بریدههایی از کتاب همه شعرهای من (دوره سه جلدی)
۳٫۷
(۱۲)
مرا نکاوید
مرا بکارید
من اکنون بذری درستکار گشتهام
کاربر حسن ملائی شاعر
مرز رؤیای هر انسان پیدایش انسانی دیگر است.
ali73
شگفت از خورشید که هنوز بر ما میتابد و میخواهد انگورهای کال را دعوت به رسیدن کند
کاربر حسن ملائی شاعر
من زنده ماندم که بگویم ترا در آدینه و همهٔ ایام هفته که تعدادی از آنها ماه و سال میشد دوست دارم.
کاربر حسن ملائی شاعر
باغچه همهٔ حُزن ما را
به گُل مبدل میکند
ما در کنار باغچه ایستادهایم
نگاه میکنیم
اما
ما قادر نیستیم گُل را از باغچه
جدا کنیم
و در گلدان بگذاریم
ایمان
تمام این باران حدیث عشق من است، و شعر است که باید این عشق را بگوید
کاربر حسن ملائی شاعر
قلبم را که به مرکب سیاه آغشته بود بر کاغذ
سفید مماس کردم
اگر بگویم چه دیدم کسی باور نمیکند
بر کاغذ سفید نقش باغهایی بود که در پاییز
میسوخت
کاربر حسن ملائی شاعر
از تو شفافیت فراموشی را آموخته بودم
در خود نگریستم
چه غرق بود قایق
ایمان
اتاق کهنه بود و ما میخواستیم با پوست، با لبخند، با گفتنِ من تو را دوست دارم فرسودگی اتاق را جبران کنیم.
ali73
روزهای جمعه ابر داشتیم
اما نمیتوانستیم
بیداری و خواب و ابر جمعه را
زندگی نام بگذاریم
پس خواب را انکار کردیم
پس بیداری را انکار کردیم
روزهای جمعه از خانه بیرون رفتیم
که ابر را نبینیم
چه حاصل
که عمر به پایان بود
و چای در غروب جمعه
روی میز سرد شد.
کاربر حسن ملائی شاعر
هیچ چیز زشتتر از زبان شعرآمیز نیست. زشتتر از واژههای فراوان زیبا، فراوان آراسته، و پیوسته به صدفها. شعر راستین بسنده میکند به برهنگیهای خام، به تختههایی که تختههای نجات نیست، به اشکهایی که پرتوافکن نیست. شعر راستین به خودی خود آگاهی است به آنکه بیابانهای شن هست و نیز بیابانهای گِلآلود، و اتاقهایی که کف رخشنده ندارد، و موهای ژولیده و دستهای زبر و قهرمانان بد روز و همهگونه سگ و جاروب، و گل در سبزهها و گُل بر گورستانها... زیرا که شعر در زندگیست.
پل الوار از کتاب
راهها و کورهراههای شعر؛ ترجمهٔ: فریدون رهنما
کاربر حسن ملائی شاعر
من بودم
تو نبودی
تو مُرده بودی
عکاس از همهٔ ما بدون تو
عکس یادگاری گرفت.
عکس را چاپ کردند
آوردند
در همهٔ عکس فقط یک شاخه اطلسی
و دو دست
از جوانی تو
در شهرستان
دیده میشد
ما همه در عکس سیاه بودیم.
ایمان
شما که اسبم را در خیابان رها کردید
و آن باران بی پایان را حدس نزدید
چرا به من امید زنده ماندن میدهید؟
میدانم اسبم
به روی آسفالت، از بی علفی میمیرد
ایمان
زمینها را شناختم
آسمانها را دریافتم
ستارگان را آب فلز دادم
و خورشید را تا غروب منتظر چشمان تو گذاشتم.
hhvحسین
تنی از تنهایی جدا میشود، اتاق را رها میکند به آب روان میرود تا تن را به آب بسپارد ـ در آب روان یاقوتها، الماسها تن را احاطه میکنند. تن در میان یاقوتها الماسها تنها میشود. از آب بیرون میآید ـ رها میشود، به اتاق میرود و تنهایی را به تن میکند.
ali73
چه حوصلهها در گریهها و مویههای ما سوختند و یا فراموش شدند و به فنا رفتند، ما نمیتوانستیم مانع شویم. خانههای گِلی شاهد سقوط ما بر اندوه و نیلوفرهای جوان بودند. کسی در خانههای گِلی نبود، ساکنان در یک غروب جمعه نیست شده بودند
کاربر حسن ملائی شاعر
آسان نیست که من بامداد و سپیدهٔ صبح را به تو تقدیم کنم ـ که تو مرا بشارت میدهی پس از فرو ریختن این دیوار، ما هزاران بوتهٔ گُل سرخ را میبینیم، همیشه این انتظار بوده است که شبنمهای مانده بر گُل سرخ ستاره میشود و بر سر ما میچکد.
کاربر حسن ملائی شاعر
دو سه ماه دیگر این اطلسی
که تو کاشتهای
گُل میدهد
من به ساعت نگاه میکنم
تو میمیری
شمع روشن را به اتاق آوردند
اطلسی گُل داده است
قطار در سپیده دم
کنار اطلسی منتظر تو
در باد ایستاده است.
گُل اطلسی بر سینهٔ تو بود
وقتی تو را
برای دفن میبردند
ایمان
تو ساکت و با سکوتِ ابریشمی از طلوع صبح و فنجان چای برخاستی، به طرف من آمدی، نامم را پرسیدی، من نام تو را گفتم، دوباره به دنیا آمدیم
ali73
کمک کن راه خانه را گم کنیم، کمک کن تکههای شکسته این آینه را از کف کوچه برداریم من و تو در این تکهها نگاه کنیم و ویران نشویم. کمک کن در سایه این دیوار قدیمی جوان شویم. کمک کن سایهٔ من و تو روی زمین بماند کودکی از راه برسد سایهٔ من و تو را از زمین بردارد ببوسد و گم کند. به خانه که برسد نام خود را ویران کند خود را به نام تو صدا کند.
ali73
یک تکه از آسمان آبی را کنده بودند. ما دستان را به سوی تکهٔ آبی بردیم، دستان گم شد.
ali73
دلپذیری اکنون از خانه رخت میبندد، همراه با بادبادکهای کودکان ولگرد کوچه در آسمان گم میشود نیستی و حجم اندوه آنقدر در خانه شکوفه میدهند و میوه میدهند که ما را چارهای نیست که به کوچه پناه بریم دلسرد از خونبهای خودم که ارزش یک سکهٔ حلبی را هم ندارد
کاربر حسن ملائی شاعر
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۱۲ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۰۱۲ صفحه
قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان