دانلود و خرید کتاب نابینایی و توانمندی اجتماعی جیم آمویک ترجمه پرویز شریفی درآمدی

معرفی کتاب نابینایی و توانمندی اجتماعی

جیم امویک در کتاب نابینایی و توانمندی اجتماعی، رهنمودهایی برای توانمندسازی نابینایان ارائه کرده است.

 درباره کتاب نابینایی و توانمندی اجتماعی

در این کتاب آمویک بهترین روش‌های توان بخشی را به همراه دانش و تجربه تعداد بیشماری از نابینایان جمع آوری کرده که در سراسر زندگی خود با موانع اجتماعی و اقتصادی ناشی از تصورات غلط و سوء تفاهم ها درباره نابینایی مواجه شده اند و با آن مقابله کردند. کتاب او با فصاحت و بلاغت به این نکته اشاره می کند که رنسانس توان بخشی نابینایان نتیجه تکنولوژی و دانش ما نیست، بلکه ترجیحاً از اراده دسته جمعی دهها هزار نابینا بوجود آمده است تا اینکه کاملاً، طبیعی و سودمند زندگی کنند.

 خواندن کتاب نابینایی و توانمندی اجتماعی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

متخصصان امر توان‌بخشی نابینایان مخاطبان این کتاب‌اند.

درباره جیمز آمویک

جیمز. ایچ. (جیم) آمویک وکیل نابینا و متخصص توان بخشی اهل توسان در ایالت آریزونا آمریکا می باشد. قبل از بازنشستگی خود، او بخش عمده‌ای از کار حرفه‌ای خود را صرف کار با نابینایان کرد، و امروز به کار مشاوره، ارزیابی، نویسندگی و تدریس در این رشته ادامه می دهد. جیم آمویک در دوران نوجوانی به علت التهاب رنگدانه ای شبکیه (بیماری تحلیل رونده مربوط به انحطاط شبکیه) دچار ضعف شدید بینایی شد. او بعد از چندین سال مبارزه با ضعف شدید بینایی، از مدرسه دولتی به مدرسه نابینایان آیوا انتقال یافت و در سال ۱۹۵۳ از دبیرستان فارغ التحصیل شد.

جیم بعد از دبیرستان هشت سال بیکار بود. سپس در سال ۱۹۶۱ یکی از اولین دانش آموزان مدارس بزرگسالان و مرکز مشاوره وراهنمایی شد که به تازگی تاسیس شده بود و توسط دکتر کنت جرنیگان در کمیسیون نابینایان ایالت آیوا مدیریت می‌شد. او به تحصیلاتش ادامه داد تا دانشکده حقوق و دانشگاه را به پایان برساند. سپس او به عنوان اولین وکیل نابینایی که تاکنون بوسیله هیئت ملی روابط کارگری (NLRB۲) استخدام شده بود در واشینگتن دی سی و نیویورک سیتی شروع به کار کرد.

جیم به کار حقوقی با NLRB ادامه داد. او کارها را تغییر داد و وارد رشته کاری مرتبط با نابینایان شد. او مرکز شبانه روزی سازگاری و هدایت۳ را که بوسیله هیئت آیوا برای افراد نابینا راه اندازی شده بود را به عهده گرفت. سپس او برنامه ای را شروع و سرپرستی کرد که بوسیله اداره تامین اجتماعی (۴SSA) در شهر بالتیمور در ایالت مری لند ایجاد شد تا فرصت های استخدامی بیشتری را برای افراد نابینا و معلول درخود اداره تامین اجتماعی بوجود آورد. سرانجام او قبل از بازنشستگی مرکز بزرگسالان نابینا و ناشنوا آلاسکا را در توسان سرپرستی کرد.

همچنین جیم مردی مترقی و متأهل و دارای فرزند است که علاوه بر حرفه کاری خود در سراسر عمرش در هر جایی که زندگی می‌کرد در کلیسا و فعالیت‌های شهری، سیاسی و وکالت مشارکت زیادی داشت. او همچنین هیئت آموزشی و برنامه‌های توسعه را فراهم کرد و از مدارس متعدد و انجمن های خصوصی و دولتی نابینایان در سراسر کشور ارزیابی هایی را انجام داد. بطور قابل توجهی شاید او نزدیک به چهل سال به همراه دیگر افراد نابینا شرکت کننده ای فعال در جنبش‌های سازماندهی شده نابینایان بوده است.

بنابراین شناخت جیم از عواملی که به این اصل می‌رسد چگونگی به بهترین نحو توانمند سازی متقاضیان نابینا بر اساس ترکیب وسیعی از عوامل زیر بود- نخست تجربه او به عنوان دانش آموزی نابینا در مدارس دولتی و سپس در مدرسه شبانه روزی مخصوص نابینایان، به عنوان درمانجوی دستگاه توان بخشی حرفه‌ای، به عنوان دانش آموز مرکز آموزشی بزرگسالان نابینا، به عنوان دانشجوی دانشگاه نابینایان و دانشکده حقوق، به عنوان وکیل نابینای استخدام شده و مشتاق به کار و به عنوان مدیر مرکز آموزشی و کارمند پیمانی است.

با این وجود، شناخت درباره بهترین تجربیات برای قدرت بخشیدن به افراد نابینا که در این رساله ارائه شده است فقط تجربیات جیم نیست. این رساله انعکاس دانش و خرد مشترک و خالصانه هزاران زن و مرد نابینا از اتحادیه ملی نابینایان است و بیش از شصت سال از گذشته را ثبت کرده است، و شناخت و دانش بسیار گرانبهایی است که جیم تقریبا از چهل سال روابط شخصی و ارتباط با هزاران نابینایی بدست آورده است که در جنبش سازماندهی شده نابینایان شرکت داشتند.

