دانلود و خرید کتاب همین طور که می میرم ویلیام فاکنر ترجمه احمد اخوت
تصویر جلد کتاب همین طور که می میرم

کتاب همین طور که می میرم

انتشارات:نشر افق
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب همین طور که می میرم

کتاب همین طور که می میرم نوشتهٔ ویلیام فاکنر و ترجمهٔ احمد اخوت است. نشر افق این رمان خارجی را منتشر کرده است. این از مجموعهٔ «ادبیات امروز» است.

درباره کتاب همین طور که می میرم

کتاب همین طور که می میرم (As I Lay Dying) به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آثار ویلیام فاکنر شناخته می‌شود. او نویسنده‌ای است که از رنج انسان سخن گفته است. فاکنر در رمان حاضر داستان خانواده‌ای را روایت کرده است که در تلاش برای برآورده ساختن آخرین آرزوی مادر هستند، اما هیچ چیز معمولی نیست. مادر خانواده که از مرگ خود خبر دارد، در حال دیدن پسرانش است که تابوتش را می‌سازند. نویسنده طوری خواننده را با جریان سیال ذهن خود همراه می‌کند که گویی خواننده هم در حال ساختن تابوت مادر است. اثر حاضر سرشار از تکنیک‌ سیلان ذهن و مونولوگ‌های درونی است و راویان متعددی دارد. این اثر در ۱۷ بخش نگاشته شده که هر بخش از زبان راوی متفاوتی بیان شده است. رمان «همین‌طور که می‌میرم» پنجمین رمان ویلیام فاکنر است که در ۲۷ ژوئن ۱۹۲۹ نگارش آن آغاز شده و پس از شش هفته (یا به گفته‌ای دیگر هشت هفته) به پایان رسیده است. این اثر یکی از آثار مجموعهٔ «میراث فاکنر» است.

خواندن کتاب همین طور که می میرم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ویلیام فاکنر

ویلیام فاکنر با نام کامل «ویلیام کاتبرت فاکنر» در سال ۱۸۹۷ میلادی در نیو آلبانی در می‌سی‌سی‌پی به دنیا آمد. به‌دلیل وزن کم و قد کوتاه در ارتش ایالات متحده پذیرفته نشد، اما به‌عنوان دانشجوی دانشگاه افسری در یگان پرواز سلطنتی در تورنتوی کانادا نام‌نویسی کرد و در ۲ دسامبر ۱۹۱۸ به‌عنوان افتخاری ستوان دومی نایل شد. پس از آنکه از دانشگاه می‌سی‌سی‌پی انصراف داد، همراه دوستش با یک کشتی باربری به ایتالیا رفت و از آنجا پای پیاده رهسپار آلمان و فرانسه شد. فاکنر یکی از مهم‌ترین نویسندگان ادبیات آمریکا و به‌ویژه ادبیات جنوب آمریکا است. شهرت او به‌دلیل سبک تجربی و توجه دقیقش به شیوهٔ بیان و آهنگ نوشتار است. اغلب داستان‌های او عاطفی، ظریف و پیچیده هستند. شخصیت‌های اصلی داستان‌های او را برده‌های آزادشده یا اعقاب برده‌ها، سفیدپوستان تهیدست و جنوبی‌های طبقهٔ کارگر تشکیل می‌دهند. این نویسندهٔ نام‌آشنا در سال ۱۹۴۹ میلادی موفق به دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات شد. از جمله مهم‌ترین آثار این نویسنده که به پارسی ترجمه شده‌اند، باید به «گوربه‌گور»، «برخیز ای موسی»، «حریم»، «خشم و هیاهو»، «داستان‌های یوکناپاتافا»، «یک گل سرخ برای امیلی»، «تسخیرناپذیر»، «روشنایی ماه اوت»، «اسب‌های خالدار»، «حرامیان»، «گنج‌نامه»، «جنگل بزرگ»، «اسب‌ها و آدم‌ها»، «سرخپوست می‌رود» و «آن خورشید شامگاهی» اشاره کرد. ویلیام فاکنر در ژوئیهٔ ۱۹۶۲، سه هفته پس از آنکه از اسب افتاد، بر اثر سکتهٔ قلبی در بیهالیا در می‌سی‌سی‌پی درگذشت.

درباره احمد اخوت

احمد اخوت در سال ۱۳۳۰ در اصفهان به دنیا آمد. او داستان‌نویس، داستان‌شناس، مترجم و منتقد ادبی است که مدرک دکترای زبان‌شناسی و نشانه‌شناسی دارد. او از یاران حلقهٔ ادبی جُنگ اصفهان بوده و همچنین عضو شورای نویسندگان فصلنامهٔ زنده‌رود بوده است. احمد اخوت در زمینهٔ نقد ادبی کتاب‌هایی مانند «دستور زبان داستان»، «نشانه‌شناسی مطایبه» و «دو بدن شاه (تأملاتی دربارهٔ نشانه‌شناسی بدن و قدرت)» را نوشته است. او کتاب‌هایی مانند «سپتامبر بی باران» نوشتهٔ ویلیام فاکنر، «موجودات خیالی» نوشتهٔ خورخه لوئیس بورخس و «قصیده کافه غم» نوشتهٔ کارسون مک کولرز را نیز ترجمه کرده است. مجموعه داستان «برادران جمال‌زاده» نیز اثر اوست.

