کتاب طلایه دار هشت سرخ پوش ها
معرفی کتاب طلایه دار هشت سرخ پوش ها
کتاب طلایه دار هشت سرخ پوش ها نوشتهٔ محمدحسین یزدانی راد و پیمانه صالحی است. انتشارات روزنه این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی گفتوگو با مهندس «حسین کلانی».
درباره کتاب طلایه دار هشت سرخ پوش ها
کتاب طلایه دار هشت سرخ پوش ها که پنج فصل دارد، شامل گفتوگو با مهندس «حسین کلانی» است. این اثر حاصل گفتوگویی ۳۱ساعته با او در ۲۲ جلسه است. این گفتوگو در قالب یک مصاحبهٔ تاریخ شفاهی توسط محمدحسین یزدانی راد صورت گرفته و در تدوین و نگارش آن پیمان صالحی همکاری داشته است. این پدیدآورندگان، بیش از دو دهه تجربه در حوزهٔ پژوهشهای تاریخ شفاهی و انتشار منابع حاصل از این روش پژوهشی در کارنامهٔ خود دارند و پیش از این مصاحبه، آثاری را در موضوعات مختلف تاریخ شفاهی از جمله تاریخ شفاهی نمایش و سینما، کتابداری و اطلاعرسانی (علم اطلاعات و دانششناسی)، فرهنگ عامه، ترجمه و ویرایش، ادبیات کودک و نوجوان، صنعت نفت، سازمان انرژی اتمی، فرهنگ و زبانهای باستانی، معماری و شهرسازی، زبان و ادبیات فارسی و مسائل حقوقی تاریخ شفاهی منتشر کردهاند. همراه شوید با آنها.
خواندن کتاب طلایه دار هشت سرخ پوش ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فوتبال و قالب گفتوگو و زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب طلایه دار هشت سرخ پوش ها
«من تقریباً از سال ۱۳۵۱ «دفتر فنی مهندسین مشاور» دایر کرده بودم و بهصورت غیررسمی مشغول فعالیت بودم. بیشتر کارهایی که در این سالها به ما پیشنهاد میشد، پروژههای دانشجویی بود که از طرف اساتید به ما واگذار میشد. این کارها به جهت مالی سود چندانی برای ما نداشتند و فقط بهدلیل کسب تجربه قبول میکردیم. اولین پیشنهاد کاری که به دستم رسید، طراحی یک استادیوم ورزشی در ابرکوه یزد بود. خاطرم هست سال سوم یا چهارم دانشگاه که به اتفاق دوستانم به این شهر رفته بودیم، مسئولان شهر از من خواستند یک استادیوم هفت هشت هزار نفری برای آنها طراحی کنم. این کار انجام شد و موردرضایت آنها قرار گرفت.
پساز اجرای چندین طرح اینچنینی و دریافت مدرک فوقلیسانس مهندسی معماری در سال ۱۳۵۴، به وزارت مسکن مراجعه کردم تا پروانهٔ اشتغال بگیرم. همینطور برای گرفتن حق امضاء به شهرداری رفتم. بعد برای انجام کارهای قانونی ثبت شرکت اقدام کردم و «شرکت مهندسین مشاور کلانی و همکاران»(۱) را به ثبت رساندم. آن زمان سهمیهبندی نبود و کارهای اداری به راحتی انجام میشد، البته قطعاً نسبت به کاری که انجام میدادیم، مسئولیت داشتیم. پساز کسب مجوزهای لازم تصمیم داشتم دفتری در خیابان آپادانا (خیابان خرمشهر کنونی) اجاره کنم که البته متوجه شدم پدرم برای من دفتری خریداری کردهاند، و به همین دلیل در آنجا مشغول فعالیت شدم و از پرداخت اجاره خلاص شدم.
از آنجاییکه همه انتظار داشتند برای آنها مجانی کار کنم و من هم بهدلیل رودربایستی نمیتوانستم از آنها حقالزحمه دریافت کنم، پساز مدتی تصمیم گرفتم شرکت را تعطیل کنم و در شرکت دیگری مشغول فعالیت شوم تا هم تجربه کسب کنم و هم بتوانم از مشتریان حقالزحمه دریافت کنم. خاطرم هست در همان شروع کار، آقای عادلخانی از من تقاضا کرد برای منزل شخصی ایشان نقشهای تهیه کنم که این، دومین پروژه کاری من بود. همینطور ساختمانی در خیابان نیاوران (شهید باهنر کنونی) برای یکی از دوستان طراحی کردم که الهامگرفته از فیلم «بر باد رفته» بود. مواد اولیهٔ سقف این خانه از آلمان و وسائل بهداشتی آن از آمریکا وارد شده بود.»
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه
حجم
۲٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۴۲ صفحه