کتاب تخیل
معرفی کتاب تخیل
کتاب تخیل نوشتهٔ آر. ال. برت و ترجمهٔ مسعود جعفری است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. این کتاب از مجموعه مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری است.
درباره کتاب تخیل
مجموعهٔ مکتبها، سبکها و اصطلاحهای ادبی و هنری که این کتاب یکی از آنهاست دربرگیرندهٔ حدود سی کتاب مستقل از هم است که از میان کتابهای مجموعهٔ The Critical Idiom برگزیده شدهاند. این کتابها به مقولههای گوناگونی میپردازند: برخی به نهضتها و جنبشها و مکتبهای ادبی، برخی به انواع ادبی و برخی به ویژگیهای سبکی و مانند اینها.
در نخستین بخش کتاب تخیل با نظریات اندیشمندانی چون ارسطو، افلاطون، شکسپیر، بیکن، سیدنی، هابز، لاک، ادیسن، هارتلی، هیوم، افلاطونیانِ کمبریج، ادموند برک، بلیک، و دیگران، دربارهٔ تخیل و نقش آن در آفرینش ادبی آشنا میشویم و پدیدهٔ تخیل را روشنتر و دقیقتر میشناسیم. آنگاه در فصلی که به دیدگاههای کالریج در این زمینه ویژگی یافته، متوجه غنایی که نظریهٔ ادبی کالریج به بحث تخیل بخشیده است میشویم. فصل سوم به بررسی دو مقولهٔ نماد و مفهوم میپردازد که به نظر کالریج دستاوردهای ذهن انسانی ناشی از تعامل این دو است.
خواندن کتاب تخیل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران نقد ادبی و دانشجویان رشتهٔ ادبیات پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تخیل
«دو اصطلاح «خیال» و «تخیل» معمولا یادآور نام کالِریج است؛ مخصوصاً هنگامی که این دو اصطلاح در مقابلِ هم نهاده شوند یا از یکدیگر متمایز گردند. اما روشن است که هر دوی این کلمات قبل از کالِریج نیز به کار میرفتهاند و برای درک معنای دقیقی که وی به آنها داده و تمایزی که میانشان قائل شده، لازم است نگاهی به تاریخ نظریه انتقادی بیندازیم. خیال و تخیل با کوششهای گوناگونی ارتباط مییابند که اساساً برای تبیین و توضیح آثارهنری بهفرآیندهای ذهنیای توجه میکنند که لازمه آفرینش هنری است. این دو اصطلاح، آنگاه که در مورد آثار ادبی به کار میروند، به مسألهای مربوط میشوند که ما آن را نگارشِ خلاق یا آفرینش ادبی مینامیم. برخی از منتقدان برآنند که تحقیق و بررسی چگونگی خلق یک اثر، در راه ارزیابی و شناخت ارزشهای ادبی آن به ما کمکی نمیکند. اگر بخواهیم این نظر را به زبانی فلسفیتر بیان کنیم باید بگوییم که تبیین و توضیحِ تکوینی ربطی به ارزیابی و ارزشگذاری ندارد. البته کالِریج اعتقاد دیگری دارد، ولی ما ناچاریم این بحث را به بعد موکول کنیم.
غالباً گفتهاند که ارسطو، یعنی نخستین متفکر بزرگی که با جدیت به مقوله نقد ادبی پرداخت، به روانشناسی آفرینش ادبی توجهی نداشته است. این سخن تا حدودی درست است، چون که ارسطو ادبیات را از دیدگاه کسی مورد مطالعه قرار داده است که تربیت علمی دارد و دلبستگی اصلی او علوم است؛ بنابراین توجه اصلیاش معطوف به اثری است که در برابر اوست، نه مؤلف آن. ارسطو به تراژدی یونانی چنان مینگرد که زیستشناس به موجود زنده؛ چیزی که رشد میکند و زوال میپذیرد، اما اساساً در اوج کمال و شکوفاییاش مورد ملاحظه قرار گرفته است ــ هنگامی که رشد آن به آخرین مرحله خود رسیده و هنوز ضعف و زوال آن آغاز نشده است. این نکته نشان میدهد که چرا او تراژدیهای دوران کلاسیک و باشکوه نمایش یونانی و آثار نویسندگانی همچون سوفوکلس و اوریپیدس را برای تحقیق برگزیده است. اگر در جایی بتوان ماهیت واقعی تراژدی و ساختار و اصول و مبانی سازنده آن را به درستی مشاهده کرد، همین جاست. ارسطو به خودِ تراژدی به عنوان یک موجود زنده توجه دارد، نه کوششها و تقلّاهای مؤلف برای بیان درون خویش.»
حجم
۹۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۹۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه