کتاب اراده
معرفی کتاب اراده
کتاب اراده نوشتهٔ مارک دوگن و ترجمهٔ ابوالفضل الله دادی است. نشر برج این رمان فرانسوی را منتشر کرده است.
درباره کتاب اراده
گفته شده است که مارک دوگن کتاب اراده رابا الهام از برخی از وقایع خود نوشته است. او در این رمان داستان خاندانی را روایت کرده است که سرکش و ماجراجو هستند و دورهٔ گذار فرانسهٔ پسااستعماری و تغییرات وسیع جامعه را به چشم دیده و تجربه کرده است. این رمان داستان مردی است که در نوجوانی به فلج اطفال دچار میشود و با همان معلولیت به جنگ میرود و با سربلندی از نبردی نابرابر بیرون میآید. او این داستان را تکیه بر زندگی پدرش نگاشته و در کنار آن به رخدادها و وقایع قرن بیستم از جمله جنگ جهانی دوم، کمونیسم، مصرفگرایی و استعمار اشاره کرده است. رمان «اراده» روایت فرازونشیب یک زندگی، مبارزه با سختیها و از پا ننشستن است؛ چیزی که شاید انسان امروزی بیش از همیشه به آن محتاج است.
خواندن کتاب اراده را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و علاقهمندان به قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اراده
«اگر کمی دقیقتر اوضاع پسر کوچکترشان را بررسی کرده بودند چهبسا میفهمیدند که پشت شخصیت سستش نمیتوانست به این زبانبازی کذایی باور داشته باشد که انسان را وامیدارد همهٔ عمر بدَود و آن را بسازد.
او را به اسکی و ایستگاههایی میفرستند که کابلکشی بین دیرکها برای بالابردن مردم به قلهٔ دامنههای بهبرفنشسته چشماندازها را از ریخت انداخته است. بهجای صندلهای نرمی که روی زمین میکشد، کفشهای ضخیم چرمی به پا کرده است و هفتهای دو بار او را در سرمای صبحگاهی به ایستگاه اتوبوس کودکان میرسانند. پس از یک ساعت حالت تهوع، هنگامی که اتوبوس پیچوخمهای جاده را پشت سر گذاشت، او را روی این تلهاسکیهایی میگذارند که از آنها میافتد و سرش در برفی فرومیرود که کمکم از آن متنفر شده است. سپس باید به سریعترین نحو ممکن پایین بیاید، چون اوضاع همین است. گرچه تازهکار است، اما به این زودی طعم رقابت را میچشد. باید خودش را با دیگران مقایسه کند و دست به انتخاب بزند. به هرچه به او پیشنهاد میشود اهمیتی نمیدهد.
اگر کودکان جهان را اداره میکردند، چهبسا ویران میشد. آنها در این سنوسال بازیچهٔ دست والدینشاناند، دستکم ظاهری از تمدن دارند و از همین حالا میشود آنهایی را که در راه اجتماعیشدن قدم برمیدارند از بچههایی تشخیص داد که مثل او جزو تنهاترین و بدگمانترینهایند و با این امید سرشان به کار خودشان گرم است که ارتباطهای نادری برقرار کنند. او دچار بلوغ جسمی دیررس است و کمی اضافه وزن دارد. فعالیت جسمی و همین طور مدرسه خستهاش میکند. اما فعلاً میتواند این وضع را از دیگران پنهان کند و آرزویی ندارد جز اینکه از مدرسه برود، مگر وقتی که آموزگار تابلوهای نقاشی تاریخی بزرگی را نشان میدهد که روی آنها تمثال پادشاهان را میبیند. هنگامی که تنهاست حالش خوب است، فهمیده است که با خودش کمتر از دیگران حوصلهاش سرمیرود. نیاز دارد با مادرش صمیمی شود اما مادرش خیلی بهندرت صمیمیتی نثارش میکند. وقتی پدرش بهخاطر کار در خانه نیست، مادر او را در تختش در آغوش میگیرد، برایش داستان میخواند، ولی بهمحض برگشتن پدر نقش مادری مهربان را کنار میگذارد، گویی میترسد که این کار به مقام همسریاش آسیب برساند. کودک در بستر بیماری است، دستخوش تب بالای ناشی از مننژیت که عمر کوتاهش را تهدید میکند. دکتر خیال مادرش را راحت میکند، خطر بدترین اتفاق رفع شده است. زن دوباره به سر کار برمیگردد. با هرکدام از این بیماریها احساس میکند که دارد مادرش را عذاب میدهد، چون باید اداره را رها کند و همکاران مردش لذت میبرند که روی این ضعفِ خاص مادرها دست بگذارند. کودک متوجه خشونت نبردی نمیشود که مادر درگیر آن است و از دستش دلخور است که پدرش را به او ترجیح میدهد، درنهایت خودش هم پدرش را به مادری ترجیح میدهد که از او میگریزد و بهندرت به او اعتماد میکند.»
حجم
۲۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۴۴٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه