کتاب طنزآوران جهان نمایش ۳۱
معرفی کتاب طنزآوران جهان نمایش ۳۱
کتاب طنزآوران جهان نمایش ۳۱ نوشتهٔ ژان پل سارتر و ترجمهٔ داریوش مودبیان است. نشر گویا این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی نمایشنامهٔ «نکراسوف: مضحکه در هشت تابلو» و نقد آن.
درباره کتاب طنزآوران جهان نمایش ۳۱
مجموعهٔ طنزآوران جهانِ نمایش، حاصل کوششها و پژوهشهای علمی و عملی ــ پنج دههٔ اخیرِ ــ یکی از پژوهندگان و دستاندرکاران راستین هنر نمایش در عرصهٔ کمدی در ایران است.
هنرِ نمایش، از روزگار دیرین، بخشی از فرهنگِ جهانیست که دور از هر رنگ و هر تعلقی میتواند ناشر اندیشههای بالا و والای انسان در میان انسانها و سرزمینهای گوناگون باشد. هنر نمایش، این رسانهٔ قدرتمند گروهی و جمعی، زبانِ جهانی گفتوگوی فرهنگها است. در این هنر طنز و کمدی جایگاه ویژهای دارد.
در تعریفی کلی، کمدی به معنای تقلید از کردار، رفتار و حتی باورهای محیط پیرامون نوع بشر برای اصلاح امور اجتماعی است، آریستوفانس ــ پدر کمدینویسی در یونان باستان ــ به طرح موضوعهای عصر خود با زبانی هجوگونه، استهزاآمیز و گاه خشن میپرداخت و پس از او کمدینویسان دوران میانه ــ رم باستان ــ (پلوتوس، ترنس و مناندر) در کمدیهای خود بیشتر زبان فراواقعیت را به کار میگیرند و به نقدِ جامعه خویش و مناسبات اجتماعی آن دوران میپرداختند. اما با دگرگونیهای فکری در دوران پس از آن و تغییر و تحول در نظام اجتماعی و سیاسی اروپا و پیشرفت علوم به ویژه جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی، عناصر واقعگرا چه در مضامین و چه در زبان و حتی ساختار کمدی رونق گرفت.
کتاب طنزآوران جهان نمایش ۳۱ دربردارندهٔ نمایشنامهٔ کمدی «نکراسوف: مضحکه در هشت تابلو» نوشتهٔ ژان پل سارتر است. سارتر فلسفه از واضعان متأخر مکتبی است که آن را «اگزیستانسیالیسم» میخوانند. در بیشتر نمایشنامههایی که او نگاشته و بیشتر برای بیان اندیشهها و دیدگاههایش به این کار مبادرت ورزیده به وضوح رگههایی از طنزی هوشمندانه را میتوان احساس کرد.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب طنزآوران جهان نمایش ۳۱ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان و فعالان عرصهٔ هنرهای نمایشی به خصوص دوستداران آثار طنز و کمدی پیشنهاد میکنیم.
درباره ژان پل سارتر
ژان پل سارتر در سال ۱۹۸۰ به دنیا آمد. او فیلسوف، فعال اجتماعی و نویسندهای فرانسوی و نیز همسر «سیمون دوبوار» بود. سارتر به آزادی بنیادی انسان و اینکه «انسان، محکوم به آزادی است» باور داشت. بهطور کلی، ۲ دوره در زندگی حرفهای سارتر وجود دارد؛ نخستین دوره، دورهٔ پس از نوشتن اثر معروفش «هستی و نیستی» و دومین دوره، پس از نگارش رمان «تهوع» است. در دومین دورهٔ حرفهای زندگیاش، سارتر بهعنوان روشنفکری فعال از نظر سیاسی شناخته شد. او از طرفداران کمونیسم بود؛ هرچند هرگز بهطور رسمی به عضویت حزب کمونیست فرانسه درنیامد. سارتر بیشتر عمرش را صرف تطبیق ایدههای اگزیستانسیالیستیاش کرد. او معتقد بود که انسان باید خودش سرنوشتش را تعیین کند؛ همچنین مطابق با اصول کمونیسم، باور داشت که نیروهای اقتصادی - اجتماعی جامعه که از کنترل انسان خارج هستند، نقشی حیاتی در تعیین مسیر زندگی اشخاص دارند.
سارتر، در سال ۱۹۶۴، جایزهٔ ادبی نوبل را برنده شد، ولی از پذیرفتن این جایزه پرهیز و خودداری کرد. او در نامهای که به آکادمی نوبل نوشت، توضیح داد که نمیتواند جایزه را بپذیرد و نمیخواهد که هرگز نامش در فهرست دریافتکنندگان آن جایزه قرار گیرد. این فیلسوف فرانسوی، بهعنوان یک نویسنده نمیخواست نامش با سازمانی مرتبط گردد. بعضی از فیلسوفان معتقد هستند که سارتر در کارهایش مفاهیم متناقضی را در کنار هم قرار داده است. او از سال ۱۹۷۳ به بعد، تقریباً تمامی قدرت بینایی خود را از دست داد و دیگر قادر به نوشتن نبود؛ بااینهمه کوشید با انجام مصاحبهها، دیدارها و حضور در مراسمها کماکان چهرهای فعال و اجتماعی از خود نشان دهد. او در جایی از مبارزۀ مردم ایران علیه محمدرضاشاه پهلوی و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین مبارزۀ مردم شیلی علیه دیکتاتوری آگوستو پینوشه طرفداری کرد.
بخشی از آثار مهم سارتر عبارتند از: رمان «تهوع» (یا «غثیان»)، «زنده باد چگوارا»، «دیوار» (مجموعه داستان)، «هستی و نیستی» (رساله فلسفی)، «خروج ممنوع» (نمایشنامه)، «مردههای بیکفنودفن» (نمایشنامه)، «روسپی بزرگوار» (نمایشنامه)، «دستهای آلوده» (نمایشنامه)، «گوشهنشینان آلتونا» (نمایشنامه)، «مگس ها» (نمایشنامه)، «راههای آزادی»، «نقد عقل دیالکتیکی» (رسالهٔ فلسفی)، «اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر» (رسالهٔ فلسفی)، «ادبیات چیست؟» (رسالهٔ ادبی - فلسفی)، «اندیشههایی دربارهٔ مسئلهٔ یهود» (رساله)، «چرخدنده» (فیلمنامه) و کتاب «واژهها». ژان پل سارتر در سال ۱۹۰۵ درگذشت.
بخشی از کتاب طنزآوران جهان نمایش ۳۱
«موتون: با این قیافه، من میتونم کمونیست باشم؟
دمیدوف: چرا نتونید، بله.
موتون: من با زور بازوی خودم رشد کردم. به لطفکارم.
دمیدوف: به لطف شانس هم، بله.
موتون: (به یاد خاطرههایش میافتد و لبخندی میزد.) خُب بله، شانس هم داشتم.
دمیدوف: شانس، اونها بودند.
موتون: اونها؟
دمیدوف: ممکنه که اونها باعث موفقیت و ثروت شما شده باشند چون شما بدون اینکه خودتون بدونید خلاق اونها بودید. شاید اونها طوری ترتیب کارها رو دادند که هرکدوم از عملهای شما، ندانسته و ناخواسته، همون نتیجهای رو به بار آورده که مسکو میخواسته.
موتون: یعنی ممکنه زندگی من از اول تا آخر ساختگی باشه، بدلی؟ (اشاره مثبت دمیدوف. ناگهان) صادقانه به من جواب بدید؛ اگه همهٔ مردم من رو انقلابی تصور کنند و من در هر موقعیتی همون کاری رو بکنم که حزب توقع داره، بیاینکه خودم بخوام، خُب چه فرقی بین من و یک فعال سیاسیه که با پای خودش میره و عضو حزب میشه؟ چه چیز من رو از او مشخص میکنه؟
دمیدوف: شما رو؟ هیچچیز. شما یک کمونیست عینی هستید.
موتون: عینی! عینی! (دستمالی از جیبش در میآورد و پیشانی خود را خشک میکند.) آه! جنزده شدم من! (ناگهان به دستمالش چشم میدوزد.) این چیه؟ ما دو نفر داشتیم با هم صحبت میکردیم و من دارم یک دستمال رو تکون میدهم. خودم هم متوجه نبودم. اصلاً چطور این اومد تو دستم؟
دمیدوف: شما از جیبتون آوردیدش بیرون.
موتون: (از خودبیخود شده) من این رو... از... آه! بدتر از اونیه که فکرش رو میکردم. اونها ترتیب کار رو طوری دادند که سرموقع علامت بدم. چه علامتی؟ به کی؟ به شما شاید! چه کسی میتونه بگه که شما مأمور اونها نیستید؟ (دمیدوف شانه بالا میاندازد.) میبینید: من دارم دیوونه میشم. فیودور پتروویچ، به شما التماس میکنم، یک کاری کنید که من دیگه کمونیست نباشم.»
حجم
۲۲۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۲۲۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه