دانلود و خرید کتاب چیزهای کوچکی مانند این کلر کیگان ترجمه ستاره سیدین
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب چیزهای کوچکی مانند این

کتاب چیزهای کوچکی مانند این

نویسنده:کلر کیگان
انتشارات:نشر گویا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب چیزهای کوچکی مانند این

کتاب چیزهای کوچکی مانند این نوشتهٔ کلر کیگان و ترجمهٔ ستاره سیدین است. نشر گویا این رمان معاصر ایرلندی را منتشر کرده است. این اثر حاوی یک روز عادی است که عادی نیست.

درباره کتاب چیزهای کوچکی مانند این

کتاب چیزهای کوچکی مانند این با سبک روایتی فوق‌العاده‌اش، دنیایی واقعی و انسانی را خلق کرده است که به زیباییِ جزئیات کوچک زندگی می‌پردازد. این رمان در قالب یک روز عادی در یک روستای کوچک ایرلندی روایت می‌شود. این روز ظاهراً بی‌اهمیت است، اما اتفاقاتی کوچک و جزئی در طی آن روی می‌دهد که تأثیرات بزرگی روی زندگی افراد دارد. داستان دربارهٔ یکی از فاجعه‌بارترین جنایات انسانی است که در ایرلندِ سدهٔ ۱۸ تا ۲۰ رخ می‌دهد. کلر کیگان توانسته است این تجربه‌های کوچک را به‌شکلی جذاب و عمیق بیان کند و خواننده را به تفکر وا می‌دارد. گفته شده است که یکی از نکات قوت کتاب حاضر، زبان زیبا و توصیف‌های واقع‌گرایانهٔ نویسنده است. او با دقت به تمامی جزئیات داستان پرداخته و شخصیت‌ها را به‌شکلی زنده و واقعی نقش‌آفرینی کرده است. این داستان به‌طور عمیق به مسائلی مانند خانواده، انسانیت و تأثیر کوچک‌ترین اتفاقات در زندگی می‌پردازد. این داستان را یک اثر ادبی شگفت‌آور دانسته‌اند که به تأمل و تفکر درمورد زندگی و ارتباطات انسانی وادارتان می‌کند.

خواندن کتاب چیزهای کوچکی مانند این را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایرلند و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب چیزهای کوچکی مانند این

«دسامبر ماه کلاغ‌ها بود. مردم هرگز چنین چیزی ندیده بودند. کلاغ‌ها در حومهٔ شهر پس از جمع شدن در دسته‌های سیاه وارد شهر شدند. آن‌ها در خیابان‌ها قدم می‌زدند و گستاخانه با سرهای خمیده روی هر تیرکی که عشقشان می‌کشید فرود می‌آمدند. مانند لاشخور هر چیز مرده‌ای را می‌خوردند و در جاده، روی هر چیزی که به نظر خوردنی بود شرورانه شیرجه می‌زدند و شب در میان درختان کهن‌سال اطراف صومعه به سر می‌بردند.

صومعه ساختمانی به‌ظاهر مستحکم بود بالای تپهٔ آن‌سوی رودخانه با دروازه‌های چهارطاق گشودهٔ سیاه و چند دهنه پنجرهٔ چشمگیر مشرف به شهر. در تمام طول سال، باغِ جلوی عمارت با چمن‌های کوتاه و بوته‌های تزئینی که پشت سر هم رج بسته بودند همیشه مرتب نگه داشته می‌شد و پرچین‌های بلند را به‌صورت مربع هرس می‌کردند. گاهی اوقات در فضای باز، آتش‌های کوچکی برپا می‌شد که دود عجیب و سبزرنگ آن بر فراز رودخانه و شهر عبور می‌کرد و بسته به جهت وزش باد تا دورترها به سمت واترفورد می‌رسید. هوا سردتر و گزنده‌تر شده بود و مردم دربارهٔ منظرهٔ صومعه صحبت می‌کردند که با آن سرخدارها و گیاهان همیشه سبز پوشیده از برف چقدر شبیه کارت‌پستال‌های کریسمس شده بود و به گفتهٔ باغبان پیر هیچ پرنده‌ای، به هر دلیلی، حتی یک نوک هم به توت‌های راج نزده بود.

راهبان شبان خوب که مسئول صومعه بودند، آنجا یک مدرسه تربیت دختران تأسیس کرده بودند و تعالیم اولیه را به آن‌ها آموزش می‌دادند و در کنارش رخت‌شورخانه‌ای هم راه انداخته بودند. در خصوص مدرسه تربیتی اطلاعات کمی در دست بود، اما رخت‌شویی شهرت خوبی بر هم زده بود. رستوران‌ها و مسافرخانه‌ها، خانهٔ سالمندان و بیمارستان‌ها، تمام کشیشان و خانواده‌های مرفه، شستنی‌هایشان را آنجا می‌فرستادند. گزارش‌ها حاکی از آن بود هر چیزی که به آنجا فرستاده می‌شد، اعم از یک کوه ملحفه و روبالشی یا دوجین دستمال، مثل روز اولش نو تحویل داده می‌شد.»

sara.hp
۱۴۰۳/۱۰/۲۶

چه کتاب حال خوب کنی بود. من خیلی لذت بردم ازش و حتی اگه طولانی تر بود هم دوسش داشتم. بهم یادآوری کرد بعضی کار ها رو حتی اگه بقیه بگن اشتباهه باید انجام داد تا دلت و‌ وجدانت آروم بگیره‌.♥️♥️ خیلی حال

- بیشتر
Arman Habibfar
۱۴۰۳/۱۱/۳۰

برگی تلخ از وقایع تاریخ و تاریکیه در برگرفته ای که شامل حال زنان و کودکان شد و هنوز که هنوزه ظلم و ستم به شیوه های مختلف توسط ما انسان ها به یک دیگر و به خصوص زنان متحمل

- بیشتر
Maria
۱۴۰۳/۱۱/۲۲

سوال کلیدی کتاب:چطور میشه درد رو‌ دید و نسبت بهش بی تفاوت بود؟ چطور ممکنه اون درد و‌ اون صحنه از ذهن انسان محو بشه؟ کتاب در مورد زندگی فردی به اسم بیل فرلانگ هست که در یک مرکز فروش

- بیشتر
فرلانگ می‌دانست که بدترین اتفاقات هنوز پیش رویش است. قبلاً حس می‌کرد یک دنیا دردسر پشت در بعدی منتظرش ایستاده اما از بدترین اتفاقی که ممکن بود یک‌عمر با آن زندگی کند عبور کرده بود؛ کار انجام‌نشده‌ای که باید انجام می‌شد.
Raha
؛ به هرکس روزها و فرصت‌هایی داده شده که دیگر تکرار نمی‌شود. آیا یادآوری گذشته و جایی که بودی لذت‌بخش نبود؟ آیا بهتر نبود به‌جای گذراندن روزهای یکنواخت و فکر کردن به مشکلاتی که شاید هرگز پیش نیاید برای یک‌بار هم که شده اجازه بدهی گذشته با تمام سختی‌هایش، برایت زنده شود.
sara.hp
آن‌ها همان اندازه قدرت دارند که ما بهشان می‌دهیم»
sara.hp
فرلانگ نمی‌دانست این‌همه کار برای چیست؟ این‌همه کار و نگرانی مداوم. برخاستن در تاریکی، رفتن به انبار، تحویل سفارشات، کل روز، یکی پس از دیگری، بازگشت به خانه در تاریکی، شستن سیاهی دستان، نشستن پشت میز و شام خوردن، خوابیدن قبل از دوباره بیدار شدن در تاریکی و باز همان کارهای تکراری. آیا قرار بود اوضاع به همین منوال بگذرد؟ بدون هیچ تغییری؟ آیا قرار نبود اوضاع بهتر یا جدیدتر شود؟
Maria
فرلانگ یک قدم عقب رفت، گویی این قدم می‌توانست او را به پیش از این اتفاقات بازگرداند
Maria
آیلین آهی کشید. دستش را دراز کرد تا چراغ را خاموش کند: «به نظرم همیشه یکی هست که قرعهٔ بد به اسمش می‌افتد» بعضی شب‌ها فرلانگ کنار آیلین دراز می‌کشید و در ذهنش به چنین مسائل کوچکی می‌پرداخت.
Maria
فرلانگ از اینکه دخترش از چیزی می‌ترسید که دیگران آرزویش را داشتند، ناراحت شد و به فکر فرورفت که آیا لورتا شجاعت روبه‌رو شدن با آنچه که دنیا برایش در نظر گرفته بود دارد؟
Maria
فرلانگ فکر کرد همیشه همین‌طور بوده، همیشه بی‌وقفه و بی‌تفکر کارهایشان را پیش می‌بردند تا به کار بعدی بپردازند. نمی‌دانست اگر فرصتی برای تفکر و اندیشه داشتند زندگی چگونه پیش می‌رفت؟ آیا فرق می‌کرد یا به همین منوال می‌گذشت؟ شاید هم زیادی غرق زندگی می‌شدند.
Maria
گاهی دخترانش با آن موهای مشکی و چشمان تیز بین‌شان شبیه جادوگران جوان بودند، درک این موضوع که چرا مردها از قدرت بدنی و امیال جنسی و قدرت اجتماعی زنان به وحشت می‌افتادند راحت بود اما زنان زیرک و باهوش ترسناک‌تر بودند؛ آن‌ها می‌توانستند اتفاقات را خیلی پیش از رخ دادنش، پیش‌بینی کنند، تمام شب خوابش را ببینند و افکارت را بخوانند.
Maria
خیلی زود خودش را جمع‌وجور کرد و به این نتیجه رسید که هیچ‌چیز تکرار نخواهد شد؛ به هرکس روزها و فرصت‌هایی داده شده که دیگر تکرار نمی‌شود. آیا یادآوری گذشته و جایی که بودی لذت‌بخش نبود؟ آیا بهتر نبود به‌جای گذراندن روزهای یکنواخت و فکر کردن به مشکلاتی که شاید هرگز پیش نیاید برای یک‌بار هم که شده اجازه بدهی گذشته با تمام سختی‌هایش، برایت زنده شود.
Maria

حجم

۷۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۷۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان