کتاب چرا دودل بودن آن قدرها هم بد نیست؟
معرفی کتاب چرا دودل بودن آن قدرها هم بد نیست؟
کتاب چرا دودل بودن آن قدرها هم بد نیست؟ نوشتهٔ جنیفر چرچ و ترجمهٔ نصراله مرادیانی است. نشر بیدگل این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی در باب دیدگاههای متعارض.
درباره کتاب چرا دودل بودن آن قدرها هم بد نیست؟
کتاب چرا دودل بودن آن قدرها هم بد نیست؟ (Why It's OK to be of Two Minds) ویژهٔ کسانی است که همزمان دو نگرش مخالف هم دارند؛ بهعبارتدیگر کتابی است برای همهٔ انسانها. ما عموماً جهان را با دیدگاههای متعارض تجربه میکنیم. چهبسا شغل یا دین آدم از جهتی مهم و رضایتبخش به نظر برسد، اما از منظری دیگر کسالتبار یا مسخره باشد و یا شاید دوستی از یک جهت آدمی خرفت به نظر برسد و از منظری دیگر عاقل و هوشیار. وقتی بخواهیم همزمان هر دو نگرش را داشته باشیم، ممکن است بیقرار و مضطرب شویم. این موجب تشدید کشمکش بین قضاوتها و ارزشهایمان میشود و باعث میشود برای در پیشگرفتن زندگی هدفمند و مفید دچار تزلزل شویم. کتاب حاضر به همین موضوع پرداخته است. جنیفر چرچ به بررسی و تحلیل دیدگاههای متعارض، دوپارگیهای ذهنی و دوگانگیهای فکری و احساسی انسانها پرداخته است. نویسنده با استفاده از مثالهایی از ادبیات، فلسفه و روانشناسی، به تشریح این موضوع میپردازد که چگونه داشتن دیدگاهها یا احساسات متضاد در موقعیتهای مختلف میتواند طبیعی و مفید باشد. او این مفهوم را با بررسی تئوریهای مختلف دربارهٔ هویت شخصی و تصمیمگیری کندوکاو کرده است. کتاب حاضر اعتقاد به تمامیت و کمال و یکپارچگی چیزها را نقد کرده است.
خواندن کتاب چرا دودل بودن آن قدرها هم بد نیست؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
درباره جنیفر چرچ
جنیفر چرچ مدرک دکتری و فوقدکترای خود را از دانشگاههای میشیگان آکسفورد دریافت کرد. او دربارۀ طیف وسیعی از موضوعات در مبحث فلسفۀ ذهن نوشته است؛ موضوعاتی همچون آگاهی، عقلانیت، احساسات، ادراک و تخیل. او در کتاب «چرا دودِلبودن آنقدرها هم بد نیست؟» پنج نوع مهم از آگاهی مضاعف را توضیح داده و از آنها دفاع کرده است.
درباره نصراله مرادیانی
نصراله مرادیانی در ۳ بهمن ۱۳۶۲ در تبریز به دنیا آمد. او دارای مدرک کارشناسی در رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه آزاد است و سپس برای ادامۀ تحصیل در مقطع کارشناسیارشد، در سال ۱۳۸۷ به دانشگاه علامه طباطبایی در تهران آمد. پایاننامۀ خود را با موضوع «تأثیر ترجمه بر آثار داستانی جمالزاده و هدایت» نوشت. او سابقۀ تدریس در چند دانشگاه را دارد. از جمله ترجمههای او میتوان به ترجمۀ آثار «ماگدا سابو»، نویسندۀ سرشناس مجارستانی اشاره کرد. او کتابهای «در»، «خیابان کاتالین» و «ابیگیل» را از این نویسنده ترجمه کرده است. از میان دیگر ترجمههای او میتوان به «قواعد مباحثه» (قطره/ ۱۳۹۱)، «چگونه فرهنگها ساخته میشوند؟» (قطره/ ۱۳۹۲)، «مطالعات ترجمه: یک میانرشته» (رخدادنو/ ۱۳۹۳)، «مسائل بوطیقای داستایفسکی» اثر میخائیل باختین (حکمت/ ۱۳۹۶)، «سینمای اگزیستانسیالیستی» (۱۳۹۵)، «چرا دودل بودن آن قدرها هم بد نیست؟» (بیدگل)، «لذت خیانت» (۱۳۹۶) و... اشاره کرد.
بخشی از کتاب چرا دودل بودن آن قدرها هم بد نیست؟
«ساماندهی همزمان تجربهمان برطبق دو یا چند طرحواره بهمان اجازه میدهد توأمان به دو یا چند الگو حساس باشیم: فلان چارچوپ ذهنی بر کاستیهایمان تأکید میکند و آنیکی همزمان بر دستاوردهایمان، فلان نظریهٔ اقتصادی متمرکز بر بیعدالتیهاست و آنیکی همزمان متمرکز بر نوآوریها، و الیآخر. صدالبته حفظ دوپارگیهای ذهنی حاصله همیشه ممکن نیست، و البته که همیشه مطلوب هم نیست. در این کتاب از مطلوبیت برخی دوپارگیهای ذهنی دفاع کردیم بیاینکه ادعا کنیم دوپارگی ذهنی همیشه چیز خوبی است. اگرچه بحث کامل درباب دوپارگیهای ذهنی نامطلوب مستلزم نوشتن کتاب دیگری است، اینجا اشاراتی خواهم کرد به وضعیتهایی که بهتر است در آنها دودل نباشیم.
بدیهیترین وضعی که نباید در آن دوپارگی ذهنی را حفظ کنیم آنجاست که کشمکش درونی دردناک است. سه مدل تردستی، ایزومتریک و اخلالگری عامدانه راههایی نویدبخش برای پذیرفتن کشمکش درونی، یا درواقع رشدکردن با کشمکش درونی، پیش نهادند. ولی این سه مدل نمیتوانند همیشه به درد همهٔ آدمها بخورند. و ضمانتی هم نیست که پیروی از این مدلها موجب تسکین دردی شود که ملازم این کشمکشهای درونی است. چهبسا برای بچهای که والدش از منظر او سرپرست اوست ولی درعینحال آزارگری خطرناک تلفیق این دو دیدگاه دردناک و طاقتفرسا باشد و بخواهد از یکی از دیدگاهها دست بکشد تا از تروما خلاصی یابد. (اختلال چندشخصیتی میتواند حاصل ناتوانی شخص برای کنارآمدن با دیدگاههای سازشناپذیر باشد و درمان موفقیتآمیز اختلال چندشخصیتی گاهی مستلزم دستکشیدن از یک یا چند شخصیت است.) بر مبنای این فرض که هریک از دیدگاهها حقیقتی را در خود دارد، دستکشیدن از یکی از دیدگاهها موجب ازدسترفتن بعضی بصیرتها و بعضی از اشکال شناخت میشود. بااینحال، چشمپوشی از بعضی اشکال دانش چهبسا برای تحمل وضعیتی دشوار ضروری باشد.
برای تعیین میزان درد و رنج روانیای که آدم باید بهخاطر کسب بصیرت کاملتر متحمل شود راه سادهای وجود ندارد. چهبسا برای سربازی در حال جنگ بینهایت دردناک باشد که ببیند دشمنانش انسانهایی شکننده و درعینحال قاتلانی کارکشتهاند، ولی حفظ هردو دیدگاه اینجا اهمیت دارد و تحمل درد ناشی از آن بخش مهمی از چالش هر سرباز است. میزان تحمل درد و رنج روانی هر فرد میتواند به سنوسال او، به مدتزمان تحمل درد و به هر وضعیت خاص هم مربوط باشد. آدمهای مسنتر دربرابر درد و رنج روانی پذیراترند، چون متوجه هستند که درد جزئی از زندگی هر انسانی است. درد هرچه کوتاهمدتتر باشد تحملش برای آدمها سادهتر است، چون میدانند بالاخره پایان خواهد یافت. تحمل درد ناشی از بیعدالتیهای اجتماعی یا نیات شرورانه همواره سختتر از درد ناشی از تصمیمهای خود آدم است. بااینحال همهٔ ما ناگزیر با دوپارگیهای ذهنیای مواجه خواهیم شد که تسکین دردش مهمتر از حفظ شناخت حاصل از آن است.»
حجم
۲۰۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه
حجم
۲۰۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۸ صفحه