کتاب از غروب تا سپیده دم
معرفی کتاب از غروب تا سپیده دم
کتاب از غروب تا سپیده دم نوشتهٔ آن لاموت و ترجمهٔ فرخ بافنده است. انتشارات بذر خرد این کتاب را منتشر کرده است. این اثر از شجاعت گذر از شبهای تار زندگی سخن گفته است.
درباره کتاب از غروب تا سپیده دم
آن لاموت در کتاب از غروب تا سپیده دم (Dusk, Night, Dawn: On Revival and Courage) اطلاعاتی ضروری برای روبهروشدن با فرازونشیبهای زندگی در اختیار خواننده قرار داده است. مطالعهٔ این اثر میتواند راههای گذر از چالشهای زندگی را به مخاطب خود نشان دهد و او را با روشهای حفظ آرامش در حین تحمل سختیها کند. آن لاموت در این اثر، به شما میآموزد تا با کمک خودگوییِ مثبت، بر چالشهای دشوار زندگی غلبه کنید. نویسنده در این اثر با تکیه بر داستان زندگی خود و راهکارهایی برای رویارویی با مشکلات زندگی را بیان کرده است. او در کتاب حاضر از لحنی خودمانی استفاده کرده و خواننده را با خود همراه میکند. سوگواریها و اضطرابهای همیشگی دنیای مدرن از جمله مواردی است که نویسنده در این کتاب دربارهٔ آنها صحبت کرده است. به عقیدهٔ نویسنده میتوان افزایش توان مقاومت در برابر اخبار و رویدادهای ناخوشایند را جایگزین تمرکز بر منفیگرایی کرد. نویسنده این اثر را در ۱۱ بخش نگاشته که عنوان آنها عبارت است از «سخن نخست: روبانها»، «صابون روح»، «بچهگربه»، «عزم توبه»، «سرود نیایش حلزون»، «ایمان به قدر پول تو جیبی»، «نسیمهای خنک»، «حالا میتوانی مرا دوست داشته باشی؟»، «چهار شب و سه روز»، «عشقی با یک بال» و «کلام آخر: سینهٔ فراخ».
خواندن کتاب از غروب تا سپیده دم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران آثار موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب از غروب تا سپیده دم
«دوست کمدین من، دانکن تروسل، یک بار روی سِن جملهای گفت که مرا دگرگون کرد. او گفت وقتی که کسی اولین بار او را ملاقات میکند، دراصل بادیگاردش را ملاقات میکند. من این حرفش را نوشتم و بعداً آن را به آیینهٔ دستشوییام چسباندم؛ که معمولاً جای همهٔ حرفهای حق است، حداقل برای مدتی کوتاه. بادیگاردش باهوش و جذاب است و نمیگذارد آدمها به او نزدیک شوند. خود حقیقیاش، در عمق درون، یک انسان واقعی است -که یعنی، هم زیباست و هم یکجورهایی گند زده- نیازمند، نامطمئن از خود و اهل قضاوت کردن، مثل اکثر ما. او پر از عشق، گرما و خشم است. دانکن خود را وقف جامعهٔ معنوی نئو هندوئیسم خودش کرده است. گوروی آنها میگوید که همه را دوست بدارید، به همه خدمت کنید و به همه غذا بدهید؛ چهل سال قبل، دانکن با مشارکت عدهای یک سازمان پزشکی را بنیاد نهاد که تا کنون بینایی میلیونها نفر در سرتاسر دنیا را به آنها برگردانده است. بنابراین دانکن از طریق هممسلکانش به هر کسی که میتواند غذا میدهد و خدمت میکند؛ او همچنین آدمی رُک و اغلب عصبی است، به خاطر سالهای سخت ابتلایش به سرطان در دوران سی سالگی که از آن جان سالم به در برد و صاحب فرزند شدنش در سال گذشته. ما متفقالقول هستیم که هر دو نفرمان آگاهیهایی رها از منیّت هستیم با پوستی بر آن و نیز مجموعهای از اختلالات شخصیتیِ راهرونده -ما به واقعیتهای عمیقترِ سکون و جادو باور داریم. ما این عالم خاکی را مدرسهٔ بخشش میبینیم و میدانیم که در بهترین حالت، شاگردانی با نمرات ۱۳ و ۱۴ هستیم. ما به فناناپذیری روح باور داریم، هرچند از نظر او واقعاً خندهدار است که من مسیحی هستم و من هم فکر میکنم آنچه که او هست (حالا هر چیز کوفتی که هست) خندهدار است. وقتی مشکلات نازل میشوند، ما هر دو معجون درهمی از اضطراب، ایمان، تنگنظری، گشادهدستی، اعتماد و وحشت هستیم. دانکن عشق میورزد، قضاوت میکند، میبخشد و نق میزند؛ او عشق عمیق میدهد و میستاند، درد گریزناپذیر زندگی را تقسیم میکند و شوخطبعیاش و این باورش را همچنان دارد که عشقْ آن کسی است که هستیم و چرایی بودنمان در اینجاست.»
حجم
۱۹۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۹۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه