دانلود و خرید کتاب غسل تعمید خاک کوروش مرادیان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب غسل تعمید خاک اثر کوروش مرادیان

کتاب غسل تعمید خاک

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب غسل تعمید خاک

کتاب غسل تعمید خاک نوشتهٔ کوروش مرادیان است. انتشارات متخصصان این رمان معاصر ایرانی را منتشر کرده است.

درباره کتاب غسل تعمید خاک

کتاب غسل تعمید خاک حاوی یک رمان معاصر ایرانی است. این رمان در حالی آغاز می‌شود که شخصیتی دارد «کیهان» را برای رفتن به دانشگاه بیدار می‌کند. راوی اول‌شخص این رمان به قلم کوروش مرادیان در ادامه می‌گوید که کیهان با صدای مادرش چشمانش را باز کرد و به اولین چیزی که اندیشید «میترا» بود. او با فکرکردن به میترا لبخندی بر چهره‌اش نقش بست و در رگ‌هایش خونی تازه جاری شد. از بستر برخاست و با عجله شروع به مرتب‌کردن تختش کرد. کیهان کیست؟ میترا کیست؟ این شادی برای چیست؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب غسل تعمید خاک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب غسل تعمید خاک

«اسماعیل با دیدن بازی بچه‌ها یاد دوران کودکی خودش افتاد، سال‌های نه چندان دور که با سمیرا و برادر دو قلویش سامان در کوچه‌ها بازی می کردند و از خنده‌های از ته دل و شادی‌های تکرار نشدنی دوران کودکی استفاده می‌کردند. یک بار سه نفری یعنی اسماعیل و سمیرا و سامان به مغازه بقالی آقا سید محمود رفته‌بودند تا بستنی بخرند. پول‌هایشان را به سامان داده بودند که او در جیبش نگه دارد، اما هنگامی که به مغازه بقالی رسیده‌بودند متوجه شده‌بودند که پول‌ها در جیب سامان نیست، پس همگی زیر گریه زده‌بودند. آقا سید که بسیار آدم مهربان و خوش قلبی بود به آن‌ها لبخندی زده‌بود و به همهٔ آن‌ها یک بستنی آلاسکای تگری داده‌بود و بچه‌ها فریاد شادی را سر داده‌بودند و به سید قول داده‌بودند که پولش را بعداً برایش بیاورند و سید هم به آن‌ها گفته‌بود که این دفعه را مهمان او بودند و به آن‌ها گوشزد کرده‌بود که بیشتر مواظب پول‌های خود باشند و این لطف و مهربانی آقا سید همیشه در خاطر هر سهٔ آن‌ها مانده‌بود.

اسماعیل همیشه و همه‌جا از سمیرا دفاع می‌کرد و اگر کسی می‌خواست به سمیرا زور بگوید می‌دانست طرف حسابش اسماعیل است. او از همان کودکی هم هیکل بزرگی داشت و هم بزن بهادر بود و اغلب اوقات به بچه‌های دیگر زور می‌گفت. در خیلی از مواقع که اسماعیل به ناحق سعی در زور گفتن به کسی را داشت سمیرا دعوایش می‌کرد و او را از آن کار بازمی‌داشت و البته اسماعیل هم فقط به حرف سمیرا گوش می‌داد و از او حرف شنوی داشت. سامان هم چون برادر سمیرا بود، تحت حمایت اسماعیل قرار گرفته‌بود! او هم به پشتوانهٔ حمایت اسماعیل به بقیه بچه‌های محل زور می‌گفت. حتی به کسانی که از او بزرگ‌تر و قوی‌تر بودند! آن‌ها هم از ترس اسماعیل، جرئت حرف زدن به سامان را نداشتند؛ چون می‌دانستند که درنهایت طرف حسابشان اسماعیل است!

سال‌های زیبای کودکی‌شان به‌سرعت سپری شده‌بود و آن‌ها قد کشیده‌بودند و دیگر خوبیت نداشت که سمیرا همراه با سامان یا اسماعیل به بیرون برود و در کوچه با بقیهٔ پسرها بازی کند. پس به جای آن به درس و مشقش رسیده‌بود و امیدوار بود تا در دانشگاه پذیرفته شود. سامان بر عکس خواهرش زیاد اهل درس و مشق نبود و بیشتر پی بازیگوشی و خوشگذرانی با بقیه بود. اسماعیل هم که کلاً به دعوا و لات بازی گرایش داشت و از درس، گریزان بود. در محله برای خودش اسم و رسمی به هم زده‌بود و تمام لات‌ها و قلچماق‌های کل هفت چنار و اطرافش از او به‌شدت حساب می‌بردند و هرجا پا می‌گذاشت از قهوه خانه بگیر تا مسجد محل، مقابل پایش بلند می‌شدند. دستان اسماعیل، چنان قوی بود که همگی به او لقب اسماعیل سگ دست را داده‌بودند.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۳۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۱۳۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
تومان