
کتاب جنگ سرد
معرفی کتاب جنگ سرد
کتاب جنگ سرد نوشتهٔ بریتا بجورنلوند و ترجمهٔ مهدی حقیقت خواه است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را برای نوجوانان و بزرگسالان روانهٔ بازار کرده است. این اثر جزو مجموعهٔ «تاریخ جهان» است.
درباره کتاب جنگ سرد
کتاب جنگ سرد در هشت فصل نوشته شده است. این کتاب که به رویدادهای مهم در تاریخ جنگ سرد پرداخته، به موضوعاتی مانند ریشههای جنگ سرد، جنگ سرد در داخل آمریکا، کابوسهای جنگ سرد، تنشهای جنگ سرد و پایان آن پرداخته است. مجموعهٔ «تاریخ جهان»، نام مجموعهای ۸۷جلدی از گروه انتشاراتی ققنوس است که هر جلد آن ترجمهای از مجموعهٔ World History به حساب میآید. «دان ناردو»، «مایکل وی. آزکان»، «جیمز آ. کوریک» و بسیاری دیگر از صاحبنظران حوزهٔ تاریخ، نویسندگان هر جلد از این مجموعه هستند. هر جلد از مجموعهٔ حاضر، یک دورهٔ مهم تاریخی را از نظر سیاسی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی با زبانی ساده به خوانندگان میشناساند. بعضی از کتابهای این مجموعه عبارتند از «جنگ کره»، «آمریکا و روسیه»، «اسطورههای یونان و روم»، «پیدایش مسیحیت»، «جنگ کریمه»، «انقلاب کوبا»، «امپراتوری مغول» و «انقلاب کشاورزی». مخاطبان اصلی این کتابها نوجوانانی هستند که میخواهند دانش عمومی خود را پایهریزی کنند، اما بزرگسالان و علاقهمندان و پژوهشگران نیز میتوانند از مطالب کتابهای این مجموعه بهرهٔ بسیار ببرند.
خلاصه کتاب جنگ سرد
وقتی توپهای جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ خاموش شد، بسیاری گمان کردند صلحی پایدار از راه رسیده است. اما خاکستر هنوز داغ بود و از دل آن شعلهای دیگر برخاست؛ نبردی بیصدا که در آسمانها، زیر زمین، در رسانهها و پشت میزهای مذاکره جریان یافت. کتاب «جنگ سرد» اثر بریتا بِجورنلوند با ترجمهٔ روان مهدی حقیقتخواه، همین قصه را روایت میکند؛ قصهای دربارهٔ چهل سال کشمکش خاموش میان دو قدرت پیروزِ جنگ، آمریکا و اتحاد شوروی، کشمکشی که جهان را به دو نیم کرد و زندگی میلیونها انسان را زیر سایهٔ هراس برد.
روایت کتاب از دوردستها آغاز میشود: از انقلاب روسیه ۱۹۱۷ و تولد اندیشهٔ کمونیسم که راهش با نظام سرمایهداری غرب از همان ابتدا جدا شد. این دو ایدئولوژی، هرچند زمانی متحد شدند تا نازیسم را شکست دهند، پس از پایان جنگ جهانی دوم دوباره در برابر هم ایستادند. آلمانِ ویران، نخستین صحنهٔ این تقابل شد؛ کشوری که میان چهار قدرت تقسیم شد و به نماد جدایی شرق و غرب بدل گشت.
بجورنلوند خواننده را قدمبهقدم در این مسیر میبرد:
از روزهای تقسیم اروپا میان دو بلوک تا زمانی که در گوشه و کنار دنیا، جنگهای نیابتی شعله میکشید. کره و ویتنام به میدان آزمایش ایدئولوژیها بدل شدند؛ جایی که هر اردوگاه میکوشید نفوذ دیگری را کم کند. در دل همین رقابتها، بحرانهایی چون بهار پراگ در چکسلواکی و ساخت و سپس فروپاشی دیوار برلین، نقاط عطفی شدند که کتاب با جزئیات زنده به آنها میپردازد.
داستان جنگ سرد بدون سیاستمدارانش کامل نمیشود. نویسنده با زبانی ساده اما مستند، نقش رهبران آمریکا و شوروی را ترسیم میکند: از نیکسون و مشاور امنیت ملیاش هنری کیسینجر که با سیاست تنشزدایی بهدنبال آرامکردن تب جنگ بودند، تا جیمی کارتر که با طرح شعار حقوق بشر دوباره فضا را ملتهب ساخت. این رفتوبرگشتهای سیاسی نشان میدهد چگونه تغییر دیدگاه یک دولت میتوانست توازن جهانی را بههم بزند.
