کتاب مورمور
معرفی کتاب مورمور
کتاب مورمور نوشتهٔ مایک لی و ترجمهٔ خاطره کردکریمی است. انتشارات علمی و فرهنگی این نمایشنامهٔ انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب مورمور
کتاب مورمور حاوی یک نمایشنامهٔ انگلیسی است. این نمایشنامه که پنج شخصیت دارد، تماماً هنگام تمرین و با بداههپردازی نوشته شده است. اتفاقات این متن نمایشی در آپارتمان «وِرنِن» میگذرد. این نمایشنامه دو پرده و چهار صحنه دارد.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب مورمور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی قرن ۲۰ انگلستان و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مورمور
«همان جا. چند دقیقه بعد.
چراغ آشپزخانه حالا روشن است. فرنکی روی یکی از چهارپایههای بار نشسته. اروینگ گوشهای ایستاده. محمد و جکی با هم ایستادهاند.
جکی: قضیه چیه؟ کرواتت؟ مرتبه. (کراواتش را میزان میکند) خودشه. خوبه؟
محمد: باشه. زود؟ زود؟
فرنکی: زود عادت میکنه.
جکی: میخوای بیای بشینی؟ یه کمی ویسکی بخوری؟ ویسکی؟ (مینشیند)
محمد: (در حال نشستن) لا.
اروینگ: نه، میدونی که، اجازه ندارند نوشیدنی بخورند؛ واسه همینه میآند اینجا.
(ورنن وارد میشود؛ پیشبند بسته است و شروع میکند به تمیز کردنِ میز)
فرنکی: از کجا میدونی؟
اروینگ: خب، واسخاطرِ دینشونه دیگه.
جکی: میخوره؛ ویسکی میخوره.
اروینگ: جدی؟ پسر شیطون! چوب میخوری ها!
فرنکی: احمقِ بیشعور!
جکی: (رو به محمد) نه، مشکلی نیست. محلش نذار. آره؛ داره شوخی میکنه. شوخیه.
ورنن: شوخی بود اروینگ؟
اروینگ: نه، جدی میگم. اونجا دستِ آدم رو هم قطع میکنند.
فرنکی: اروینگ!
جکی: هیچ هم این طور نیست.
اروینگ: همین طوره؛ تو تلویزیون دیدم.
(مکث)
از دیدنت خیلی خوشحالم... جکی. کلی تعریفت رو شنیدم.
جکی: اِ، جدی؟
(ورنن به طرف آشپزخانه خارج میشود)
اروینگ: راستش حسابی از دیدنت غافلگیر شدم. تو فکرت بودم، منتها کاره انگار قرار بود تمام شبت رو بگیره.
جکی: خب، همین طوره، آره. امشب کار رو زود تعطیل کردم.
اروینگ: خیال میکردم شنبه شلوغترین شب باشه.
جکی: اوه، آره، شنبهها خیلی شلوغه، خرتوخریه.
اروینگ: کلی آدم میآند اونجا، هان؟
جکی: اوه آره، یه چند تایی مشتری میآد، امشب کیپتاکیپ آدم نشسته بود.
فرنکی: اِ، جدی؟
اروینگ: کلی پول دستبهدست میشه، نه؟
جکی: آره، بخورونمیری درمیآد.
اروینگ: (روی جکی خم میشود که جاسیگاری را بردارد) ببخشید ها.
جکی: عیبی نداره.
(ورنن با سینی چای وارد میشود و به تمیز کردن میز ادامه میدهد)
ورنن: این رفیقمون رو از لُپلپ درآوردی جکی؟ کجاییه؟
جکی: عربه. عربستان سعودی.
فرنکی: اوه، عربستان؟
محمد: عربستان سعودی.
جکی: کشورته.
محمد: تو کشورِ من...
فرنکی: جالبه.
جکی: آره، اومده اینجا یه سِری معاملات نفتی و اینها جوش بده.
ورنن: اِ، نه بابا؟
اروینگ: حسابی پولدارند، نه؟»
حجم
۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه
حجم
۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۵۰ صفحه