کتاب ریکور
معرفی کتاب ریکور
کتاب ریکور نوشتهٔ دیوید پلاور و ترجمهٔ ندا غیاثی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب فلسفی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب ریکور
کتاب ریکور (راهنمایی برای سرگشتگان) (Ricoeur) را یکی از جامعترین شرحهایی دانستهاند که درمورد اندیشۀ «ریکور» نوشته شده است. ریکور از آن دسته فلاسفهای است که با وجود نقش کلیدیاش در جریانهای فلسفی معاصر، برای فارسیزبانان ناشناخته مانده است. مطالعهٔ کتاب حاضر به قلم دیوید پلاور (David Pellauer) را فرصت خوبی دانستهاند تا علاقهمندان کتابهای فلسفی، اطلاعات خود را در زمینهٔ مبانی فکری این فیلسوف فرانسوی و مباحث محوری آثار او افزایش دهند. نویسنده در این اثر تلاش کرده تا دیدگاهی تازه را نسبت به تفکرات فلسفی این اندیشمند عرضه کند. دیوید پلاور که سالها در دانشگاه به تدریس دیدگاههای ریکور پرداخته و ترجمهٔ برخی از آثار او را بر عهده داشته، با نگارش این کتاب کوشیده است نتیجهٔ تعمق و تأملات خود را دربارهٔ مبانی فکری این فیلسوف، یکجا در اختیارمان قرار دهد. نتیجهٔ کار او یکی از جامعترین و بهترین تفاسیری است که درمورد دیدگاه ریکور نوشته شده است. کتاب حاضر بهطور کلی شش بخش و مبحث اصلی را شامل میشود. بخش اول آن به مطالبی مقدماتی درمورد ریکور و آثارش پرداخته و خوانندگان تازهوارد را با مشخصههای کلی اندیشههای ریکور آشنا میکند. در بخش دوم، دو موضوع اختیار و طبیعت از دیدگاه ریکور بررسی شده و در سومین بخش هم توجه ریکور به مبحث هرمونتیک مورد تحلیل قرار گرفته است. دیوید پلاور در چهارمین بخش کتاب، توضیحی مبسوط دررابطهبا زبان و گفتار مجازی از نگاه ریکور عرضه کرده است. هویت شخصی در پنجمین بخش کتاب، بهعنوان موضوع محوری مطرح شده و در ششمین بخش هم به حکمت عملی و شرح چگونگی آن اختصاص پیدا کرده است. ریکور فیلسوفی بسیار پرکار بوده و آثار متعددی را چه در قالب کتاب و چه بهصورت مقاله به جامعهٔ علمی عرضه کرده است.
خواندن کتاب ریکور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران علم فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ریکور
«ریکور از همان ابتدا و در یادداشتهای خود بر ترجمهاش از کتاب ایدههای هوسرل پیشاپیش منتقد طرح پیشنهادی هوسرل در باب روایتی ایدئالیستی از پدیدارشناسی استعلایی به مثابه راهی برای رد امکان شکگرایی رادیکال بود. از نظر ریکور، معلوم شده بود که این راهحل کماکان گرفتار الگوی سوژهابژه است، زیرا هر چیزی را به قطب سوژه وابسته میکرد. آنچه هوسرل ادعا میکرد کشف کرده نوعی روش بود که قادر بود فلسفه را به عرصهای استعلایی ببرد که در آن چیزها برای سوژهای استعلایی ظهور و نمود مییافتند و میشد آنها را به مثابه آنچه واقعاً هستند شناخت. اما ریکور به این نکته پی برد که این سوژه استعلایی باز هم کس خاصی نیست، چون در مقام شناسندهای محض هر کسی بود. از این بدتر، روش هوسرل هیچ راهی برای بازگشت به جهان تجربه زیسته معمول و سوبژکتیویته زیسته نمیگذاشت. این امر به این دلیل بود که گفته میشد روش رادیکال او از طریق کنار گذاشتن هر گونه توسلی به نگرش طبیعی و روزمره ما این کار را انجام میدهد، از طریق تحویلی که این نگرش و فرضیات آن را درباره اینکه جهان واقعاً چگونه است در پرانتز میگذاشت تا راهی برای بینشی نهایی به درون ذات راستین هر پدیداری بگشاید. اما ریکور، با پیروی از مرلوپونتی، این ادعا را رد کرد، چرا که منکر امکان تحویل تمامعیار شد، چیزی که امروزه آن را جهشی به سوی «دیدی از ناکجا» مینامیم. در حقیقت، رأی ریکور بر آن بود که هرچند میتوانیم تجربهمان را به پرسش بگیریم، هرگز نمیتوانیم به نحوی تام و تمام از زیستجهان روزمره که همواره از آن آغاز میکنیم بگریزیم. اما این به معنای رد کامل پدیدارشناسی در مقام رویکردی توصیفی و کاربردی نیست که در پی آن است تا چیزها را آنچنان که بر آگاهی نمود و ظهور مییابند یا شیوههای آگاهی ما از آنها را توصیف کند. بلکه دقیقاً به معنای رد هر ادعایی است که میگوید میتوانیم قاطعانه ثابت کنیم که چنین رویکردی شرحی جامع و کامل از تجربه زیسته در اختیارمان میگذارد، زیرا چنانکه پیشتر در نقد ریکور بر ساختارگرایی و دعوی دیرپای او راجع به وابستگی فلسفه دیدیم، باور او این است که همواره چیزی در باب تجربه زیسته در مقام امری زمانمند وجود دارد که بیش از آن چیزی است که هر نظریهای بتواند به آن دست یابد، حتی اگر هر نظریهای از این دست همواره مازادِ معنای حاضر و واقعیتِ فراگیری را که بدان ارجاع میدهد مفروض بگیرد تا به درکی از تجربه زیستهمان برسد. از این رو، از نظر ریکور خودِ توصیفهای پدیدارشناسانه اینک نمونههایی از تفسیرند که آکندگی زبان و تناهی فهم را مفروض میگیرند. بدین طریق، این توصیفات به جای فهم تکگویانه مستلزم نوعی فهم گفتوشنودی از زبان نیز هستند، چرا که زبان ما چیزی است که نخست از دیگران میآموزیم، هر چقدر هم که بعداً هدف تأمل و نقد ما باشد. بر این اساس، یک نظریه کاربردپذیر درباره شناخت یا درباره واقعیت نظریهای نیست که کار خود را از ایده یک سوژه یا من تکافتاده آغاز کند. این بدین معناست که خودآگاهی باید نوعی دستاورد باشد تا عزیمتگاه فلسفه.»
حجم
۳۸۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۳۸۱٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه