کتاب زندگی روزانه (جلد دوم)
معرفی کتاب زندگی روزانه (جلد دوم)
کتاب زندگی روزانه (جلد دوم) نوشتهٔ حکیمه ماجدی (پردیس حکمت) است. نشر ویراست این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب زندگی روزانه (جلد دوم)
کتاب زندگی روزانه (جلد دوم) حاوی یک ناداستان است. نویسنده در این مجموعهٔ سهجلدی از زندگی خود برای ما سخن گفته است. کتاب حاضر درمورد زندگی روزانهٔ او است. او این کتاب را به زبان شفاهی نوشته و لابهلای خاطراتش از ایموجی هم استفاده کرده است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب زندگی روزانه (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب خاطرات روزانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زندگی روزانه (جلد دوم)
«سال اولی بود که وارد اون مدرسه میشدم
تازه کار بودم و جوان
تقریباً آخرای مهر ماه بود که یه همکار به ما اضافه شد
پانزده سالی سابقه کار داشت
گفتند انتقالیش تازه درست شده
از شهر دوری اومده
آدم بدی نبود
گاهی اوقات خشن بود
ولی رو هم رفته میشد گفت همکار خوبیه
چند ماه که گذشت
آروم آروم این حرفا و زمزمهها
بین همکارا ایجاد شد که:
خبر داری؟؟!!!
فلانی مریضی سختی داره
معلوم نیست زنده بمونه
و...
براش دعا کنین
و...
ایشون خیلی وقتا نمیاومدن مدرسه
و بعضی وقتا میومدن
دیگه همه
خیلی با آرامش باهاشون برخورد میکردند
و براشون آرزوی سلامتی میکردند
و
احیانا داد و هوارهاشونو
ندیده و نشنیده میگرفتند
امتحانهای آخر سال شد
و وضعیت به همین شکل پیش رفت
برداشت اینکه
زمانهایی که تشریف نمیارن
دنبال درمان هستند
سال تحصیلی تموم شد
و همه نگران که چه خواهد شد...
وسطهای تابستون شد
اتفاقی یکی از همکارا رو که تا حدی بهش نزدیک بود
دیدم
بعد احوالپرسی و...
ازش پرسیدم:
راستی از فلانی چه خبررر؟؟؟
خوب شد؟؟
بهتر شد؟؟
دیدم داره فحشش میده😠😳
گفتم چی شده؟؟!!
گفت:
فلان فلان شده
همه را سر کار گذشته بود
چیزی که اصلاً کسی فکرشو نمیکنههه
گفتم:
یعنی چی؟؟!!
گفت:
چند سال پیاپی هست که با پارتی که داره
همش به یه منطقه یا مدرسه
یا شهری دور منقل میشه
چند سال پیاپی هست که برنامهاش همینه:
چند ماه که از سال میگذره
این شایعه (بیماری سخت)
رو ایجاد میکنه
و تا آخر سال هر زمان که دلش میخواد
میاد مدرسه
هر زمانم که نمیخواد نمیاد
😱😱😤
و
من هنوز بعد این همه سال
گاهی میپرسم
واقعاااا
چرااااا؟؟؟!!»
حجم
۲۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه
حجم
۲۰٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۸ صفحه
نظرات کاربران
بنظرم جالبه با نویسنده و کلماتش احساس همزاد پنداری میکنیم