کتاب رویای ارواح
معرفی کتاب رویای ارواح
کتاب رویای ارواح نوشتهٔ سامرست موام و ولادیمیر کورولنکو و جیمز اوتس و میخائیل سالتیکوف و... و ترجمهٔ مهرناز رحیمی است. نشر افکار این مجموعه داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی مجموعه داستانی از نویسندگان بزرگ جهان است.
درباره کتاب رویای ارواح
کتاب رویای ارواح حاوی یک مجموعه داستان کوتاه است. عنوان این داستانها عبارت است از «چطور یک دهاتی خوراک دو کارمند را پخت» (نوشتهٔ «میخائیل یوگرافویچ سالتیکوف»)، «نامه» (نوشتهٔ «سامرست موام»)، «ا. ب. ۱۱ ۱ ۸۶» (نوشتهٔ «جویس کرول اتس»)، «حملهٔ موفقیتآمیز» (نوشتهٔ « کیم استنلی رابینسون»)، «راج زمستانی» (نوشتهٔ «نیکلاس. ای. دیکاریو»)، «رؤیای ارواح» (نوشتهٔ «ولادیمر جی. کورلنکو») و «جزیره» (نوشتهٔ «سامرست موام»).
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب رویای ارواح را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی جهان و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رویای ارواح
«خیلی هیجانزده هستم که کریسمس رسیده است. منتظر دیدن دایی تدی هستم چون همیشه ایدههای جالبی دارد. دیروز وقتی رسید، با هم در خانه قدم زدیم و همهٔ وسایل تزیینی را به من نشان داد، از حلقهٔ گل و گلها گرفته تا درخت کریسمس بزرگ نزدیک سالن ورودی که به آن زرورق و شمع آویزان بود. با خود چند جعبه پر از هدیه در هر شکل و اندازهای آورده بود که با کاغذهایی با رنگهای شاد مثل قرمز، سبز، آبی و نقرهای و پاپیون و روبان بستهبندی شده بود. میدانستم همهٔ آنها برای من است چون آنها را زیر درخت کریسمس من در طبقهٔ بالا گذاشت.
خانهٔ ما خیلی بزرگ است. مادر به آن عمارت میگوید. او به من اجازه نمیدهد به جایی جز اتاقهای طبقهٔ خودم بروم. میگوید هر چه بخواهی اینجا هست. به همین دلیل گاهی اوقات شبها وقتی همه جا تاریک است و همه خواب هستند یا برای خواب به اتاقهایشان رفتهاند، به اطراف خانه سرک میکشم. فکر نمیکنم موذی باشم این فقط به خاطر این است که کنجکاو هستم و اگر سؤالی بپرسم هیچکس آنچه را که میخواهم به من نمیگوید. این خانه را خوب میشناسم. راههای مخفی بسیاری پشت دیوارها دارد که همهٔ آنها را از حفظ هستم. فقط بعضی اوقات چیزهایی را میشنوم که مادرم دوست ندارد آنها را بشنوم.
دیشب در خانه اتفاق مهمی افتاد و خدمتکاران خیلی سرشان شلوغ بود اما چیزی نبود که برایش برنامهریزی کرده باشند چون همه چیز نامرتب بود و مادرم هم نیامد در اتاقم را قفل کند.
به یکی از راههای مخفی رفتم که به در ورودی خانه راه داشت. از شکاف باریک دیوار دزدکی نگاه کردم. زن بسیار زیبایی را دیدم که در مقابل در ورودی ایستاده بود. آنقدر زیبا بود که نفسم بند آمد. حتماً بیرون خیلی سرد بود چون پالتوِ زمستانی بلند و سیاه رنگی پوشیده و دانههای برف روی موهایش نشسته بود. وقتی صحبت کرد ملایمترین و ظریفترین صدایی را داشت که تا آن موقع شنیده بودم. گفت: «کریسمس مبارک.»
میخواستم بمانم و آن زن را تا ابد تماشا کنم اما میدانستم مادر به اتاقم میآید، پس به طرف اتاقم دویدم و خودم را به خواب زدم. مادرم آمد و مثل هر شب سرم را بوسید و گفت: «خوب بخوابی فرزند.» خیلی به دقت گوش دادم به امید اینکه صدای آن زن را دوباره بشنوم اما تنها چیزی که میدانم آن است که صبح شد و او رفته بود.»
حجم
۲۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه
حجم
۲۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه