کتاب دفترچه سرخ
معرفی کتاب دفترچه سرخ
کتاب دفترچه سرخ نوشتهٔ پل آستر و ترجمهٔ شهرزاد لولاچی است. نشر افق این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک مجموعه داستان و یک گفتوگو.
درباره کتاب دفترچه سرخ
کتاب دفترچه سرخ حاوی مصاحبههایی موشکافانه با پل استر است که عمق اندیشههای این نویسندهٔ پستمدرن را میکاود. او در این گفتوگوها برداشتهای متعارف دربارهٔ ادبیات را به سخره میگیرد، نیاز به آفرینش ادبی را تحلیل میکند و درعینحال فهم مسائل بحرانی ادبیات را آسانتر می سازد. در بخشی دیگر، حوادثی واقعی همچون وقایع منتشرشده در روزنامهها، دستمایهٔ آفرینش داستانهایی نامنتظره شده است.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب دفترچه سرخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی آمریکا و قالب داستان کوتاه و گفتوگو با نویسنده پیشنهاد میکنیم.
درباره پل آستر
پل بنجامین آستر متولد نیوآرک در نیوجرزی است. او رماننویس، فیلمنامهنویس، شاعر و مترجمی آمریکایی است. دلیل شهرت او بیشتر بهخاطر مجموعه کتابهای سهگانهٔ «نیویورک» است؛ همچنین از فیلمنامههای او میتوان به «لولو روی پل» اشاره کرد. کتابهای او تا به امروز به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شده است. پل آستر ابتدا با نویسندهای به نام «لیدیا دیویس» ازدواج کرد و از او پسری به نام «دنیل استر» دارد. استر در سال ۱۹۸۱ میلادی با همسر دوم خود به نام «سیری هوست وت» که نویسنده بود، ازدواج کرد و حاصل آن دختری به نام «سوفی استر» است. کتاب «دفترچه سرخ» داستانهایی از این نویسنده و گفتوشنودی با او را در بر گرفته است.
بخشی از کتاب دفترچه سرخ
«تنها کاری که سعی میکنم انجام بدهم این است که فضای کافی در نوشتههایم باقی میگذارم تا خواننده در آن فضا جای بگیرد. چون معتقدم در آخر، این خواننده است که کتاب را مینویسد نه نویسنده. در مورد خودم به عنوان خواننده (خوانندهای که بیشتر از کتابهایی که نوشته کتاب خوانده است!) متوجه شدم که تقریباً همیشه صحنه و موقعیتی را از کتابی گرفتهام و با تجربهٔ خود وفق دادهام، یا برعکس. مثلا در خواندن کتابی مثل غرور و تعصب در شرایط خاصی متوجه شدم که محل همهٔ اتفاقات کتاب، خانهٔ دوران کودکیام است. مهم نیست توصیف نویسنده از یک مکان چهقدر دقیق باشد، انگار همیشه آن را به چیزی که با آن آشنا هستم تبدیل میکنم. از چند نفر از دوستانم هم پرسیدم که آیا دربارهٔ آنها هم همینطور است. برای بعضی اینطور بود، برای بعضی نه. فکر کنم این موضوع به رابطهٔ فرد با زبان خیلی مربوط میشود، اینکه چه عکسالعملی نسبت به کلمات چاپشده روی کاغذ دارد. آیا اینکه کلمات فقط نشانه هستند، یا راهی به سوی ناخودآگاه.
گاهی نویسنده میتواند زیادهروی کند و با جزئیات بسیار چنان خواننده را درگیر و مبهوت نماید که دیگر حتی فرصت نفس کشیدن نداشته باشد. بخش مشخصی از یک رمان را به خاطر بیاورید. شخصیتی وارد اتاقی میشود. به عنوان نویسنده چهقدر میخواهید دربارهٔ آن اتاق توضیح دهید؟ امکانات بینهایتی دارید. میتوانید از رنگ پردهها، نقش کاغذ دیواری، چیزهایی که روی میز چایخوری هستند و بازتاب نو روی آیینه بگویید. اما چهقدر از این توضیحات واقعاً ضروری هستند؟ آیا کار رماننویس فقط و به خودی خود تأثیرگذاری است؟ وقتی مینویسم، داستان در ذهنم از همه چیز مهمتر است و فکر میکنم که همه چیز باید فدای آن شود. همهٔ عبارتهای پرآب وتاب، تمام جزئیات ظریف، همهٔ آن چیزی که زیبانویسی مینامند، اگر واقعاً به آنچه میخواهم بیان کنم مربوط نباشند، پس باید حذف شوند. این تمام آن چیزی است که در لحن داستان وجود دارد. بالاخره، از همه چیز که بگذریم دارید داستانی تعریف میکنید و وظیفه دارید که چنان تأثیری روی افراد بگذارید که بخواهند داستانتان را دنبال کنند. درازنویسی و حاشیهروی باعث ملال میشود و تنها چیزی که همهمان در خواندن کتاب از آن متنفریم کمبود جذابیت کتاب و احساس ملال است و اینکه جملهٔ بعدی برایمان مهم نباشد. بالاخره، آدم کتابی نمینویسد که به نوشتن آن احتیاج دارد، بلکه کتابی مینویسد که خود رغبت خواندنش را داشته باشد.»
حجم
۱۰۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۱۰۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
نظرات کاربران
بعد از خواندن این کتاب پل استر را درک خواهید کرد و خواهید فهمید که پراکندگی مفهوم داستان های او و از هم گسیختگی اجزای آن است که آثار او را چنین گیرا و قدرتمند ساخته است.