کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد اول)
معرفی کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد اول)
کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد اول) نوشتهٔ ژول ورن و ترجمهٔ زهرا قدیمی است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان از مجموعهٔ «رمانهای جاویدان جهان» برای نوجوانان و بزرگسالان نوشته شده است.
درباره کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد اول)
کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد اول) [L’île Mystérieuse] دربردارندهٔ یک رمان علمی - تخیلی است که در قرن ۱۹ میلادی نوشته شده و برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. فصل اول و دومِ این رمان در کتاب حاضر (جلد اول) آمده است. این اثر داستان زندگی پنج نفر در یک جزیره را روایت میکند. داستان، پنج شخصیت اصلی به نامهای «مهندس سایرون اسمیت»، «ناب» بردهٔ سیاهپوست، «ژدئون اسپیلت»ِ خبرنگار، «ملوان پنکروف» و نوجوانی به نام «هاربرت براون» دارد که در یک جزیرهٔ ناشناخته زندگی میکنند. این پنج نفر حین جنگهای داخلی آمریکا، از یک زندان در ایالت ویرجینیا با کمک یک بالن میگریزند و بر فراز اقیانوس آرام پیش میروند. در لحظات آخر نابودشدن بالن، در جزیرهای اعجابانگیز در جنوب اقیانوس آرام فرود میآیند و اتفاقات مختلفی برایشان روی میدهد. با آنها همراه شوید. پایان این سفر چه خواهد بود؟ این رمان از نویسندهٔ مشهور، ژول ورن را بخوانید تا بدانید.
خواندن کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ نوجوانان و بزرگسالانِ دوستدار آثار علمی - تخیلیِ قرن ۱۹ میلادی پیشنهاد میکنیم.
درباره ژول ورن
ژول ورن در سال ۱۸۲۸ در شهر نانت در فرانسه به دنیا آمد و در ۱۹۰۵ درگذشت. او یک رماننویس مشهور است. ژول ورن ۸۰ رمان (یا داستان بلند) نوشته است؛ همچنین تعداد بسیاری کتاب عامهفهم مانند جغرافیای مصور فرانسه و مستعمراتش (۱۸۶۸)، تاریخ سفرهای بزرگ و جهانگردان بزرگ (۱۸۷۸)، کریستف کلمب (۱۸۸۳) را نوشت و حدود ۱۵ نمایش را بهتنهایی یا با همکاری دیگران به روی صحنه برد. او نوشتن را با نگارش شعر و نمایشنامه آغاز کرد. در ۱۸۴۴ در دبیرستان نانت ثبتنام کرد و آنجا علوم بلاغت و فلسفه آموخت. پس از گرفتن دیپلم، در رشتۀ حقوق مشغول به تحصیل شد. او را میتوان صنعتگری اعجابانگیز در خلق داستانهای خیالی، افسونگری با جذابیتهای بیپایان و تا حدی مانند پیشگویی که قادر است عجیبترین اختراعات علمی نیمقرن بعد (یا حتی یک قرن بعد) را پیشبینی کند، دانست. او انسان عصر خود بود؛ کسی که به اکتشافات علمی آن دوره علاقهمند بود و با دقت و وسواس آنها را دنبال میکرد. شهرت این نویسنده به بیش از یک قرن میرسد؛ یعنی از سالهای ۱۸۶۳ - ۱۸۶۵ که اولین رمانهای مهمش به چاپ رسیدند؛ «پنج هفته در بالن» و «سفر به مرکز زمین» و «از زمین تا ماه». ژول ورن با کشتیهای خود به سفر میرفت. در سالهای ۱۸۸۶ - ۱۸۸۷، پس از یک اتفاق ناگوار که چیز زیادی از آن نمیدانیم، کشتی تفریحی خود را میفروشد و از زندگی آزاد و پرسفر خود دست میکشد. پس از این، او وقت خود را صرف امور شورای شهر میکند. سرانجام ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵، در خانهاش در آمیئن، پس از گذراندن یک زندگی پرفرازونشیب چشم از جهان فرو میبندد. نام بعضی دیگر از آثار ژول ورن را در فهرست زیر بخوانید:
«فرزندان ناخدا گرانت» (۱۸۶۷)، «بیستهزار فرسنگ زیر دریا» (۱۸۶۹)، «دور دنیا در هشتاد روز» (۱۸۷۳)، «جزیرۀ اسرارآمیز» (۱۸۷۴)، «میشل استروگف» (۱۸۷۶)، «هندوهای سیاه» (۱۸۷۷)، «ناخدای پانزدهساله» (۱۸۷۸)، «مصایب یک چینی در چین» (۱۸۷۹)، «پانصد میلیون بگوم» (۱۸۷۹)، «اشعۀ سبز» (۱۸۸۲)، «کرابان لجباز» (۱۸۸۳)، «مجمعالجزایر در آتش» (۱۸۸۴)، «ماتیاس سندورف» (۱۸۸۵)، «روبور فاتح» (۱۸۸۶)، «دو سال تعطیلات» (۱۸۸۸)، «کاخ کارپاتها» (۱۸۹۲)، «جزیرۀ پروانهدار» (۱۸۹۵)، «در برابر پرچم» (۱۸۹۶)، «اورنوک باشکوه» (۱۸۹۸)، «یک درام در لیونی» (۱۹۰۴) و «استاد جهان» (۱۹۰۴).