 بخشی از کتاب نابینایی و توانمندی اجتماعی

تمام نابینایان کاملاً نابینا نیستند - فقط درصد کمی از آنها نابینا هستند. با اینحال در سراسر این کتاب من به"اشخاصی که نابینا هستند،" "نابینایان"، "افراد نابینا، " نابینای سازمان یافته" و "متقاضیان نابینا" و غیره اشاره می کنم. این اصطلاح علمی می خواهد مخصوصا افراد کلاً نابینا و یاکم بینا را در برگیرد. بنابراین، برای اینکه همه ما در یک صفحه هستیم اجازه بدهید از اول شروع کنیم - با مورد بحث قرار دادن دیدگاه های من درباره نابینایی و اینکه چه کسی نابینا است؟

من کلمه "نابینا" را با دو منظور در ذهن دارم. اول اینکه، البته تعاریف قانونی و اصلی وجود دارد. اما حتی بیشتر از آن، بحث هایی درباره این وجود دارد که استفاده از کدام واژه (یا واژه ها) برای کمک به متقاضیان از همه مفیدتر است که نابینایی خود را بپذیرند و با آن سازش یابند. چون نوع درست سازگاری نگرشی برای رسیدن به هدف کلی استقلال واقعی و خودکفایی - برای توانمند شدن و آزادی حقیقی ضروری است - من معمولا از واژه "نابینا" استفاده می کنم، و معمولا از چنین واژه هایی مانند کور، محروم از بینایی، کمبودبینایی، مشکل دید یا از معلول بینایی، استفاده نمی کنم.

بایستی توجه شود که اصلاً اگر بخواهم بین افراد کاملا نابینا و افرادی با کمی بینایی باقیمانده تمایز قائل شوم، واژه "کم بینا" را بجای دارای کمی بینایی باقیمانده بکار می برم. اصطلاح علمی درست در مراحل سازگاری عاطفی کمک زیادی می کند. بایستی مستقیماً با نابینایی مواجه شویم، امتحان کردن آن سودی ندارد. و در حقیقت نشانه ضعف ماست که از موضوع یا موقعیت اجتناب کنیم.

نکته اولیه دیگری لازم است که ثابت شود. زمانیکه در این کتاب درباره استفاده از واژه "نابینا" سخن می گویم، درباره چیزی سخن می گویم که باید بطور منظم در برنامه های دانشگاهی، مدارس با دانش آموزان نابینا، و یا مراکز آموزشی و تطبیقی اتفاق بیفتد، به عبارت دیگر، در مکان هایی که افراد مشغول انجام برخی از انواع برنامه های آموزشی هستند. به عنوان متخصص مدرسه یا مؤسسه، وقتی شخصی که به تازگی نابینا شده برای اولین بار ملاقات می کنیم، به هرحال در حالی که اولین کار این است که به جای این که او را مجاب کنیم که به هیچ وجه سودمند نیست که او را به بعضی از انواع برنامه ها علاقمند کنیم، در عوض زمان هایی وجود دارد که لازم است متخصص مدرسه یا مؤسسه باید به آرامی گام بردارد و جلو برود و حتی از استفاده از بعضی از حسن تعبیرهای بی معنی اجتناب کند.

من این درس را به روش دشواری آموختم. زمانیکه هیئت ملی روابط کارگری در نیویورک سیتی را ترک کردم که به آیوا برگردم و برای کنت جرنیگان در کمیته نابینایان آیوا کارکنم، ابتدا با دیگر اعضا و کارکنان با تجربه تر کمی سفر کردم که با هرکدام از مشاغل کمیته آشنا شوم. در سفر با یکی از مشاوران خیلی با استعداد توان بخشی (VR)، برای چند روز فقط به او نگاه می کردم و به ندرت نظر می دادم، در اواخر هفته تصمییم گرفتم که شاید فرصتی برایم پیش آمده که مشارکت کنم. برای شروع فقط از مردی که ملاقات می کردیم پرسیدم که چه مدت است که نابینا شده است؟ من نباید از کلمه نابینا استفاده می کردم. او با عصبا نیت سر من فریاد زد: " من نابینا نیستم!"

بعنوان یک تازه کار، و شاید تا حدود زیادی بعنوان شخصی که در کاربرد کلمات صحیح وسواس دارد، من قصور کردم از این لحاظ که افرادی که هنوز نابینایی خودشان را کاملا نپذیرفتند حتی برای رسیدن به هدف پذیرفتن آموزش مورد نیاز ممکن است لازم باشد بطور متفاوت از کسانی رسیدگی شوند که تصمیم گرفتند با زندگی کنار بیایند و به آن ادامه دهند. از آن روز به بعد، به هنگام ملاقات با افرادی که به تازگی نابینا شده اند و هنوز نپذیرفتند که وارد برنامه های آموزشی شوند رویکرد من کاملاً تغییر کرد. "چه مدت است که بینایی شما ضعیف شده است، یا تعدادی از شکل های بی معنی و بی فایده از این قبیل، بخش عادی از گفتگو هایم شد. نمی خواستم آن اشتباه را دیگر تکرار کنم وآنچه را قبلاً برای شروع و متقاعد کردن آن درمان جوی احتمالی جدید انجام شده است تا او وارد آموزش درست شود حتی شاید انجام ندهم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۰۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۲۰۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۳۷,۰۰۰
تومان