کتاب پسر روی جعبه چوبی
معرفی کتاب پسر روی جعبه چوبی
کتاب پسر روی جعبه چوبی نوشتهٔ لیون لایسن و ترجمهٔ سودابه قیصری است. نشر ثالث این زندگینامه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب پسر روی جعبه چوبی
کتاب پسر روی جعبه چوبی حاوی ناداستانی در قالب زندگینامه و خاطرات است. این کتاب خاطرات واقعی لئون لایسن (جوانترین نجاتیافتهٔ «فهرست شیندلر») را در بر گرفته است. او این کتاب را در ده فصل نوشته است؛ نویسندهای که معتقد است حتی در تاریکترین زمان بهویژه در تاریکترین زمان، جایی برای شجاعت و پایداری هست. لایسن توضیح داده است که این نوشته، داستان زندگی او است؛ در طول داستان، خانوادهاش را هم معرفی میکند. آنها نیز زندگی خود را به خطر انداختند تا زندگی او را نجات دهند. فهرست شیندلر چیست؟ این فهرست از زندگی کارخانهداری آلمانی به نام «اسکار شیندلر» صحبت میکند؛ مردی که با استخدام یهودیان در کارخانهٔ خود، شرایط فراریدادن آنان و نجاتشان را از دست نیروهای نازی فراهم کرد. او در طول جنگ جهانی دوم موفق شد تا جان بیش از ۱۰۰۰ یهودی را که اغلب پناهندگان لهستانی بودند، با استخدام در کارخانههای خود از هولوکاست نجات دهد.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب پسر روی جعبه چوبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه و خاطرات پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پسر روی جعبه چوبی
«سرگشته و نامطمئن، دو روز کامل همچنان در اردوگاه برونلیتز پرسه میزدیم. نمیتوانستم این حقیقت را که حالا آزادیم هضم کنم، حتا زمانی که دشمنان ما، سربازان آلمانی مغلوب در دستههای صدنفره از مقابلمان عبور میکردند. ایستادم و آنها را تماشا کردم، ارتشی که روزی کاملاً از خود مطمئن بود، حالا به زندانیان افسرده و مغموم شوروی تبدیل شده بود. ساعتها در پی هم، با سرهای پایین و صورتهای عبوس، خسته گام برمیداشتند. برخی از کارگران یهودی به فکر انتقام افتادند. تعداد کمی از آنها، چکمههای سربازان را گرفتند و کفشهای تخت چوبی خود را به آنها دادند. من به آنها نپیوستم.
اهمیت نداشت چه کاری انجام دهم، هیچ راهی برای مساوی شدن با نازیها وجود نداشت. تنها چیزی که میخواستم، به یاد داشتن آن ساعات تا ابد بود، به یاد داشتن منظرهٔ سربازانِ زمانی مغرور که حالا سرگردان و متفرق با حالتی تحقیرشده از شکست از برابر ما میگذشتند.
عاقبت، دولت چک امکان انتقال رایگان با قطار را برای کسانی که میخواستند به لهستان برگردند فراهم کرد. مادرم شدیداً مشتاق بود آن همه راه را تا نارفکا برود تا هرشل و خانوادهاش را پیدا کند، اما پدرم گفت همچنان بسیار خطرناک است که آن فاصلهٔ دور تا شرق را سفر کنیم. در عوض، او تصمیم گرفت هر پنج نفرمان به کراکوف برگردیم. البته، همه در دلمان امیدوار بودیم که سالیک به طریقی فرار کرده و آنجا منتظرمان باشد.
این بار واگنهای حمل گوسفندان، تخت داشتند و درها باز ماند. میتوانستیم بوی بهار را نفس بکشیم و مناظر را تماشا کنیم. از نقطهای که نشسته بودم، مناظر را کاملاً میدیدم و متوجه چند نشانه از جنگ شدم که زندگی ما را نابود کرده بود. برگهای تازه روی درختان جوانه زده بودند؛ گلهای وحشی شکوفه کرده بودند. زخمهای جنگ، که من بدجور در عمق جانم احساسشان میکردم، در منظرهٔ اطراف دیده نمیشدند. طوری بود گویی آن سالهای وحشتناک درد و رنج هرگز روی نداده بود، اما فقط کافی بود به صورتهای خسته و ماندهٔ پدر و مادرم نگاه کنم تا بفهمم همه چیز واقعیت داشت.
وقتی قطار پر سروصدا به سوی شرق میرفت، به خود اجازه دادم کاری را انجام دهم که سالها انجامش نداده بودم: فکر کردن به آینده. طی شش سال گذشته، فکر کردن به آینده فقط به این محدود میشد که تا چند ساعت دیگر چطور میتوان زنده ماند؟ چگونه میشد ذرهای غذا برای وعدهٔ بعد پیدا کرد؟ چگونه میشد با ساخت بُرس بعدی از مرگ فرار کرد؟»
حجم
۱۴۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه
حجم
۱۴۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۹ صفحه