بخشی از کتاب همین طور که می میرم

«مردها هیچ‌وقت نمی‌توانند چیزی دربارهٔ این زن‌ها بگویند. من پانزده سال آزگار است که دارم با این زن زندگی می‌کنم ولی جرئت ندارم اظهارنظری بکنم، خیلی چیزها را می‌توانم به یاد بیاورم که بین ما پیش آمده ولی هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم یک زن که چهار روز است مرده بتواند موضوع بحث ما بشود. ولی خودمانیم، زن‌ها زندگی را خیلی به خودشان سخت می‌گیرند و مثل ما مردها همه‌چیز را قبول نمی‌کنند و نمی‌گویند هرچه پیش آمد خوش‌آمد.

این بود که همین‌طور دراز کشیدم و به صدای باران که تازه شروع شده بود گوش می‌دادم و به آن‌ها فکر می‌کردم که چمباتمه اطراف گاری نشسته‌اند و باران دارد روی بام می‌ریزد و به فکر راشل بودم که آنجا گریه می‌کرد تا اینکه کمی بعد باز صدایش را شنیدم که گریه می‌کرد، حتی بعد از اینکه خوابش برده بود. و بااینکه می‌دانستم تحمل آن را ندارم، باز هم بوی آن توی دماغم بود. بعد از آن دیگر خودم هم نمی‌دانستم می‌توانم تحملش کنم یا نه، یا حتی اگر مسئلهٔ دانستن هم نبود، باز همان‌طور بود که بود.

این بود که فردای آن روز اصلاً طرفشان نرفتم. صدایشان را شنیدم که دارند اسب‌ها را به گاری می‌بندند. و بعد که فهمیدم آمادهٔ رفتن شده‌اند، از در جلویی خانه زدم بیرون و از توی جاده رفتم طرف پل. این‌قدر ایستادم تا صدای گاری را شنیدم که از باربند آمد بیرون و رفت به‌طرف نیوهوپ. بعد برگشتم خانه. راشل دوباره پرید به من که چرا وقتی آن‌ها می‌خواسته‌اند بروند، در خانه نبودم که به صبحانه دعوتشان کنم. نگفتم ما مردها هیچ‌وقت این زن‌ها را نمی‌شناسیم؟ اصلاً نمی‌فهمی در مغزشان چه می‌گذرد و وقتی حرف می‌زنند مقصودشان چیست. هر کار کنی باز ناچاری فکرت را عوض کنی و تا بخواهی بفهمی توی فکرشان چه می‌گذرد، جایی دخلت می‌آید.

با همهٔ این‌ها، هنوز هم به نظر می‌آمد بویش توی دماغم است. تا اینکه فهمیدم اصلاً موضوع بو کردن نبوده، بلکه راستی‌راستی بویی در کار است. همان‌طور که آدم گاهی می‌خواهد چیزی را ندیده بگیرد ولی نمی‌شود. اما وقتی رفتم در طویله، متوجه شدم موضوع طور دیگری است. وقتی قدم گذاشتم در دالان طویله، چیزی به چشمم خورد. یعنی همین‌که وارد شدم، یک‌مرتبه چیزی انگار از جایش پرید و صدا کرد. اول فکر کردم یکی از آن‌ها جا مانده ولی خوب که نگاه کردم، متوجه شدم چیست. یک لاشخور بود. اطرافش را نگاه می‌کرد و چشمش که به من افتاد، رفت ته دالان. پاهایش را گشاد گذاشته بود و بال‌هایش را انگار بالا گرفته بود. اول از روی این شانه و سپس از روی شانهٔ دیگر نگاهم کرد، عین پیرمردی که طاس باشد. وقتی به بیرون طویله رسید، پرواز کرد. چاق و سنگین و انگار پر از باران بود، مجبور بود زمان درازی روی زمین پرواز کند تا در هوا بلند شود.»

معرفی نویسنده
عکس ویلیام فاکنر
ویلیام فاکنر

ویلیام فاکنر با نام کامل ویلیام کاتبرت فاکنر، رمان‌نویس و داستان‌کوتاه‌نویس بزرگ آمریکایی بود که در سال ۱۹۵۰، جایزه‌ی نوبل ادبیات را دریافت کرد و بر نویسندگان بسیاری تاثیر گذاشت. او در ۲۵ سپتامبر ۱۸۷۹ در می‌سی‌سی‌پی ایالات متحده به دنیا آمد. ویلیام فاکنر به خوبی از پیشینه‌ی خشن و رنگارنگ خانوادگی خود، به ویژه پدربزرگش، سرهنگ ویلیام کلارک فالکنر آگاه بود. پدربزرگ ویلیام شجاعانه در جنگ داخلی جنگیده بود، یک راه‌آهن محلی ساخته بود و همچنین یک رمان عاشقانه‌ی محبوب به نام رز سفید منتشر کرده بود.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۳۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۳۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۱۳۰,۰۰۰
۳۹,۰۰۰
۷۰%
تومان