کتاب عظمت نبوغ
معرفی کتاب عظمت نبوغ
کتاب عظمت نبوغ؛ زندگی پرشور بالزاک نوشتهٔ لئون تورن و ترجمهٔ قاسم صنعوی است و انتشارات دوستان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب عظمت نبوغ
انوره دو بالزاک در سال ۱۷۹۹ به دنیا آمد و در سال ۱۸۵۰ درگذشت. او نویسنده و نمایشنامهنویسی فرانسوی است. بالزاک بهواسطهٔ شرح بیپرده و دقیق از جامعهٔ فرانسه، بهعنوان یکی از بنیانگذاران رئالیسم در ادبیات مدرن اروپایی شناخته میشود. شخصیتهای داستانهای بالزاک پیچیده و چندبعدی هستند و اشیای بیجان، بهخوبی با شخصیتهای انسانی همراه و آمیخته میشوند؛ بهگونهای که پاریس بهعنوان یک شهر، ویژگیهای انسانی مییابد. بالزاک بر روی بسیاری از نویسندگان همعصر خود مانند «امیل زولا» و «چارلز دیکنز» تأثیر گذاشت.
او در دوران کودکی اهل مطالعه و پرشور بود؛ ازاینرو در ساختار بستهٔ مدارس آن زمانِ فرانسه نمیگنجید. دوران کودکی سختی را گذراند؛ زیرا روشهای تربیتی خاص و البته آزاردهندهای در آن زمان رایج بود که با سختگیری اجرا میشد. ارادهٔ اخلاقی و نگرش خاص درونی او مشکلاتی را در موفقیت او در زندگی و کسبوکار ایجاد کرد. زمانی که از مدرسه فارغالتحصیل شد در یک دفتر حقوقی مشغول به کار شد، اما اتفاقهای غیرانسانی و روند کسالتبار آن موجب شد بالزاک از این کار کنارهگیری کند. بالزاک دربارهٔ تجربهٔ کار در دفتر حقوقیاش گفته بود که این شغل، یک آدم معمولی با روند زندگی عادی و یکنواخت میسازد و او تحمل این زندگی را ندارد؛ بالزاک همچنین مشاغلی همچون نشر، چاپ، نقد ادبی، تجارت و... را امتحان کرد، اما در همهٔ آنها شکست خورد.
آنچه او در کتاب «کمدی انسانی» مینویسد، انعکاسی از دشواریهای زندگی شخصی او در همین دورانها است. «کمدی انسانی» مجموعهای نزدیک به ۹۰ داستان کوتاه و رمانهای او است که در کنار هم میکوشند تصویری همهسویه از جامعهٔ انسانی را به نمایش بگذارد. پس از چند اثر نمایشی ناموفق و چند رمان اولیه، رمان «چرم ساغری» در سال ۱۸۳۱ و «اوژنی گرانده» در سال ۱۸۳۳، رمانهای پرفروش بالزاک به شمار میروند. پس از این، موفقیت بیشتری برای رمانهای بعدی بالزاک به دست آمد. «بابا گوریو» و «زنبقدره» از دیگر آثار مشهور و شناختهشدهٔ بالزاک برای پارسیزبانها هستند. رمان «آرزوهای بربادرفته» نیز یکی دیگر از آثار این نویسندهٔ فرانسوی است.
انوره دو بالزاک عادت کاری عجیبی داشت. او بیشتر، شبهای طولانی به نوشتن میپرداخت و این روش زندگی، روی تندرستی او اثر گذاشت. سرانجام او در ۵۱سالگی و درحالیکه تنها ۵ ماه از تنها ازدواج دیرهنگامش میگذشت، در پاریس درگذشت.
کتاب عظمت نبوغ داستان زندگی بالزاک به قلم لئون تورن است که سعی کرده شرح حال بالزاک را به روش داستانی شرح دهد.
خواندن کتاب عظمت نبوغ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
درباره لئون تورن
لئون تورن نویسنده و روزنامهنگار بلژیکی زاده سال ۱۹۲۱ در لییژ بود. به خانوادهای کمدرآمد تعلق داشت، هنگامی که دوساله بود بر اثر بیماری دچار فلج شد. از خردسالی در خواندن کتاب وسیلهای برای گریز از خود یافت و شروع به نوشتن کرد. معلمش هم به تشویق او پرداخت. پس از بهپایان رساندن تحصیلات متوسطه به حرفههای گوناگون روی آورد و مدتی هم در هفتهنامه «قدرتهای جدید» وابسته به اتحاد دموکراتیک بلژیک کار کرد.
پس از ازدواجش تصمیم گرفت که از راه قلم زندگی کند و با روزنامههای گوناگون کار کرد، برای رادیو و نیز تلویزیون تازه بهوجودآمده نوشت (آن زمان برنامهها را اول مینوشتند و بعد روی آنتن میفرستادند) چند کتاب ادبی هم نوشت که با تیراژ نسبتاً محدود به چاپ رسیدند.
هنگامی که مؤسسه انتشاراتی مارابو بهوجود آمد، تورن که برای آن به مشاور ادبی بدل شد، شروع به نشر کتابهای قابلتوجهتری کرد. نخستین کارش زندگی افسانهای آلکساندر دوما (چاپ ۱۹۵۳) بود. پس از آن زندگی نامههای دیگری درباره کسانی چون مولیر، بالزاک، مارکوپولو نوشت. همچنین کتاب ژرژ سیمون، شما چه کسی هستید؟ را منتشر کرد. در خلق اثری با عنوان پرونده مولیر که در سلسله انتشارات مارابوی دانشگاهی گنجانده شد همکاری کرد. در همین مجموعه بود که اثر بزرگی با عنوان چشمانداز ادبیات جهان را که شامل هشت جلد بود منتشر کرد.
تورن در کنار کار نویسندگی، روزنامهنگاری هم میکرد، در یک نشریه هفتگی و یک مجله ماهانه به نقد میپرداخت.
او در سال ۱۹۷۵ که بیش از پنجاهوچهار سال نداشت درگذشت. پس از مرگ نویسنده، همسرش برخی آثار هنوز منتشرنشده او را بهچاپ رساند. همچنین از طرف اتحادیه ناقدان رادیو و تلویزیون که او عضوش بود ودرواپسین سال زندگی ریاستش را بهعهده داشت، جایزهای به نام او ایجادشد.
بخشی از کتاب عظمت نبوغ
«هر بامداد، ابدیتی از اوقات فراغت را آغاز میکرد. هر شامگاه در برابر پنجره شیروانی، پایانناپذیری درخشانی را برمیافراشت که نگاه فیلسوفان جوان دوست دارد در آن بهدنبال رازهای جاودانگی روح، صفتهای خدایی، قدرتهای غیرقابل تصور ذهن و فضیلت یگانه عشق، همچون بازتاب سرود افلاک به جستوجو بپردازد. ولی انسان در طول هفتهها و ماهها، از بام تا شام، با قدمهای بلند با تصمیم شدید و تفکر نابارور، پیش میرود.
سقف دیگر همان صفحه سوزان کوره نبود. اما باران زمانی که باد شمال آن را بهصورت رگبار میراند، در آن نفوذ میکرد. ولی احساس مطبوعی بود؛ در پناهگاه در خانه خود، احساس راحتی کردن، بهرهمندی از همراهی شعله چراغی روغنی که حرارتش برای ملایمکردن هوا کفایت میکند. و در بالای سر، صدای ضربههایی که به سفالها وارد میشود. مرد جرعهجرعه قهوه داغ مینوشد. پیانو را میآزارد. بوی باران پاریسی در گیلوییها را فرومیدهد. بعد پر کلاغ میدود، میجهد، شلاقوار حرکت میکند. با چه طرحهای فراوانی باید روبهرو شد! یک رمان، دو تراژدی، یک کمدی، و یک اپراکمیک. یک پرونده برای موضوعها، و کیف برای بقیه چیزها. بقیه یعنی چیزهایی که اگر مهمترین نیستند، با تفاوت درخور ملاحظه شمارشان بیشتر است: تمامی فکر سوزانی که بهمحض رسیدن شب همچون لایههای مذاب آتشفشانی میجوشد و پر کلاغ از ثبت تمام آنها انصراف میجوید. آه! او به صاحبخانهاش چیزی جز واقعیت نگفته بود، او فیلسوف بود، میخواست در زندگی نفوذ کند، چرا و چگونه را روشن کند. هیچ کتابی راضیاش نمیکرد. بدون شک تراژدی راجع بهکرامول را مینوشت، قول داده بود. این دلیل خواسته شده بود، بهنظر خانوادهاش توجیهی کافی بود. ولی بقیه بیشتر اهمیت داشتند. کرامول میتوانست منتظر بماند.
زمستان رسید. اونوره ظرف سه ماه بهاندازه شانزده فرانک و هجده سو هیزم سوزاند. ولی بدون شنل کهنه، لباس بابا بالزاک، که اونوره با آن پاهایش را میپوشاند، بدون شال پشمی هدیه مادرش که با آن پشتش را از سرما حفظ میکرد، بدون قهوهای که درحال جوشیدن مصرف میشد، و بدون توده پتوهای کهنهای که او نومید از هدف خودش را زیرشان حبس میکرد، بازهم از سرما میمرد. دیدارهایش از کتابخانه مسیو، و زمان هضم غذا در رستوران محقر را طولانی میکرد، گاهی با زن صاحبخانه که بخاری بزرگی در آشپزخانهاش داشت صحبت میکرد، و حتی پنج یا شش بار شوخیهای همسایه زردمویش را که ستوان ارتش بزرگ بود و حال مدیر قرائتخانهای شده بود، تحمل کرد.»
حجم
۳۸۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰۶ صفحه
حجم
۳۸۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۰۶ صفحه