
کتاب قوانین بازی زندگی
معرفی کتاب قوانین بازی زندگی
کتاب قوانین بازی زندگی نوشتهٔ کتلین اکر رمزی و ترجمهٔ بیتا دارابی است. نشر سبزان این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب باورها و کشف قدرت واقعی خود است.
درباره کتاب قوانین بازی زندگی
کتاب قوانین بازی زندگی به بازتعریف باورها و کشف قدرت واقعی خود پرداخته است. این کتاب سه بخش دارد که نامشان عبارت است از «احساسات خود را تغییر دهید» و «افکارتان را کنترل کنید» و «اقدامات هدفمند انجام دهید». گفته شده است که این کتاب دربارهٔ الهامبخشیدن به افراد است تا آگاهی و دانش خود را دربارهٔ بازی زندگی افزایش دهند. نویسنده دربارهٔ شجاعتِ زیر سؤال بردن هستهٔ اصلی باورهای خود صحبت کرده است؛ دربارهٔ اینکه چگونه رفتارهای قدیم را حذف یا متوقف کنیم، آسیبهای گذشته را رها کنیم و تمایل به رهاکردن را در خود پرورش دهیم.
خواندن کتاب قوانین بازی زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزهٔ روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب قوانین بازی زندگی
«فصل دهم: شما قهرمان بازی هستید
آنگاه که دریابیم در حال نگاشتن داستان زندگی خودمان هستیم، بازی زندگی بهکلی تغییر میکند.
ـ پوروی رانیگا
قبل از یادگیریِ همهٔ مطالبی که در این کتاب به اشتراک گذاشتهام، در دورهای از زندگیام گیرکرده و به بیراهه رفته بودم. ساعتهای زیادی کار میکردم، کنترلی بر زندگی بچههایم نداشتم، غذاهای ناسالم میخوردم، مدام سرم را با تلویزیون گرم میکردم، وقتم به غیبت کردن با دوستانم و در ارتعاش پایین میگذشت. ناامیدانه دستوپا میزدم که دوباره احساس زنده بودن کنم، اما گم شده بودم.
نمیدانستم چگونه به بازی برگردم و از نو شروع کنم. نهفقط میخواستم بازی زندگی را از نو شروع کنم، بلکه مشتاق بودم به آن نسخهای از خودم که همیشه آرزویش را داشتم تبدیل شوم. گهگاه، کتابهایی را برمیداشتم که زمانی به من انگیزه داده بودند، اما وقتی آنها را ورق میزدم هیچ احساسی نداشتم. فیلمهایی را جستوجو کردم که ممکن بود نوری را در درونم روشن کنند، اما هیچ اتفاقی نیفتاد و هیچچیز تغییر نکرد. فقط احساس خستگی و فرسودگی میکردم. مثل اینکه در یک چرخهٔ ثابت گرفتار شده بودم و هر روزم شبیه هم بود.
همهٔ ما گهگاهی باید مکث کنیم تا از نو نفس بگیریم، دوباره خودمان را جمعوجور کنیم و برنامهای جدید بچینیم، اما نباید زیاد در این حالت بمانیم، زیرا بهراحتی به تله تبدیل میشود. ممکن است خیلی آسان به شرایط رکودی که در آن قرار گرفتهایم عادت کنیم و بازی را بدون هدف واقعی پیش ببریم. ممکن است سالها بگذرند، بدون اینکه توجه کنیم بهجای وارد بازی شدن در حاشیه ماندهایم. این دقیقاً همان چیزی بود که برای من اتفاق افتاد. آن وقفه داشت به توقفی دائمی تبدیل میشد.
یک روز تابستانی، دوستم دب برای ملاقاتم آمد. دوران خوشی را که با هم داشتیم یادآوری کردیم. گفت دلش برای شنیدن سخنرانیهای من در همایشها تنگ شده است. گفت در آن دوران برای دیگران الهامبخش بودم و مرا تشویق کرد دوباره همان کارها را انجام دهم.
دریافتم که در آن زمان احساس زنده بودن میکردم. به زندگی اشتیاق داشتم. دب و من به همایشهای مختلف میرفتیم و شگفتانگیزترین اتفاقات رخ میداد. میدانستیم که توانمندیم و نیروی زندگی در هر دو نفر ما با قدرت جریان دارد. همینطور که خاطرات «روزهای خوب قدیم» را به یاد میآوردیم، متوجه شدم که دلم برای آن بخش از وجودم تنگ شده است.
آن شب در رختخواب دراز کشیدم و همینطور که به منِ قدیمیام فکر میکردم، این ضربالمثل را به یاد آوردم که «بخواه و دریافت خواهی کرد». سپس، ده نفس عمیق و طولانی کشیدم و با صدای بلند گفتم: «از رخوت خسته شدهام، میخواهم هماکنون در زندگیام اشتیاق، فراوانی و هدف داشته باشم، متشکرم.»»
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۸۰ صفحه