کتاب نفت
معرفی کتاب نفت
کتاب نفت نوشتهٔ الا هیکسون و ترجمهٔ علیرضا فخرکننده است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک نمایشنامه که در پنج صحنه نگاشته شده است.
درباره کتاب نفت
کتاب نفت در سال ۱۴۰۳ منتشر شده است. الا هیکسون این نمایشنامهٔ پنجصحنهای را نگاشته است. این نمایشنامه اثری در ژانر رئالیسم جادویی است که عصر نفت را کانون توجه خود قرار داده است. نمایشنامه بازهٔ تاریخی گستردهای در حدود ۱۶۲ سال را در بر میگیرد و پهنهٔ جغرافیایی جهانشمولی را درمینوردد. نمایشنامه از شهر کورنوال در انگلیس و در سال ۱۸۸۹ آغاز میشود و پس از آن بهترتیب ما را به ایران در سال ۱۹۰۸، همپستدِ انگلستان در سال ۱۹۷۰، عراق در سال ۲۰۲۱ میبرد و در نهایت به کورنوال در سال ۲۰۵۱ بازمیگرداند. همزمانیِ نقطهٔ آغازین اثر با آغاز عصر نفت و همزمان با ورود نفت به انگلستان از آمریکا در سال ۱۸۸۹ (پس از اکتشاف و استخراج نفت در آمریکا برای نخستینبار در سال ۱۸۵۹) و نقطهٔ پایانی نمایشنامه با زمانی که نفت در جهان به پایان رسیده (که بر اساس بینش گمانهزنانهٔ این نمایشنامه، ۲۰۵۱ تخمین زده شده) و مادهٔ جدیدی جایگزین سوخت فسیلی شده، بیانگر این نکتهٔ مهم است که گسترهٔ تاریخی - جغرافیایی نمایشنامه با طلوع و افول عصر نفت همگام است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب نفت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای انگلیسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نفت
«شنزار اطراف بغداد، جادهٔ کرکوک.
خورشید سوزان خونرنگی در آسمان نزدیک افق، میتابد. خرماپزانِ تابستان است. گرما خط افق را خمیده کرده است. ماشینی از دل صحرا میآید و در مسیرش شِن به هوا بلند میشود.
ابتدا امینه و پس از او ایمی از ماشین پیاده میشوند. ایمی نگاهی به دور و اطراف میاندازد، تا چشم کار میکند بیابان است.
امینه به ماشین تکیه میدهد، سیگاری روشن میکند.
ایمی: (شی بخبّل) این کار دیوونگیه.
امینه: (تریدین سیجارة؟) یه سیگار میخوای؟
ایمی: (لا، انی تمام) نه من نمیکشم.
ایمی میایستد و به صحرا مینگرد، ریههایش را از هوای بیابان پُر میکند.
دو زن ایستاده و به افق نگاه میکنند.
ایمی: (کُنتی تیجین هُنا و إنتی صغیرة؟) وقتی بچه بودی زیاد اینجا میاومدی؟
امینه: (إیه طبعاً. زین، مو باللّه؟) آره خیلی. جای قشنگیه، مگه نه؟
امینه گوشی تلفنش را درآورده و چیزی را در آن بررسی میکند. بهنظر منتظر یک تماس است. در همین حال ایمی به اطراف نگاه میکند، گویی صحرا را با تمام وجود به درون میکشد.
ایمی: (وأکید النجومَ باللیل.) شرط میبندم شبها اینجا آسمون پُر از ستاره میشه...
امینه: (إیه) آره.
ایمی امینه را گرفته و از ماشین دور میکند. امینه سکندری میخورد و تلفن از دستش میغلتد و او چارچنگولی و با تلاش عجیبی سعی میکند آن را نگه دارد و مانع افتادنش شود.
امینه: (لا لا دَخیلَک عندی صُداع کُحول. باللّه وقفی.) هی چیکار میکنی، نه. وایسا، من هنوز خماری از سرم نپریده. نه، نکن بابا، دست وردار.
ایمی: (إنتی اللی جبتینی لِهنُا.) تو من رو برداشتی آوردی اینجا.
امینه: (قُلتی تُریدینَ فُسحة.) تو گفتی نیاز به خلوت داری.
ایمی امینه را رو به بیابان میایستاند او را وادار به نگاه کردن میکند.
امینه: (میخندد، تلاش میکند از دست ایمی فرار کند.) (هاذی الصحرا) خب این بیابونه.»
حجم
۱۳۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۳۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
نظرات کاربران
نمایشنامه ای مهم و منحصر به فرد با ترجمه درخشان دکتر فخرکننده