کتاب آبی کم جان
معرفی کتاب آبی کم جان
کتاب آبی کم جان نوشتهٔ محمدعلی دستمالی است. گروه انتشاراتی ققنوس این مجموعه داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب آبی کم جان
کتاب آبی کم جان که برندهٔ مقام نخست جایزهٔ ادبی «فرشته» در سال ۱۳۹۸ بوده است، ۹ داستان کوتاه و معاصر و ایرانی را در بر گرفته است. عنوان برخی از این داستانها عبارت است از «پچپچ با دلبر تکسیلابی»، «چشمه را چرا میبری؟»، «کات به چشمان اسب» و «نیشابور که دریا ندارد».
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب آبی کم جان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آبی کم جان
«فقط آدمهای باشعور میفهمن که دستدوم هر چیزی بهتر از دستاول همون چیزه. هر چیزی که فکرش رو بکنی. از یه گلدون بگیر تا یه چپق، یه پالتو، صندلی، رفیق، نگاه، بارون، عطر، منظره، ستاره، هر چیزی. وقتی میگم هر چیزی، حتی شامل اردیبهشت هم میشه. به خدا. حتی اون.
اگه یه آدم احمق جرئت کنه از من بپرسه اردیبهشت دستدوم دیگه چیه و به چه دردی میخوره، من که لال نیستم، بلدم چهجوری حالیش کنم.
اینجوری بگم؛ دست دو اصلا یه چیز دیگهست. یه اقیانوس تجربه پشت این یه جمله کوتاهه. الکی و خرکی انکار نکن. فکر کن. اصلا برو توی لاک خودت. عقلت رو به کار بنداز. یه خُرده فکر کنی تو هم میفهمی که دستدوم یه چیز دیگهست.
همین الآن اگه توی این کهکشان مسخره، یه سیاره دیگه بسازن و بخوان به من هدیهش کنن، قطعاً قبول نمیکنم. فحش و لیچار بارشون نمیکنم، فقط هدیه رو مؤدبانه رد میکنم میگم نمیخوام.
بخوان اصرار کنن، میگم: «نه... نمیخوام. راستِ کار من نیست. اصلا ببخشین... من اینجوریش رو دوس ندارم.»
باز بخوان بگن: «بردار ببر پشیمون نمیشی.» میگم: «ارزونی خودتون.»
دیگه بخوان تهِ تهِ سماجت رو نشون بدن و بگن سیارهش صفره حرف نداره، میگم: «سیاره صفرتون رو بزنین توی سر خودتون. فکر کردهین من عقل ندارم؟ بیشعورم من؟»
لابد میپرسن: «خب ... چی میخوای؟ چه مرگته؟»
من هم میگم: «سیاره صفر به چه درد من میخوره؟ اگه راست میگین و میخواین کادو بدین، همین دستدومش رو بدین. قبول میکنم که هیچ، دستتون رو هم میبوسم. ولی از حالا گفته باشم همه دستاولاش رو میندازم بیرون. سیاره من فقط و فقط باید میزبان دستدوما باشه. چیزِ تازه نباید باشه.»»
حجم
۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۹ صفحه
حجم
۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۹ صفحه