دانلود و خرید کتاب بازآفرینی بازار جان مک میلان ترجمه زهرا کریمی
تصویر جلد کتاب بازآفرینی بازار

کتاب بازآفرینی بازار

معرفی کتاب بازآفرینی بازار

کتاب بازآفرینی بازار نوشتهٔ جان مک میلان و ترجمهٔ زهرا کریمی و ساعده عزیزی ثالث و جواد اقدس طینت است. نشر نی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی درمورد تاریخ طبیعی بازارها.

درباره کتاب بازآفرینی بازار

کتاب بازآفرینی بازار ذهن را از جزمیت بازارگرایی یا بازارستیزی آزاد می‌کند و مسئله‌ای بسیار بزرگ، یعنی بازآفرینی بازار را در ذهن خواننده شکل می‌دهد. پس از مطالعهٔ این کتاب، مناقشه بر سر اقتصاد بازار یا اقتصاد دولتی پایان می‌یابد و جای خود را به این مسئله می‌دهد که چگونه بازارهای بی‌شماری را که رفاه مردم به آن بستگی دارد، اصلاح کنیم. گفته شده است که «بازار خوب» تنها راه رسیدن به ثروت است و «بازار بد» راه فقر و نگون‌بختی است. به‌عقیدهٔ جان مک میلان، باید به بحث بر سر خوب یا بد بودن اقتصاد بازار پایان داد و آن را به اصلاح بازارها معطوف کرد. این نویسنده گفته است که مسئله، خوب یا بد بودن اقتصاد بازار نیست؛ اقتصاد بازار می‌تواند خیر یا شر باشد؛ مسئلهٔ اصلی تبدیل اقتصاد بازار بد به اقتصاد بازار خوب است. مک‌میلان آنجا که به توصیف بازار خوب می‌پردازد، بازارگرایی دوآتشه است و آنجا که پیامدهای فاجعه‌بار بازار بد را نشان می‌دهد، از دشمنان اقتصاد بازار سبقت می‌گیرد. نکتهٔ بدیع این کتاب، مدح یا ذم بازار نیست؛ بلکه شواهد متعددی است که با کمک آن‌ها چگونگی گذر از بازار بد به بازار خوب را ترسیم می‌کند.

خواندن کتاب بازآفرینی بازار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعه درمورد مسئلهٔ بازار پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب بازآفرینی بازار

«در سال ۲۰۰۰ موزه‌ای در ورشو، نمایشگاهی به نام «رنگ خاکستری» در مورد زندگی روزمرهٔ مردم در دوران کمونیسم برگزار کرد. اگر در دههٔ ۱۹۸۰ به یکی از کشورهای کمونیستی مانند لهستان سفر می‌کردید، فضای کسل‌کننده و بی‌روح آن خاطرتان را می‌آزرد. واسلاو هاول، رئیس‌جمهور کشور چک، معتقد است که امروزه اکثر مردم «فراموش کرده‌اند پیش از سقوط کمونیسم این کشور چه وضعی داشت. زندگی چقدر خاکستری بود؛ خیابان‌ها چقدر خاکستری بود و تابلوی سردر مغازه‌های میوه‌فروشی در سرتاسر کشور یکسان و یک‌شکل بود».

چگونه در بعضی کشورها برنامه‌ریزی متمرکز شکل گرفت؟ می‌گویند جادهٔ جهنم با حسن نیت سنگفرش شده است. آلبرت اینشتین مقاله‌ای در سال ۱۹۴۹ نوشت به نام «چرا سوسیالیسم؟». جواب او این بود: اقتصاد بازار بحران، بی‌ثباتی و فقر به ارمغان می‌آورد. «به نظر من، هرج‌ومرج اقتصادی جامعهٔ سرمایه‌داری به‌گونه‌ای که امروزه وجود دارد، دلیل اصلی مشکلات است». اینشتین معتقد بود: «استقرار سوسیالیسم و انتقال مالکیت ابزار تولید به جامعه» تنها راه از میان بردن مشکلات است؛ او طرفدار اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده‌ای بود که «تولید را مطابق نیازهای مردم تنظیم کند، فرصت‌های شغلی را بین کسانی که می‌توانند کار کنند، توزیع کند و معیشت مردان، زنان و کودکان را تضمین کند».

در آن زمان، بسیاری از روشنفکران با اینشتین هم‌نظر بودند. ولی، چهل سال بعد، کسانی که در اقتصادهای برنامه‌ریزی‌شدهٔ بلوک شوروی زندگی می‌کردند، به‌شدت با برنامه‌ریزان مخالفت کردند و آن‌ها را از کار برکنار کردند. پس از سقوط کمونیسم، افراد کمی بر این باور پای می‌فشارند که نظام برنامه‌ریزیِ متمرکزِ کارایی دارد. واقعیت نشان داد که برنامه‌ریزی، پیامدهایی را، خلاف امیدهای اینشتین، به دنبال داشت. برنامه‌ریزان قادر به تنظیم تولید «با توجه به نیازهای جامعه» نبودند. در اتحاد جماهیر شوروی، کالاها و خدمات اولیه و اساسی زندگی به‌سختی یافت می‌شد. قفسهٔ مغازه‌ها خالی و کارکنان بدخلق بودند. اگر فروشگاهی محصولی عرضه می‌کرد، کیفیت پایینی داشت و برای خرید آن صف تشکیل می‌شد. برنامه‌ریزان قادر به «تضمین زندگی مردان، زنان و کودکان» نبودند. تلاش برنامه‌ریزان چینی برای انتقال حجم عظیمی از منابع از بخش کشاورزی به صنعت در فاصلهٔ سال‌های ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۱ در برنامه‌ای که به‌غلط «جهش بزرگ رو به جلو» نام‌گذاری شده بود، به شدیدترین قحطی تاریخ جهان مبدل شد، این قحطی حدود ۳۰ میلیون نفر کشته داشت.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۳۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۴۲ صفحه

حجم

۴۳۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۴۴۲ صفحه

قیمت:
۲۳۰,۰۰۰
تومان