کتاب مومو
معرفی کتاب مومو
کتاب مومو نوشتهٔ سباستین تی یری و ترجمهٔ محمود گودرزی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی نمایشنامهای در پنج صحنه.
درباره کتاب مومو
کتاب مومو که به قلم سباستین تی یری به رشتهٔ تحریر در آمده است، پانزدهمین کتاب از مجموعهٔ «درام معاصر فرانسوی»است. این نمایشنامه در پنج صحنه نگاشته شده است. «آندره»، «لورانس»، «پاتریک» و «سارا» شخصیتهای این متن نمایشی هستند. نویسنده در این نمایشنامهٔ کمدی زندگی یک زن و شوهر فرانسوی را به تصویر کشیده است. این زن و شوهر فرزندی ندارند و یک روز مردی عجیب ادعا میکند فرزند آنها است. این ادعا مایهٔ سرگرمی این زوج میشود و در عین حال پرسشهای بنیادینی را برای آنها به وجود میآورد.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب مومو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به آثار درام معاصر فرانسوی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مومو
«آندره، مردی حدوداً شصت ساله، چرخ خریدی را که سه چهارمش پر است هل میدهد و جلوی قفسهای که در آن پاکتهای قهوه با مارکهای مختلف چیده شده است، میایستد. آندره مردد است، یک پاکت قهوه انتخاب میکند، به دقت وارسیاش میکند، سپس آن را سر جایش توی قفسه میگذارد. درنگ میکند، نگاهی به دور تا دور قفسه میاندازد، بعد بستهای را برمیگزیند... به دقت به آن نگاه میکند و آن را توی چرخدستیاش میگذارد. بعد یک بستة دیگر از همان مارک برمیدارد و توی چرخدستی میگذارد. مرد آهسته چرخدستی را هل میدهد و به سمت قفسة بیسکوییتها میرود. مردی عجیب: چهل ساله) با یک بسته برشتوکِ شکلاتی داخل راهرو ظاهر میشود. به آندره نزدیک میشود و بسته را درون چرخدستی او میگذارد و بعد میرود. آندره سر جای خود خشکش میزند، ماتش برده است. پس از مدتی بهت و حیرت، بستهای را که مرد در چرخدستیاش گذاشته است برمیدارد. با تعجب بسته را وارسی میکند، سپس سرش را بلند میکند و به اطراف مینگرد.
آندره: این چیه؟ (دوباره به اطراف نگاه میکند، حیرتزده به نظر میرسد. چرخدستیاش را رها میکند و با بستة برشتوک در دست، به همان سمتی میرود که مرد عجیب رفته است. صحنه خالی است. مرد دوباره ظاهر میشود، به سوی چرخدستی میرود و متوجه میشود که بستة برشتوکش دیگر داخل آن نیست. ناراحت به نظر میرسد و از آنجا میرود... چند ثانیه بعد با یک بستة دیگر از نو ظاهر میشود، آن را توی چرخدستی میگذارد و میرود. آندره دوباره میآید. بهتزده به نظر میرسد و هنوز آن بستة برشتوک در دستش است. به سمت چرخدستی میرود و متوجه میشود که یک بستة دیگر برشتوک توی آن گذاشتهاند.) باورم نمیشه!... (حیرتزده به اطراف مینگرد... سپس بستة دومِ برشتوک را از داخل چرخدستی برمیدارد... به هر دو بسته نگاه میکند.) این دیگه چیه؟
لورانس سر میرسد.
لورانس: دیگه کِرِملی ندارن.»
حجم
۶۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۵ صفحه
حجم
۶۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۱۵ صفحه