دانلود و خرید کتاب دختر کهکشان فریما انصاری
تصویر جلد کتاب دختر کهکشان

کتاب دختر کهکشان

دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دختر کهکشان

کتاب دختر کهکشان داستانی نوشته فریما انصاری است. 

در این داستان دو دختر به نام‌های رها و نسترن برای تفریح و عکاسی به کاخ سعدآباد می‌روند. در کوچه پس‌کوچه‌های کاخ، خانه‌ای قدیمی می‌بینند که اسبابی عجیب و غریب دارد. آن‌ها به درون خانه می‌روند و شروع به تمرینات مدیتشین می‌کنند و به نظر می‌رسد به شهودی عجیب می‌رسند. 

کتاب دختر کهکشان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از خواندن رمان‌های تخیلی و فانتزی لذت می‌برید، کتاب دختر کهکشان انتخاب خوبی برای شما است. 

بخشی از کتاب دختر کهکشان

+ به اندازه کافی دیدمت حالا چرا؟ چته؟ تو که خونه ما نمیومدی

-می‌ترسم یه حس بدی دارم

+ باشه بریم خونه حرف می‌زنیم

تا به خونه رسیدیم نزدیک بود ده بار تصادف کنیم نسترن اصلا حالش

خوب نبود

خدارو شکر همه خواب بودن، بی سروصدا وارد اتاقم شدیم حال نسترن بد و بدتر می شد نشوندمش رو تخت و یک لیوان آب دادم بخوره تا آروم بگیره آن قدر می‌لرزید که نصف آب ریخت رو زمین

-وقتی گفتی دم، بازدم، دیگه صداتو نشنیدم همه جا ساکت بود چشامُ باز کردم تورو دیدم که تو همون حالت نشستی و داری می‌خندی همون جوری تو دلم می گفتم نگاه کن رهای دیوونه رو هرچی حرف زدم ادا درآوردم فحش دادم فایده نداشت اصلاً تکون نخوردی خواستم برم یه ذره قدم بزنم؛ پاشدم، اما خودم نه روحم یه ذره دورتر شدم خودم و دیدم که روبروت نشسته ولی همه جا تاریک بود و ترسناک احساس خفگی و سرما داشتم اومدم بیرون ولی انگار رفتم تو یه جایی، یه زندگی؛ زندگیِ خودم بود. یه زندگی که ازش بدم میومد چیزایی که ازشون می ترسیدم سرم بیاد

رها یادته می گفتم: آه... مامانم همش میگه برو خدارو شکر کن که بدتر از این نیستیم و فلان و بیسار؟

+ آره یادمه

-رها بدترش و دیدم. باورم نمیشه صحنه هاش از جلو چشمام دور نمی‌شه؛ رها کاش اونموقع‌ها که می‌گفتی خوب فکر کن، شاکر باش، تنها کسی که عدالت داره خداست به حرفات گوش می‌کردم. رها همیشه از بابام گله داشتم که خوب نیست، پدری نمی‌کنه وپولدار نیست، کار نمی‌کنه و... ؟؟ وای رها خدارو شکر نداره، بی پوله نمیدونی چیا دیدم؛ پولداریشُ دیدم خیلی پولدار اونقدر پولدار که آدم داشت. به آدماش گفت مامانمُ جلوی من بزنن هیچکاری از دستم برنمیومد مامانم دستاش و انگشتاش رو نمی‌تونست تکون بده رها خیلی بد بود حاضر بودم بمیرم ولی نبینم این چیزا رو همون جوری که تعریف می کرد می لرزید و اشک می ریخت 

بغلش کردم تا آروم بشه ولی تا اومد بغلم گریه‌اش بیشتر شد یاد گل سفید افتادم که با نوازشم حالش خوب شد دستمُ گذاشتم رو پیشونیش و شروع کردم به ناز کردن یهو آروم شد اونقدر آروم که خوابش برد گذاشتمش تو تخت و خودم کنارش خوابیدم نمیدونم کی خوابم برد که با صدای جیغ نسترن پریدم باز همونجوری شده بود می‌لرزید، تب داشت چراغ و روشن کردم و آب دادم بهش آروم بشه

-رها می‌ترسم بخوابم همه اون صحنه‌ها میاد جلو چشمام رها الان می‌تونم خوب فکر کنم؟ اون کارایی که قبلاً می‌گفتی و بکنم؟ الان شاکر باشم؟ الان تأثیری داره؟ بخدا هرکاری بگی می‌کنم

+ آره میشه ولی اول آروم باش

داشتم فکر می‌کردم که چیکار کنم تا آروم بشه یه فکری به سرم زد رفتم یک نوشیدنی گرم درست کردم براش آوردم و یه سیگار براش روشن کردم یه کاغذ و خودکار هم گذاشتم جلوش

+ پاشو بیا پشت میز بشین اینو بخور و بنویس هرچی شده رو بنویس این هم مداد و خودکار هرجوری که میخوای بنویس یا بکش با هر رنگی 

یه سیگارم روشن کردم برای خودم یه چنددقیقه‌ای تو خودم بودم و سرم تو گوشیم که دیدم برگه‌ای رو جلوم گرفته سرم رو بالا آوردن چیزی که می‌دیدم خیلی عجیب بود نسترنی که یه خط صاف رو با خط کش نمی‌تونست بکشه کل صحنه کتک خوردن مادرش رو کشیده بود.

کاربر ۲۹۶۶۰۱۳
۱۴۰۰/۰۱/۰۲

کتاب بسیار هیجان انگیز و جالبی بود حتما دانلود کنید

کاربر 2957320
۱۴۰۰/۰۱/۰۳

کتابیست با نثر روان که توانایی نویسنده را نشان میدهد همراه با درون گرایی منحصر بفرد که ذهن خواننده را به چالش میکشاند منتظر آثار بعدی این نویسنده ارزشمند هستم

tan.u
۱۴۰۰/۰۱/۱۴

داستان جالب که واقعا ارزش داره بخونید

کاربر ۲۹۶۰۳۱۸
۱۴۰۰/۰۶/۱۸

بسیار جذاب و جدید دارای زوایای پنهانی تکامل انسانی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۷۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۸۷۲٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۰,۵۰۰
تومان