دانلود و خرید کتاب قصه های جنگ جوزف کنراد ترجمه نیما حضرتی
تصویر جلد کتاب قصه های جنگ

کتاب قصه های جنگ

نویسنده:جوزف کنراد
انتشارات:نشر نی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب قصه های جنگ

کتاب قصه های جنگ نوشتهٔ جوزف کنراد و ترجمهٔ نیما حضرتی است. نشر نی این مجموعه داستان خارجی را منتشر کرده است.

درباره کتاب قصه های جنگ

کتاب قصه های جنگ دربردارندهٔ پنج داستان کوتاه از جوزف کنراد است. «گاسپار روئیس: قصهٔ عاشقانه»، «خبرچین: قصهٔ طعنه‌آمیز»، «وحشی: قصهٔ خشونت‌آمیز»، «آنارشیست: قصهٔ یأس‌آمیز» و «آنارشیست: قصهٔ یأس‌آمیز» عنوان داستان‌های این مجموعه هستند.

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب قصه های جنگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی و علاقه‌مندان به قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جوزف کنراد

جوزف کنراد در سال ۱۸۵۷ در سرزمینی که این روزها بخشی از اوکراین است، به دنیا آمد. او داستان‌نویسی لهستانی‌الاصل بود که بر نویسندگان آمریکایی تأثیر گذاشت؛ بر همینگوی، فیتزجرالد و فاکنر. جوزف کُنراد را چهرهٔ برجستهٔ انتقال از ادبیات دورهٔ ویکتوریایی به فرم‌ها و ارزش‌های پیچیده‌تر ادبیات قرن بیستم دانسته‌اند. پدر کنراد، مترجم آثار شکسپیر، دیکنز و هوگو و یک چهرهٔ سیاسی و ملی و فعال در جنبش‌های ملی‌گرایانهٔ ضداستعمار لهستان به‌دست روسیه بود. تبعید این خانواده موجب پدیدآمدن آثاری ویژه در روحیه، اندیشه و سپس زبان و نگارش جوزف کنراد شد. داستان‌های او داستان‌هایی است که در دل شب و کنار آتش گفته می‌شود و به گوش‌ها می‌رسد؛ همان تصویر جهان‌شمول داستان‌گویی. او پیچیده و از رویدادهای سرزمین‌های دور می‌نویسد و بر غم‌آلودترینِ حوادث پرده‌ای از کلمات باشکوه کشیده تا وصف تناقض‌های زندگی با کنایات در هم تنیده شود. او را استاد کنایه دانسته‌اند. حال‌وهواهایی همچون وضعیت تردید، مرددبودن، ضدونقیض‌گویی، عدم‌قطعیت، پادرهوایی و تشکیک از ویژگی‌های آثار این نویسندهٔ آمریکایی است. او در داستان‌هایش اصولی اخلاقی و مدنی را که انسان بر پایهٔ آن‌ها زندگی می‌کند، در لحظات بحران و دشواری در معرض آزمایش قرار می‌دهد. شخصیت‌های او در دام مشکلات گرفتار هستند و فضای داستان‌هایش تیره و بدبینانه است، اما این بدبینی را با شیوه‌های زیباشناسانه و پر از ظرافت در کنار نثری شاعرانه نمایش می‌دهد.

نخستین رمان کنراد «حماقت آلمایر» نام داشت که در ۱۹۸۵ چاپ شد؛ ماجرای تاجری هلندی که کنراد با او در بورنئو آشنا شده بود. او کتاب «مطرود جزایر» را در ۱۸۹۶ منتشر کرد. کتاب‌های بعدی او «کاکاسیاهِ کشتی نارسیس» و «قصه‌های آشوب» نام داشت. رمان‌ها و کتاب‌هایی همچون «پیکان خدا» و «دزد دریایی» و مقالات زندگی‌نامه‌وار خود مثل «آینهٔ دریا» (۱۹۰۶) و «گزارش شخصی» (۱۹۱۲) حاصل دوران نوجوانی کنراد است؛ زمانی که در ۱۵‌سالگی با اعلام اینکه می‌خواهد یک دریانورد شود، خانه را ترک کرد و به شهری دیگر رفت و سال‌ها در آنجا با وقایع خوب و بدِ گوناگون دست‌وپنجه نرم کرد. او بعدها تمرکزش را از دریا برداشت و معطوف زمین و سیاست کرد که کتاب‌های «نوسترمو» (۱۹۰۴)، «مأمور مخفی» (۱۹۰۷) و «زیر نگاه غربی‌ها» (۱۹۱۱) حاصل این دوران است. شاهکار او رمان «لرد جیم» (۱۹۰۰) نام دارد که بر اساس یک داستان واقعی نوشته شده؛ داستان ترک‌کردن کشتی‌ای در حال غرق‌شدن و مصیبت‌های مردی که خود را قهرمان می‌پنداشت، اما به‌وقت آزمون بزرگِ موقعیت‌های دشوار سرشکسته از آن بیرون آمد. کتاب «همراز» یکی دیگر از آثار داستانی او است. کنراد با نگارش رمان «بخت» (۱۹۱۳) نیز بیش از هر نویسندهٔ هم‌عصر خود موردتوجه و نقد قرار گرفت. جوزف کنراد در آخر عمر، نشان شوالیه‌ای را که پیشنهاد نخست‌وزیر انگلستان بود نپذیرفت. او کمی بعد در سال ۱۹۲۴ میلادی از دنیا رفت.

بخشی از کتاب قصه های جنگ

«چند روز قبل از آن همدیگر را این‌طرف و آن‌طرف دیده بودیم. آخر در یک هتل ساکن بودیم... که هتل خوبی بود، ولی آن‌قدرها هم مجلل و باب روز به حساب نمی‌آمد... او را چند بار در راهروی هتل دیده بودم که داشت داخل می‌شد یا بیرون می‌رفت. با خودم فکر کردم حتماً یکی از مشتریان قدیمی و معتبر آن‌جاست. تعظیم رئیس هتل به او در قیاس با بقیه فرق داشت و با حالتی صمیمی همراه بود، و او هم پاسخش را با احترامی از سر آشنایی می‌داد. از نظر خدمه، او «جناب کنت» بود. یک بار بر سر چتر آفتابی یکی از مسافرها جار و جنجالی برپا شده بود... زردرنگ بود با حاشیه‌هایی به رنگ سفید... خدمتکارها چتر را پشت در اتاق غذاخوری پیدا کرده بودند. دربان ما، که زنجیر طلایی به کتش می‌آویخت، آن را شناخت و شنیدم که به یکی از خدمهٔ هتل دستور داد که به دنبال جناب کنت برود و چتر را به او بدهد. شاید او تنها کنتی بود که در آن هتل زندگی می‌کرد، یا شاید به خاطر رفتار بی‌عیب‌ونقصش در آن هتل به درجهٔ رفیع کنتی نایل شده بود.

ما که با هم قبلاً در موزه هم‌کلام... (راستی این را هم باید بگویم که او قبلاً به من گفته بود که از نیم‌تنه‌ها و مجسمه‌های امپراطورهای روم در گالری آثار مرمر خوشش نمی‌آید: به نظرش صورت‌شان زیادی قاطع و جدی بود)... ما که همان روز صبح هم‌کلام شده بودیم، به نظرم زشت نیامد که همان شب، وقتی دیدم که سالن غذاخوری پر است، از او تقاضا کنم شام را با هم پشت میز کوچک او صرف کنیم. از نزاکتی که در پذیرفتن تقاضایم نشان داد فهمیدم که او هم چندان به این کار بی‌تمایل نیست. لبخند بسیار جذابی داشت.

شامش را با یک جلیقه و یک «کت راحتی» (خودش این اسم را رویش گذاشته بود) و یک کراوات مشکی صرف می‌کرد. همهٔ لباس‌هایش دوخت بسیار مرغوبی داشتند. نو نبودند... ولی درست همان‌طور بودند که باید می‌بودند. چه صبح بود و چه شب، همیشه بسیار درست و مناسب لباس می‌پوشید. شکی ندارم که همهٔ زندگی‌اش همین‌جور درست و به‌قاعده بوده، کاملاً مرتب و منظم، و جدا از هرگونه دردسر پیش‌بینی‌نشده. موهای سفیدش، که آن‌ها را بر فراز پیشانی بلندش رو به بالا شانه می‌زد، به او حال و هوای مردی کمال‌گرا می‌داد، انسانی خلاق. سبیل سفیدش، که پرپشت بود ولی آن را بادقت مرتب می‌کرد، به طرزی که اصلاً آزارنده نبود در وسط اندکی به طلایی و زرد می‌زد. رایحهٔ محو ادکلن‌هایی بسیار مرغوب و سیگارهایی باکیفیت (این بوی دومی را به‌ندرت بتوان در ایتالیا پیدا کرد) از آن‌سوی میز به بینی‌ام می‌نشست. چشم‌هایش بودند که بیشتر از هر چیزی نشان از سن و سالش داشتند. اندکی خسته بودند و پلک‌شان افتاده بود. دست‌کم شصت و چند سال داشت و آدم خوش‌مشربی هم بود. آن‌قدرها پیش نمی‌روم که بگویم آدم پرحرفی بود، ولی خوش‌مشرب بود و خوش‌صحبت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۹۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۱۱۴,۰۰۰
تومان