید از مغز متفکر پرسید: «چه کنیم؟» او در سایهٔ زره کامل و بزرگی ایستاده بود و طوری به نظر میرسید که انگار سایهٔ اطرافش زرهش است. آسترید تمام شب در جزیرهٔ ساعت بود؛ اما هنوز چهرهٔ او را ندیده بود. شاید هم هیچوقت نمیدید.
مغز متفکر گفت: «اگه شما جای مادرتون بودین، دوست داشتین بچههاتون چیکار کنن؟» لحن صدایش ملایم بود، ملایمتر از چیزی که تا حالا شنیده بود.
مکس قبلاز آسترید جواب داد: «اون میخواد پیدامون کنه. شاید بهتر بود بهش میگفتیم کجاییم.» بهسمت سایه نگاه کرد؛ اما از آنجا صدایی درنیامد.
آسترید با صدای گوشخراشی به مکس گفت: «نمیتونیم. ما رو میکشه.»
مکس گفت: «ما که نمیتونیم تا ابد اینجا مخفی بشیم. درسته؟» با آسترید چشمتوچشم شد.
«مکس؟ آسترید؟ کجایین؟» مادرشان را کنار ساحل دیدند. باد با شدت لای موها و پالتویش میپیچید. حتماً آن بیرون سردش شده بود و ترسیده بود: «آسترید!»
از شنیدن صدای مادرشان و از اینکه میدیدند اینقدر ترسیده است، ناراحت شدند.»
حجم
۳۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۳۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه