کتاب فیلم به مثابه فلسفه؛ سال گذشته در مارین باد
معرفی کتاب فیلم به مثابه فلسفه؛ سال گذشته در مارین باد
کتاب فیلم به مثابه فلسفه؛ سال گذشته در مارین باد نوشتهٔ صالح نجفی و ویراستهٔ رضا رحمتی راد است و نشر لگا آن را منتشر کرده است. صالح نجفی در جلد ششم مجموعهٔ فیلم به مثابه فلسفه سراغ فیلم سال گذشته در مارین باد رفته است.
درباره کتاب فیلم به مثابه فلسفه؛ سال گذشته در مارین باد
مجموعهٔ «فیلم بهمثابهٔ فلسفه» کوششی است برای تأمل در آنچه فیلمها بیان میکنند و با ذات سینما نسبت دارد. و البته که میتوان گفت تأمل در سینما، به تعبیری، تأمل در همهچیز است: تأمل در نحوهٔ ادراک دنیایی که در آن زندگی میکنیم و کمتر چیزی در آن یافت میشود که بهنحوی با سینما مرتبط نباشد. صالح نجفی در این مجموعه این بار سراغ فیلم مشهور سال گذشته در مارین باد رفته است.
میتوان به فیلم سال گذشته در مارینباد بر اساس دوراهیِ فمینیستی_ پستمدرنیستی فکر کرد و با نهگفتن به این دوراهی است که فلسفهٔ این فیلم روشن میشود. فیلمی که بهجهت ساختار ویژه و شکل خاص روایتش هر مخاطبی را به یکی از این دو راه متمایل میکند. با مضمونهای عشق و خیانت و تجاوز، که حتی یک بیانیهٔ فمینیستی را به ذهن میآورد. از طرف دیگر از آنجا که انگار فیلم گذشته و واقعیت ندارد و هرچه هست را وابسته به تفسیرهای متعدد میداند، بحث تکثر را پیش میکشد و وارد فضای پستمدرن و مرگ کلانروایتها میشود. بهظاهر آنچه هست روایتهای بیشماریست که باید از بین آنها یکی را انتخاب کرد یا به این نتیجه رسید که هیچیک بر دیگری برتری ندارد و بنابراین بهتر است در مواجهه با جهان فیلم موضعی بازیگوشانه اختیار کنیم.
تلاش نجفی در این بحث نفی این دوراهی در مواجهه با سال گذشته در مارین باد است. فیلمی که میتوان آن را بیانیهای دانست دربارهٔ ارتباط گذشته با حال یا ارتباط حافظه (memory) با پردهٔ نمایش (screen)، یعنی دو رکنی که تجربهٔ سینمایی را برای هر تماشاگری رقم میزنند.
خواندن کتاب فیلم به مثابه فلسفه؛ سال گذشته در مارین باد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران، منتقدان و دوستداران سینما پیشنهاد میکنیم. پژوهشگران فلسفه نیز از این کتاب بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب فیلم به مثابه فلسفه؛ سال گذشته در مارین باد
«صدای قهرمان مرد فیلم (جورجو آلبرتاتزی) هتلی مجلّل را با راهروهای طویل پرنقشونگار به سبک معماری باروک توصیف میکند. در حین روایت وارد این عمارت میشویم و پس از مدتی دوربینْ سالن آمفیتئاتری را نشان میدهد که در آن عدهای مشغول تماشای یک نمایشاند. با پایانیافتن نمایش شخصیتها در گروههای کوچک گفتوگو میکنند و هر چند لحظه یکبار، انگار با توقف زمان، درجا خشکشان میزند.
در سالن بزرگ و تاریک هتل مرد نزد قهرمان زن (دلفین سیریگ) میرود و میگوید قبلاً او را دیده است. زن از این ملاقات، که در ادامه مرد ادعا میکند حدود یک سال پیش اتفاق افتاده، اظهار بیاطلاعی میکند و چیزی به یاد نمیآورد. مرد خاطرههای گذشته را تعریف میکند و از مجسمهای سنگی میگوید که آن را در فلاشبک میبینیم. مجسمهای بزرگ از یک مرد و زن و سگی که کنارشان نشسته است. در حین مرور گذشته به نظر میرسد جای مجسمه تغییر میکند و تصویر برش میخورد به لحظهای که مرد و زن فیلم کنار مجسمه گپ میزنند و میخندند.
وقتی به زمان حال برمیگردیم، زن دوباره این گذشته را انکار میکند و ناممکن میداندش. مرد به روایت خود ادامه میدهد و باز در فلاشبک بخشی از خاطرههای مشترک این دو را تماشا میکنیم. مرد شبی خاص را به یاد میآورد که زن دوست نداشته حرفی بزند اما او به اتاقش رفته و ظاهراً به زن تجاوز کرده است. از برخوردهای اتفاقیاش با زن میگوید و نیز از اینکه به نظر او انگار در این باغ و عمارت فقط این دو حضور دارند. عکسی به زن نشان میدهد اما زن باز انکار میکند و این خاطرهها را ساختهٔ ذهن مرد میداند.
در فلاشبک زن را در اتاقی مزیّن میبینیم که طوری نورپردازی شده انگار همزمان شب است و از پنجره نور روز میآید. زن پشت پنجره میرود و به نظر میرسد، با اینکه در اتاق است، خود را همراه مرد در محوطه در حال قدمزدن میبیند.
زمان باز عوض میشود و اینبار زن در اتاق خود مشغول نوشتن است. مرد دیگری در میزند و وارد اتاق میشود، عکس قدیمی زن را روی میز میبیند و میپرسد این عکس کِی گرفته شده و چهکسی آن را گرفته است. زن اظهار بیاطلاعی میکند و میگوید شاید عکس مربوط به سال گذشته باشد و فرانک آن را گرفته باشد. اما مرد ادعا میکند فرانک سال گذشته اینجا نبوده. زن که آشفته به نظر میرسد میگوید شاید عکس را کس دیگری گرفته یا او در جای دیگری بوده است. مرد چند سؤال دیگر میپرسد و چند لحظه بعد بهطرف زن شلیک میکند و او را میکشد. اما زن در ادامهٔ فیلم حضور دارد و انگار همچنان زنده است.
شبهنگام، در موقعیت زمانی نامعلوم، همچنانکه قهرمان مرد به روایت خود ادامه میدهد زن در ایوان هتل از او میخواهد کمی صبر کند تا سال بعد در همین روز، همین ساعت و همین مکان، با او به هرجا که خواست بیاید. گویی با رسیدن زمان موعود صدای زنگی چند بار در فضا طنینانداز میشود. قهرمان زن در سالن هتل نشسته و چشمبهراه کسیست. قهرمان مرد نزد او میآید و با هم از کادر خارج میشوند. چند لحظه بعد، مرد دوم به محل قرار میآید، اما زن آنجا را ترک کرده است.»
حجم
۴۰۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه
حجم
۴۰۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸ صفحه