کتاب خداوند دلقک ها را حفظ کند!
معرفی کتاب خداوند دلقک ها را حفظ کند!
کتاب خداوند دلقک ها را حفظ کند! نوشته گویا بزرگی و سهیل آبادی است است. کتاب خداوند دلقک ها را حفظ کند! فلسفه با طعم طنز است.
درباره کتاب خداوند دلقک ها را حفظ کند!
کتاب خداوند دلقک ها را حفظ کند، از زبان حال یک دلقک و تحت عنوان یادداشتهای یک دلقک نوشته شده است. با وجود این، نوشتار نیمهٔ پنهان و نانوشتهٔ دیگری هم دارد که میشود در «فلسفهٔ دلقکی» و یا دربارهٔ چیزی است که میشود در نوعی از «سبک زندگی دلقکی» خلاصه کردد و یا خنداندن دیگری و اینکه اصولاً چرا کسی باید سعی در خنداندن دیگری کند؟ آیا در این نوع رفتار، اثری از ناگزیری هست؛ چیزی که یک دلقک رسالت و یا وظیفهٔ خود میداند و یا یک عمل صرفاً شخصی است و برای دل خودش میکند و یا مرهم گذاشتن بر زخمهای دل خود. هر چه که باشد این نوشته طرح دوبارهٔ مسئله است؛ مسئلهٔ دلقکی و دلقکبازی! چیزی که کمتر به آن پرداخته شده و مورد توجه بوده است؛ به ویژه در سطح آکادمیک. چنانکه در فلسفهٔ باز «خطای امر جدی/ امر پیشپا افتاده» نامیده شده است. این کتاب درباره دلایل خندان است و در عین حال نظریات فلسفی را هم بررسی میکند.
خواندن کتاب خداوند دلقک ها را حفظ کند! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به فلسفه و آثار طنز پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب خداوند دلقک ها را حفظ کند!
و اما، اصل چهارم دلقکی: خیلی خودت را جدی نگیر! من خودم، آدمهایی را جدی میگیرم که خودشان را جدی نمیگیرند! چون واجد همان ویژگیهای انسانکی هستند که پیشتر گفتم. با وجود این، میتوان گفت که اگرچه زندگی شوخی نیست؛ اما جدی هم نیست. هیچ کس جدی زندگی نمیکند؛ اما جدی جدی میمیرد. این شعار من است: زندگی را جدی نگیر، ولی جدی زندگی کن!
در ضمن، دربارهٔ "سبک زندگی دلقکی" هم باید بگویم که ما دلقکها هم مثل بقیهٔ موجودات به چند وعده غذا در روز و کمی خواب و استراحت نیاز داریم؛ علاوه براین، برخلاف دیگران، به کمی انرژی با ارزش افزوده هم نیاز داریم که آن را از خندهٔ دیگران دریافت و تامین میکنیم. زندگی ما به این انرژی حیاتی وابسته است؛ هرچند این انرژی نوظهوری نیست و مانند سوختهای فسیلی و طبیعی رو به کاهش است. این هم از "بلایای غیرطبیعی" و تکنولوژیکی است؛ پس باید در حفظ خنده و لبخند تا آنجا که میتوانیم کوشش کنیم. برای ما دلقکها این فقط یک وظیفه نیست، بلکه یک مسئلهٔ حیاتی است؛ زیرا نسل ما دلقکها را در معرض خطر انقراض قرار داده است. هرچند هنوز در فهرست موجودات در حال انقراض قرار نگرفتهایم؛ اما خب، نگرانیها جدی است.
اکنون با این مقدمات و بهعنوان یک دورهٔ مقدماتیِ آشنایی با امورات دلقکی، بد نیست که شما را با یکی از دوستان خودم آشنا کنم. این دوست من است: ریچی.
این ریچی است. البته این فقط پشتش است. خب، گُل که پشت و رو ندارد. ببخشید دلقک پشت و رو ندارد! دلقک مثل نوار موبیوس یک رو است؛ ساده، صاف و صادق. کافی است یککم روی مخش راه بروید تا به شکل زیر درآید و این شکلی شود: ریچی!
ریچی ساکن لسآنجلس است و از بچگی آرزو داشت دلقک شود، اما نشد. زندگی سرنوشت دیگری برای او رقم زد و سرانجام آرایشگر شد؛ اما دلقک ماند. او هنوز با آرزویش زندگی میکند و بهراستی که انسان با آرزو زنده است. مهم رسیدن نیست؛ مهم داشتن راهی برای تلاش است. چیزی که میشود بود و برای آن باید یک آرزو در سر داشت و همینطور یک امید در دل. او برای حفظ این آرزو، همسر و دخترش را از دست داد؛ اما لبخندش را هرگز! و اگر این آخری هم از دست برود، او برای همیشه از دست خواهد رفت؛ بنابراین، برای نگهداشتن این، همهٔ تلاش خود را میکند.
حجم
۱۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۱۹۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
نظرات کاربران
فاجعه