بخشی از کتاب جزیره اسرارآمیز (جلد اول)
«بدر ماه کامل و هوا هنوز بیشازاندازه گرم بود. به نظر میرسید هوا انباشته از ذرات الکتریکی باشد، ازاینرو در آیندهای نهچندان دور طوفان سهمگینی پیشبینی میشد. روز دوم ماه، رعدوبرق با صدای مهیبی غرش کرد. باد از غرب میوزید و تگرگ مستقیم به نمای بیرونی عمارت گرانیت میخورد و مثل صدای رگبار گلوله ترقترق صدا میکرد. برای اینکه اتاقها غرق آب نشوند مجبور بودند در ورودی و کرکرهٔ پنجرهها را کامل ببندند. پانکروف با دیدن دانههای تگرگی که بعضیهایشان به درشتی تخم کبوتر بودند به این فکر کرد که مزرعهٔ گندم در معرض خطری جدی است.
برای همین بهسرعت سراغ مزرعه رفت. دانهها جوانه زده بودند و سر سبزشان از خاک بیرون آمده بود. پارچهٔ بزرگی رویشان کشید تا حاصل دسترنج خود را از گزند طوفان حفظ کند. خودش زیر رگبار تگرگ بود ولی برایش اهمیتی نداشت.
طوفان هشت روز ادامه داشت و رعدوبرق بیوقفه در اعماق آسمان میغرید. بین هر دو مرحله از طوفان صدای مبهم غرشی از دوردستهای آسمان به گوش میرسید، سپس دوباره شدت میگرفت. رعدوبرق مثل ضربههای شمشیری آسمان را میشکافت و چاکچاک میکرد. بسیاری از درختان جزیره را صاعقه زد. کاج تنومندی که همان نزدیک دریاچه و در حاشیهٔ جنگل بود نیز از برخورد صاعقه شکست. دوسه بار هم الکتریسیتهٔ مایع به ساحل رسیده بود و ماسهها را ذوب کرده و آنها را به شیشه تبدیل کرده بود. با پدید آمدن این سنگهای آذرخشی مهندس به این فکر افتاد که بهوسیلهٔ آنها میتواند برای پنجرهها شیشههایی محکم و ضخیم تهیه کند تا از گزند باد و باران و تگرگ در امان باشند.
هنگام طوفان آبادگران دیگر بیرون از عمارت کار مهمی نداشتند و مشغول کارهای داخلی خانه شدند و روزبهروز برای بهتر شدن و تکمیل کردن لوازم خانه میکوشیدند. مهندس یک دستگاه تراشکاری ساخت تا با آن بتواند چند ابزار آشپزخانه و همینطور تیغی برای اصلاح صورت بسازد. همچنین میخواست دکمه هم بسازد چون خیلی به آن احتیاج داشتند. گنجهای برای نگهداری تفنگها تعبیه کرد که سلاحها را بااحتیاط آنجا نگهداری کنند. قفسهها و کمدها هم باید تعمیر میشدند. چوبها را ارّه میکردند، میتراشیدند، صیقل میدادند و خراطی میکردند. همان حین که آن بیرون هوا طوفانی بود و صدای غرش رعدوبرق یک لحظه هم قطع نمیشد، داخل عمارت نیز آنها فقط صدای جیرجیر ابزار یا خِرخِر کشیده شدن دستگاه تراش را میشنیدند.»
حجم
۳۳۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۵۶ صفحه
حجم
۳۳۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۵۶ صفحه