دانلود و خرید کتاب آمیز قلمدون اکبر رادی
تصویر جلد کتاب آمیز قلمدون

کتاب آمیز قلمدون

معرفی کتاب آمیز قلمدون

کتاب آمیز قلمدون نوشتهٔ اکبر رادی است. نشر قطره این نمایشنامه را روانهٔ بازار کرده است. «هادی مرزبان» در سال ۱۳۷۶ این نمایشنامه را در تالار چهارسوی مجموعه‌ٔ تئاترشهر به صحنه برد.

درباره کتاب آمیز قلمدون

نمایشنامهٔ آمیز قلمدون حاوی داستان زندگی «آقای شکوهی»، پیرمردی بازنشسته و اهل فرهنگ و ادب و همسرش «شوکت خانم» است. آقای شکوهی و همسرش زندگی ساده‌ای دارند. تمام دلخوشی آقای شکوهی، مرور خاطرات دوران کارمندی‌اش است؛ زمانی که کار می‌کرد، هرگز پا روی موازین اخلاقی نمی‌گذاشت، از موقعیتش سوءاستفاده نمی‌کرد و صادق و درستکار بود. از آن طرف شوکت خانم، از این زندگی یکنواخت خسته شده است و دلش سفر خارج می‌خواهد. مشکل اصلی آن‌ها «حشمت»، همسایهٔ فضولشان است که پولش از پارو بالا می‌رود و به هر بهانه‌ای می‌کوشد خانم شکوهی را تحریک و زندگی سادهٔ آن‌ها را تحقیر کند.

نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب آمیز قلمدون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و آثار اکبر رادی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره اکبر رادی

اکبر رادی در ۱۰ مهر سال ۱۳۱۸ در رشت به دنیا آمد. در سال ۱۳۲۹ بعد از ورشکستگی پدرش، به تهران مهاجرت کردند. او در دانشگاه تهران در رشتهٔ علوم اجتماعی تحصیل کرد و پس از گذراندن دوره‌های تربیت معلم، در سال ۱۳۴۱ به شغل معلمی پرداخت و ادبیات نمایشی را در دانشگاه تهران تدریس کرد. اکبر رادی نخستین نمایشنامهٔ خود را به نام «روزنهٔ آبی» در سال ۱۳۳۸ نوشت. هرچند انتشار این نمایشنامه دو سال طول کشید، توجه احمد شاملو را به خود جلب کرد. چند سال بعد در سال ۱۳۴۷ یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌های دههٔ ۱۳۴۰ ایران با عنوان «ارثیهٔ ایرانی» به قلم او منتشر شد. او نثری قوی و محکم داشت که سرشار از مایه‌های فرهنگ عامه بوده است؛ یعنی کاملاً متناسب با شخصیت‌هایی که می‌آفرید. از میان معروف‌ترین کارهای این هنرمند می‌توان به «خانمچه و مهتابی»، «جاده»، «دستی از دور»، «نامه‌های همشهری»، «انسان ریخته یا نیمرخ شبرنگ در سپیدهٔ سوم»، «صیادان»، «مرگ در پاییز»، «لبخند باشکوه آقای گیل»، «پلکان»، «تانگوی تخم‌مرغ داغ»، «آمیزقلمدون» و... اشاره کرد. اکبر رادی، این نمایشنامه‌نویس ایرانی در ۵ دی ۱۳۸۶ از دنیا رفت.

بخشی از کتاب آمیز قلمدون

«شوکت: حالا من یه صحبتی باش می‌کنم، ببینم چی می‌شه.

حشمت: صحبت نداره جونم! یه عمر لی‌لی به لالاش گذاشتی و با دو تا پاپاسی حقوقش ساختی. کهنه مالیدی. مس سابیدی. زمین روفتی. هی ناهار، هی شام. ماه رفت و سال اومد، آقا روی سرت سوار بود. نه دیگه، خودمونیم، این همه جانفشانی، می‌خوام بدونم مردکه چی‌کار کرده واسه‌ت؟ قصر فیروزه این‌جا ریخته؟ زمرد آبی سرت زده؟ یه وجب النگو مچت کرده؟ یا ورت داشته برده پاریس و رم؟ نخیر! یه سولقونم نرفتی. همینی که هستی، توی صف! ولش کن حوصله داری.

شوکت: (که سخت تحت تأثیر قرار گرفته، آهسته سر بلند می‌کند.) گفتی اردیبهشت؟

حشمت: اوهوم، یعنی مَه! (موفق بلند می‌شود و ساک را برمی‌دارد.) فرشیدم نوشته: رم توی ماهِ مَه بهشته. بدذات یه وصف‌هایی توی نامه کرده که آدم موهای تنش سیخ می‌شه! بریم. (بلافاصله می‌نشیند، با حسرت و اعجاب.) می‌گه وقتی بارون می‌آد، شهر می‌شه مث آینه. با اون میدون‌های قدیمی و فروشگاه‌های بزرگ و چه پارک‌هایی! فکرشو بکن! دوتایی! سلّانه‌سلّانه قدم می‌زنیم و ریه‌هامونو توی مِه شست‌وشو می‌دیم، به‌به! (ذوق‌زده بلند می‌شود.) نه، یه خورده‌ای فکرشو بکن! دیگه همچی فرصتی گیرت نمی‌آدا، نگی نگفتم. (با تشر طرف در می‌رود.) بریم دیگه بابا، خانومه چشمش به در سفید شد! (می‌ماند و مجذوب.) و چه بولوارهای دلگشایی! اون‌جا باید خودمونو آلامد کنیم و دو سه تا رستوران عالی بریم، یادت باشه!»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۶۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۶۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۶,۰۰۰
۷,۸۰۰
۷۰%
تومان