در فصلهای میانی کتاب، خواننده با یکی از هولناکترین سایههای این نبرد روبهرو میشود: رقابت تسلیحاتی هستهای. آمریکا و شوروی انبارهای خود را از بمبهای اتمی انباشته کردند و جهان بارها تا لبهٔ نابودی کامل پیش رفت. نویسنده فضای اضطراب و بیاعتمادی آن سالها را بهخوبی بازسازی میکند؛ دورانی که حتی کودکان مدارس با تمرینهای «پناهگرفتن در زیر میز» بزرگ میشدند.
سرانجام، روایت به دههٔ ۱۹۹۰ میرسد؛ زمانی که دیوار برلین فروریخت و اتحاد شوروی از هم پاشید. اما کتاب یادآور میشود که پایان رسمی جنگ سرد بهمعنای پایان تأثیرات آن نبود. میراث این دوران، از شکلگیری نهادهای بینالمللی تا مرزهای سیاسی و زخمهای اقتصادی کشورهای در حال توسعه، هنوز در جهان امروز قابل مشاهده است.
بجورنلوند در هشت فصل منسجم، این تاریخ پرتنش را از آغاز تا فرجام بازمیگوید؛ بیآنکه در دام اصطلاحات پیچیدهٔ دیپلماتیک بیفتد.
جنگ سرد نهفقط یک گزارش تاریخی، بلکه داستانِ دنیایی است که در دو سوی دیوار ایدئولوژی نفس کشید، ترسید و امیدوار ماند. خواندن این کتاب فرصتی است برای درک این واقعیت که چگونه تصمیمهای قدرتهای بزرگ میتواند سرنوشت مردم عادی در قارههای دور را رقم بزند و چگونه زخمهای چنین دورانی هنوز در سیاست جهانی امروز قابل ردیابی است.
خواندن کتاب جنگ سرد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای دانشجویان تاریخ و علوم سیاسی منبعی مستند و قابلاستفاده است و برای علاقهمندان عمومی هم روایتی جذاب و قابل فهم از نیمقرنی است که دنیا را زیر سایهٔ جنگی خاموش نگاه داشت.
بخشی از کتاب جنگ سرد
«پس از درگذشت آندروپوف و جانشینش کنستانتین چرنینکو، رهبری حزب کمونیست شوروی در مارس ۱۹۸۵ به میخائیل گورباچف رسید. گورباچف که اصلاحطلبی ۵۴ ساله بود، در یک سخنرانی حزبی در سال پیش از آن، بر نیاز به فضای بازتر و بازسازی تأکید کرده بود. رهبر جدید میدید که نظام شوروی غرق در مشکلات است. کشور به لحاظ اقتصادی دچار رکود بود. برنامهریزی متمرکز ناکارآمدی فزاینده خود را نشان داده بود و اتحاد شوروی از نظر فنآوری جدید از بقیه دنیا بسیار عقب مانده بود. از نظر اداری دیوانسالاری شوروی غرق در فساد بود. رهبران حزب از همه انواع حق و حسابها و مزایا برخوردار بودند. بیماریهای اجتماعی، نظیر اعتیاد به الکل، هر روز شدیدتر میشد. افزون بر آن، هزینههای دفاعی بودجه شوروی را میبلعید و بر طرف کردن مشکلات داخلی را عملا ناممکن میساخت.
گورباچف، در تلاش برای حیات تازه بخشیدن به جامعه شوروی، برنامههای اصلاحی رادیکالی را به نام گلاسنوست و پِرِسترویکا آغاز کرد. هدف از گلاسنوست آزاد کردن جامعه شوروی بود و پرسترویکا خواستار بازسازی اقتصادی شوروی بود. این برنامهها بازتاب این عقیده گورباچف بود که تنها کاهش کنترل اطلاعات و سانسور راه را برای رونقبخشی به اقتصاد هموار خواهد کرد. او اظهار میداشت: «باید در اقتصاد و تمام نظام مناسبات اجتماعی دگرگونیهای ژرفی صورت پذیرد و سطح زندگی مردم شوروی به لحاظ کیفی بهبود یابد.... گلاسنوست جزء مکمل دموکراسی سوسیالیستی است. اطلاعرسانی صادقانه نشانه اعتماد به مردم و احترام به شعور آنها و توانایی درک مستقلشان است.»
از آغاز مشخص بود که گورباچف با رهبران سابق شوروی فرق دارد. مثلا، برخلاف برژنف، که به ندرت در ملأعام ظاهر میشد، گورباچف غالباً از کارخانهها و دانشکدهها دیدن میکرد یا در خیابان میایستاد تا با مردم معمولی حرف بزند. افزون بر آن، نگاهش نسبت به سیاستهای بینالمللی نشاندهنده نیاز اتحاد شوروی به همکاری بود تا رقابت. به گفته جرمی ایزاک و تیلور داونینگ، تاریخنویسان جنگ سرد، «میخائیل گورباچف از نسلی متفاوت با نسل پیشینیانش بود، با رویکردی که نه با محرومیت و حرمان دوران جنگ جهانی دوم بلکه با بلوغ در یک دنیای همزیستی شکل گرفته بود.»»
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۵۷ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۵۷ صفحه