دانلود و خرید کتاب یک سال با پدرم ژنویو بریزاک ترجمه محمدجواد کمالی
تصویر جلد کتاب یک سال با پدرم

کتاب یک سال با پدرم

انتشارات:انتشارات هوما
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب یک سال با پدرم

کتاب یک سال با پدرم نوشتهٔ ژنویو بریزاک و ترجمهٔ محمدجواد کمالی و ریحانه وفایی است. انتشارات هوما این رمان فرانسوی را منتشر کرده است.

درباره کتاب یک سال با پدرم

ژنویو بریزاک در کتاب یک سال با پدرم زندگی مردی را روایت کرده که یک تصادف وحشتناک را تجربه کرده است. همسر این مرد در تصادف ناپدید شده و دخترش در تلاش است تا به او کمک کند. این رمان فرانسوی در پنج فصل نگاشته شده است؛ «پاییز»، «زمستان»، «بهار»، «تابستان» و «باز هم پاییز». این رمان روایتی از یک پدر و دخترش است. ژنویو بریزاک این رمان را با شخصیت «هِلِن» آغاز کرده که روی لبهٔ تخت نشسته، هاله‌ای صورتش را روشن کرده و مدت مدیدی در همین حالت مانده است. زندگی برای هلن همانند استخری است که او هر صبح برای شیرجه‌زدن در آن تردید دارد. زندگی برای او سرد است. سرانجام داستان این پدر و دختر چیست؟ بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب یک سال با پدرم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های فرانسوی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ژنویو بریزاک

ژنویو بریزاک (Geneviève Brisac) زادهٔ ۱۸ اکتبر ۱۹۵۱ در پاریس و نویسندهٔ فرانسوی است. او در سال ۱۹۹۶ برندهٔ جایزهٔ «فمینا» شد. او در حوزهٔ ادبیات کودک هم فعال بوده است. این نویسندهٔ معاصر فرانسوی و مدافع حقوق زنان در طول فعالیت ادبی خود بیش از ۵۰ مجموعه داستان کوتاه و رمان منتشر کرده که از برجسته‌ترین آن‌ها می‌توان به «دخترها در نگاه دیگران»، «سیزیف زن است»، «افسونگران» و «یک سال با پدرم» اشاره کرد.

بخشی از کتاب یک سال با پدرم

«حالا فقط من و پدرم در خانهٔ ساحلی‌مان در استان برتانی مانده‌ایم. راهرو نشان از عزیمت سایرین دارد. گل‌ها دارند پژمرده می‌شوند. کرانه‌های دریا خالی و تابستان در حال گریز است. ما دوام می‌آوریم. ماندن با پدرم، ماندن در کنار هم، در پناه زمان، تا هر زمانی که ممکن باشد، به گمانم وظیفهٔ من همین است.

هر روزِ زندگی یک پیروزی است، و من این ایدهٔ دیوانه‌وار را از تدارک نیروهایی دارم که به‌این‌ترتیب به منظور نبردهای دیگر تهیه می‌کنیم. ذخایر هوای یددار و شور، ذخایر جنگل، ذخایر زیبایی، ذخایر اقیانوس، بوته‌زارها، خلنگزارها و امواج، قدم‌زدن‌ها درمیان سرخس‌ها، گفتگوها. اما این‌همه ذخایر را کجا قرار دهیم؟ در کدام بخشِ قلب؟

هر شب کابوس می‌بینم. سگ‌ها پوزهٔ خون‌آلودشان را باز می‌کنند.

اما یک شب، جیغ‌ودادهایی مرا از خواب بیدار می‌کنند. صدای زوزه‌ها. خنده‌های بی‌رحمانه. هلهله‌ها، بوق‌ها. شیشه‌ای که خرد می‌شود، بطری‌هایی که به گمانم به‌طرف تیر چراغ‌برق پرتاب می‌شوند. نوری که ناگهان خاموش می‌شود مرا بیدار می‌کند.

بی‌آنکه چراغ‌خواب را روشن کنم، شتابان به سمت پنجره می‌دوم اما آن را باز نمی‌کنم، و پنج ماشین را می‌بینم که به‌شدت ترمز می‌کنند. صدای مشاجره بر سر چراغ‌های جلو و درهای ماشین که محکم بسته می‌شوند. تعدادی مرد وارد باغ شده‌اند. مانع چوبی سیاه مثل آستینی خالی پایین می‌آید.

آتش روشن می‌کنند. چند شاخهٔ خشک داخل آن می‌اندازند. با صدای خیلی بلندی می‌خندند. لباس‌هایشان را درمی‌آورند. دور آتش می‌رقصند و می‌نوشند. قوطی‌ها را به‌سوی دیوار پوشیده از گیاه عشقه پرتاب می‌کنند. وسط گل‌های ادریسی آبی و بنفش، روبه‌دریا، روی آتش آب‌پاشی می‌کنند و بلندبلند می‌خندند. آب‌پاشی‌شان تمامی ندارد. باهم گلاویز می‌شوند. چیزهایی را که نمی‌دانم چیست می‌شکنند، بطری به‌دست والس می‌رقصند، دنبال گربه‌ای می‌دوند. همدیگر را می‌زنند. چند نفر علیه یکی. او را حسابی می‌زنند. بعد غوغایی در جمعشان به پا می‌شود. این مردها که به‌سختی می‌توانم صورتشان را ببینم بین سی تا پنجاه سال سن دارند. به نظر می‌رسد کارمندان رده‌بالایی‌اند که دچار جنون شده‌اند. آن‌ها درست جلو در خانه‌مان هستند. تردید می‌کنند. همچنان با الفاظ رکیک باهم مشاجره می‌کنند، معنی کلماتشان را نمی‌فهمم. مستی‌شان مرا بی‌اندازه می‌ترساند. خشونتشان مرا مثل بچه‌ها سخت به وحشت می‌اندازد.

پشت پردهٔ کوچک پنجره پنهان شده و نگاهشان می‌کنم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۷۲ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان