کتاب پاییز پدرسالار
معرفی کتاب پاییز پدرسالار
کتاب پاییز پدرسالار نوشتۀ گابریل گارسیا مارکز و ترجمۀ مریم نیک پور است. انتشارات آتیسا این رمان سیاسی کلمبیایی را روانۀ بازار کرده است.
درباره کتاب پاییز پدرسالار
پاییز پدرسالار رویکردی نقادانه به نظامهای دیکتاتوری آمریکای جنوبی دارد و پایان حکومت یک دیکتاتور نظامی خیالی را روایت میکند. شخصیتِ دیکتاتور این رمان، در ابتدای حکومتش، فردی محبوب و مقدس و محترم و مردمی است، اما کمکم قدرت بسیار و خودکامگی تماس او را با واقعیتها بهکلی قطع میکند و تنهاییاش شروع میشود. خوی و خصلت دیکتاتوری، او را وادار به جنایت میکند و پاییز پدرسالار زمانی آغاز میشود که علیه او کودتا میکنند. ساختار این رمان، بهگونهای است که زمان در آن کاملاً سیال است و همواره عقب و جلو میرود و شاید این مسئله نیاز به تمرکز را برای خواندن این رمان طلب کند. این کتاب به شش بخش تقسیم شده است که هر یک، داستانی از قدرت بینهایت حاکم ظالم کارائیب را بازگو میکند. گابریل گارسیا مارکز، دیکتاتور خیالی خود را بر اساس رهبران مختلف زندگی واقعی از جمله «گوستاوو روخاس پینیلا» از سرزمین کلمبیایی خود، «ژنرالیسمو فرانسیسکو فرانکو» از اسپانیا (رمان در بارسلونا نوشته شده است) و «خوان ویسنته گومز» در ونزوئلا نوشته است. رمان پاییز پدرسالار، یک داستان جهانی دربارۀ تأثیرات فاجعهبار دارد که با تمرکز قدرت در یک مرد ایجاد میشود.
خواندن کتاب پاییز پدرسالار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای سیاسی پیشنهاد میکنیم.
درباره گابریل گارسیا مارکز
گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۲۸ در کلمبیا به دنیا آمد. او داستاننویس و رماننویسی است که به حرفۀ روزنامهنگاری نیز مشغول بود. مارکز خبرنگار و منتقد فیلم نیز بود و نمایشنامه و فیلمنامه هم مینوشت. برخی گابریل گارسیا مارکز را محبوبترین و شاید بهترین نویسنده در اسپانیا، پس از سروانتس میدانند. این نقلقولی از «کارلوس فوئنتس» (نویسنده) است. مارکز در کودکی، پیوسته در معرض افکار، باورها و قصههای خیالی و خرافاتی مردم اطرافش بود؛ بهطوریکه تفکیک خیال و واقعیت از یکدیگر برایش سخت و دشوار شده بود. این نویسندۀ مشهور در دوران جوانی در رشتۀ حقوق تحصیل میکرد، اما آن را رها کرد و به نوشتن روی آورد. گابریل گارسیا مارکز نخستین داستان خود را در سال ۱۹۴۶ در یک روزنامه به چاپ رساند. این داستان «سومین استعفا» نام داشت. درونمایههای تاریخی که حاصل و نشاندهندۀ شناخت گابریل گارسیا مارکز از کشورش است، در آثار او هویداست. سبک نگارشی مارکز را رئالیسم جادویی میدانند. این سبک، در بستری واقعگرایانه، حاملِ رخدادهایی غیرواقعی است. برخی از آثار او عبارتاند از: پاییز پدرسالار، صدسال تنهایی، عشق سالهای وبا، شرح وقایع پیشگوییهای مرگ، تشکیلات سری شیلی، ژنرال در دخمۀ پیچوخم، مهاجر غریبه، عشق و مصیبتهای دیگر، حقیقت ماجراجوییهای من، کسی نیست به سرهنگ نامه بنویسد، اسیر ساعت شیطانی، یک روز پس از شنبه، تدفین مادربزرگ و... . گابریل گارسیا مارکز در سال ۲۰۱۴ در مکزیکوسیتی درگذشت.
بخشی از کتاب پاییز پدرسالار
«در روزهای پایانی هفته لاشخورها با نوکهایشان پردههای آویخته از پنجرههای ایوان کاخ ریاستجمهوری را از هم دریدند وارد کاخ شدند و با بال و پرزدن رخوت آنجا را بر هم زدند و در سپیدهدم روز دوشنبه، شهر با نسیم گرم و ملایم بزرگمردی مرده و ابهت پوشالی او، از رخوتی صدساله بیدار شد. درست همان وقت ما هم دل به دریا زدیم و به درون کاخ قدم گذاشتیم جسورترها پیشنهاد حمله به دیوارهای بلند و رنگوروباخته کاخ را دادند که با سنگهای سفت روکاری شده بودند برخی هم میگفتند با کمک گاوهای نر در را از لولا دربیاوریم این کار را نکردیم؛ چون فقط کمی هل لازم بود تا آن درهای بزرگ را با فشاری مختصر از جا دربیاوریم. همین درها در دوران باشکوه ساختمان در برابر توپهای لومباردی ویلیام دامپی یر ۲ پابرجا مانده بودند.
ورود ما به کاخ همچون ورود به حال و هوای زمانهای دیگر بود؛ چراکه هوا در محفظههای این گسترۀ بیکرانه قدرت رقیقتر شده بود و سکوت فراگیرتر و هر چیزی در نور بیروح بهسختی دیده میشد در سرتاسر اولین، حیاط گیاهان هرزی دیده میشدند که با فشاری که از زیر زمین بر سنگفرشها وارد میکردند اجازه سر برآوردن از لابهلای آنها را کسب کرده بودند با دیدن وضع درهم اتاقک نگهبانی متوجه شدیم که همه گریختهاند. سلاحها در جعبههایشان به حال خود رها شده و میزهای بزرگ با رویه زبر و بشقابهایی از پسماندههای ناهار یکشنبه را از ترس ول کرده بودند ساختمانهای فرعی کاخ را در هوای نیمهتاریک دیدیم که زمانی ساختمانی دولتی بودند و قارچهای رنگارنگ و زنبقهای کمرنگ لابهلای برگههای بلاتکلیف عرض حال دیده میشد. روال طبیعی رسیدگی به آنها از روال خستهکنندهترین زندگیها هم کندتر بوده است. در حوضچۀ غسل تعمید وسط حیاط بیش از پنج نسل با آیینهای نظامی مسیحی شده بودند. آن پشت اسطبل قدیمی ولیعهدها را دیدیم که به توقفگاه کالسکهها تبدیل شده بود.
و در میان گلهای کاملیا و پروانهها ماشین کالسکهای بازمانده از روزهای شورش ارابهای از دوران همهگیری و با کالسکهای از سال ظهور ستاره، دنبالهدار، نعشکشی روبهراه از دوران پیشرفت و یک لیموزین با تختخوابی کوچک از آغاز قرن برقراری صلح را دیدیم که همگی زیر تارهای غبارگرفته عنکبوت در وضع خوبی قرار داشتند و مانند پرچم کشور رنگآمیزی شده بودند در حیاط بعدی پشت نردههای مشبک آهنی، بوتههای گل سرخ که از غباری مهتابی رنگ پوشیده شده بودند و در روزهای باشکوه کاخ جذامیان زیر آن می، خفتند اکنون با رهاشدن به حال، خود چنان رشد کرده بودند که در محوطه گلهای سرخ بهندرت جایی بی رایحه دیده میشد... هرچند همین بو با تعفنی همراه بود که از پشت باغ به مشام میرسید؛ بوی گند مرغدانی بوی سرگین و بوی ترش پیشاب مادهگاوها و سربازان کلیسای جامع مستعمرهای که مکان فعلی را به انبار شیردوشی تبدیل کرده بودند از میان شاخوبرگ، انبوه طاقهای سراسر پوشیده با گلدانهای میخک، شاخههای آستروملیا و بنفشههای فرنگی را دیدیم که محله بدنامها شده بود و از تنوع زبالههای خانهها و تعداد چرخهای خیاطی فهمیدیم شاید بیش از هزار زن با بچههای کوتوله هفتماهه آنجا زندگی میکنند در آشپزخانههایی با شلوغیها و درهمریختگیهایی مشابه میدان جنگ لباسهای پوسیده از آفتاب در تشتها و خندقی روباز را دیدیم که پناه زنان بدکاره و سربازان بود و در مسیر بازگشت درختان بید بابلی به چشم میخورد که آنها را بهصورت زنده همراه با خاک و شبنم و عصارۀ خود در گرمخانههای دریا پیما، از آسیای صغیر آورده بودند.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه