کتاب آرام راحت و بی دردسر
معرفی کتاب آرام راحت و بی دردسر
کتاب الکترونیکی آرام راحت و بی دردسر نوشتۀ گرگ مکنو با ترجمۀ لیدا عظیم زاده از انتشارات کتاب درمانی است. این کتاب دربارهٔ شناخت راههای آسانتر برای پرداختن به امور زندگی است.
درباره کتاب آرام راحت و بی دردسر
کتاب آرام راحت و بی دردسر شناخت راههای آسانتر برای پرداختن به امور زندگی است. نویسنده کتاب را با شرح داستان پاتریک مک گینیس شروع میکند که آدم بسیار سختکوش و فعالی بوده و برای موفقیت در شغلش کارهای مختلفی را انجام میداد. او در هفته ۸۰ ساعت کار میکرد و تمام طول روزش را مشغول کار بوده است. او معتقد بود کار بیوقفه کلید موفقیت است. همیشه با خودش فکر میکرد که بالأخره نتیجۀ همۀ این تلاشها و زحمات را خواهد گرفت، ولی در عرض یک شب، شرکتی که برایش کار میکرد ورشکسته میشود و سهام او ۹۷ درصد سقوط میکند. تمام فرصتهای زندگیاش را در ازای هیچ از دست میدهد، افکارش به هم میریزد، دیدگاههایش عوض میشود و بر اثر اضطراب و استرس بیمار میشود. او در پی این اتفاقات تصمیم میگیرد که تغییراتی اساسی در زندگیاش ایجاد کند و راه جدیدی را در پیش میگیرد. نویسنده با بیان این داستان میخواهد این نکته را بگوید که انسان برای موفقیت لازم نیست حتما موانع را بردارد، بلکه با یافتن راههای بهتر و راحتتر برای مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی، می توان مانع از تحلیلرفتن توانمان بشویم و برای رسیدن به یک هدف زیر بار سختیها نرویم. این چرخۀ فرسایشی باعث تحلیلرفتن قوای فرد میشود. هدف باید یافتن راهی آسانتر برای رسیدن باشد. او تئوری «سنگهای بزرگ» را مطرح میکند که اگر بخواهید مقداری سنگ بزرگ و کوچک را بهدرستی در یک جام قرار دهید باید ترجیحتان این باشد که ابتدا سنگهای بزرگ را در پایین جام و سپس سنگریزهها را در بالای جام قرار دهید تا با یکدیگر تناسب داشته باشند، به این ترتیب همه سنگها بهخوبی در جام قرار میگیرند. تکه سنگهای بزرگ مسئولیتها و کارهای مهم ما در زندگی هستند، مثل سلامت خانواده و روابطی که با دیگران داریم. سنگریزههای کوچک موارد کم اهمیتتر مثل کار و شغل و دانههای شنی هستند که لا به لای سنگهای بزرگ و سنگریزهها قرار میگیرند، چیزهای کم اهمیتتر زندگی مثل رسانههای اجتماعی و خُرده حوادث زندگی هستند. لازم نیست انسان جسم و روحش را فرسوده کند تا به خواسته و هدفی برسد. وقتی مدیریتکردن امور اصلی زندگی دشوار میشود، باید آن را رها کرد و راهکار دیگری را پیدا کرد. پریشانیها و بیهودگیهای بیانتهای زندگی روزمره باعث میشوند تا بهسختی مسائل را درک کنیم؛ پس باید در مرحلۀ اول ذهن و قلبمان را پاکسازی کنیم. در این کتاب روشهای کاربردی و عملی برای بازگشت به وضعیت راحت و بیزحمت که همان سکون و آرامش هست، معرفی میشود. نویسنده رهایی، رها سازی، هنر انجامندادن کارهای غیرضروری را شیوهای برای انجامدادن لذتبخش کارها میداند.
۳ بخش اصلی کتاب آرام راحت و بی دردسر از این قرار هستند:
بخش اول: وضعیت راحت و بیزحمت
بخش دوم: عملیات راحت و بیزحمت
بخش سوم: وضعیت عملی آرام (راحت و بیزحمت)
خواندن کتاب آرام راحت و بی دردسر را به چه کسانی پبشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کسانی که به دنبال شناخت راههای آسانتر برای پرداختن به امور زندگی هستند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب راحت و بی دردسر
«در ماههای بعد از این بحران مالی، مک گینیس توانایی برخاستن از بستر را هم نداشت، به سختی بلند میشد، عرقهای شبانه میکرد، افکارش به هم ریخته بود، دیدگاههایش دگرگون شده بود، چشمانش کم سو شده بود، انگار واقعاً گم شده بود! بر اثر اضطراب و استرس بیمار شد. پزشکان آزمایشهای متعددی از او گرفتند. احساس میکرد مانند شخصیت ترحمانگیزِ «مزرعهی حیوانات» اثر جورج اوروِل شده است، فداکارترین کارگر مزرعه در آن داستان، همان که همیشه پاسخ هر مسئلهای را میدانست؛ و همیشه میگفت: «سختتر کار خواهم کرد» و آخرش هم بر اثر همین کار طاقتفرسا مُرد وجسدش را به حیاط خنزرپنزرها انداختند تا خوراک سگها شود. وقتی مک گینیس در مسیر بازگشت از مطب پزشک سوار تاکسی بود، پیمانی با خودش بست که خود آن را «عهد با خدا» مینامد. به خودش قول داد: اگر جان سالم به در بردم و زنده ماندم، حتما تغییراتی اساسی در زندگیام میدهم. مک گینیس همیشه در زندگیاش فکر میکرد کار سختتر و طولانیتر، راهکار حل هر مسئلهای است؛ اما به یکباره فهمید: دست کشیدن از کار سخت، سختتر است. پس چه کار باید انجام میداد؟ سه گزینه پیش رو داشت: میتوانست به همین روال ادامه دهد که سرانجامش مرگ بود و در این وضعیت خودش را نابود میکرد؛ می توانست دست از برخی خواستههایش بردارد و اهدافش را کمتر کند یا اینکه میتوانست راه سادهتری برای دستیابی به موفقیتی که میخواست، پیدا کند. و او راه سوم را انتخاب کرد.سِمتش را در AIG رها کرد؛ اما همکاریاش را به عنوان مشاور ادامه داد. دست از هشتاد ساعت کار در هفته برداشت. با خودش قرار گذاشت که همیشه ساعت پنج شرکت را ترک کند و به خانه برود و دیگر آخر هفتههایش را با فرستادن ایمیل پر نکند. همچنین تصمیم گرفت به هیچ عنوان از خوابش نزند. شروع به پیادهروی و دویدن کرد نوع تغذیهاش را تغییر داد و بهتر کرد و در نتیجه ۲۵ پوند از وزنش را کاهش داد. روحیهاش عوض شده بود و دیگر مانند قبل نبود. حالا دیگر هم از کارش و هم زندگیاش لذت میبرد.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه