دانلود و خرید کتاب صوتی برای سخنرانی نیامدهام
معرفی کتاب صوتی برای سخنرانی نیامدهام
برای سخنرانی نیامدهام، مجموعه صوتی سخنرانیهای گابریل گارسیا مارکز است که بهمن فرزانه آنها را ترجمه کرده و رضا عمرانی و راضیه هاشمی آن را خواندهاند.
درباره کتاب صوتی برای سخنرانی نیامدهام
مارکز این یادداشتها را که درباره زندگی خودش است برای یک سخنرانی آماده کرده بود . این یادداشت ها درباره بخش های زیادی از زندگی این نویسندهاند. از اولین مقاله که در سال ۱۹۴۴ برای وداع با دوستانش نوشته بود تا آخرین سخنرانی در اکادمی زبان برای شاه اسپانیا در سال ۲۰۰۷.
از همان نخستین نوشتهها متوجه میشویم که نویسنده کلمبیایی از سخنرانی خوشش نمیآید. در همان جلسه به همشاگردیهایش میگوید: «برای سخنرانی نیامدهام.» و همین جمله را هم برای عنوان این کتاب انتخاب کرده است. در یادداشت بعدی با عنوان «چگونه نویسندگی را آغاز کردم» نویسنده صد سال تنهایی به حاضران اعلام میدارد که از سخنرانی خوشش نمیآید و ادامه میدهد: «نویسندگی را در شرایطی مشابه آغاز کردم؛ درست مثل سخنرانیام در اینجا؛ به زور و اجبار.» در یادداشت بعدی، وقتی در سال ۱۹۷۲ جایزه «رومولو گایگوس» را به او میدهند، تأکید میکند که جایزه را پذیرفته است تا در آنِ واحد دو کاری را انجام دهد که به خود قول داده بود هرگز انجام ندهد: پذیرفتن یک جایزه و سخنرانی.
ده سال بعد، گابریل گارسیا مارکز جایزه نوبل ادبیات را دریافت میکند و مجبور میشود مهمترین نطقی را بنویسد که یک نویسنده در طی عمر خود با آن مواجه میشود. نتیجه شاهکار است: «تنهایی آمریکای لاتین». از آن به بعد این یادداشتها در حرفه او «واجب» شدهاند؛ واجب در زندگی نویسندهای که آنطور محبوب است و حضورش و کلماتش برای تمام جهان اهمیت فراوانی دارد.
شنیدن کتاب برای سخنرانی نیامدهام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوست داران شخصیت و آثار مارکز مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب صوتی برای سخنرانی نیامدهام
جایزه «عقاب آزتک» را همراه با دو حس دریافت میکنم که معمولا با هم مغایرت ندارند: غرور و حقشناسی. اینچنین بستگی عمیق ما، من و همسرم، نسبت به این کشور به صورت رسمی تأیید میشود؛ کشوری که بیش از بیست سال است انتخاب کردهایم که در آن زندگی کنیم. پسرهای من در اینجا بزرگ شدهاند. کتابهایم را در اینجا نوشتهام، درختانم را در اینجا کاشتهام.
در سالهای شصت وقتی دیگر خوشحال نبودم و هنوز هم کارت هویتی در دست نداشتم، دوستان مکزیکی از من پشتیبانی میکردند و تشویقم میکردند به نوشتن ادامه دهم. موردی بود که امروزه آن را به عنوان یک فصل از صد سال تنهایی به شمار میآورم؛ فصلی که فراموش کردهام تعریفش کنم. طی ده سال گذشته، هنگامی که موفقیت و تبلیغ مبالغهآمیز زندگی خصوصی مرا مختل میکرد، محبت افسانهای اهالی مکزیک به من اجازه داد آرامش درونیام را به دست آورم و فرصت کنم به حرفه مشکلم، که به صنایع دستی شباهت دارد، ادامه دهم. در نتیجه کشور مکزیک برایم یک وطن دیگر به شمار نمیرود، صرفآ وطن متفاوتی است که خود را بدون شرط در اختیارم گذاشته است.
ولی جایزهای که امروز به من عطا میشود، مرا فقط به این دلیل به رقت نمیاندازد که آن را از طرف کشوری دریافت میکنم که در آن زیسته و زیست میکنم. جناب آقای رئیسجمهور، من حس میکنم این افتخار و این جایزه از طرف دولت جنابعالی شامل حال تمام تبعیدشدگانی هم میشود که به مکزیک پناهنده شدهاند. میدانم که معرّف کسی نیستم و این افتخار فقط نصیب من شده است. میدانم که اقامت من در این کشور به اکثریت کسانی که طی ده سال اخیر به کشور مکزیک پناهنده شدهاند شباهتی ندارد. متأسفانه در قاره ما استبدادی دوردست و کشت و کشتاری نزدیک همچنان ادامه خواهد داشت و خیلیها وادار میشوند خود را به جای دیگری تبعید کنند؛ تبعیدی که مثل من آنطور از روی میل و لذتبخش نبوده است. من از جانب خودم صحبت میکنم، ولی میدانم بسیاری هستند که حس و کلمات مرا در قلب دارند.
جناب آقای رئیسجمهور، از این دروازههای گشوده کشور شما سپاسگزاری میکنم. امیدوارم هرگز به هیچ دلیلی بسته نشوند.
زمان
۳ ساعت
حجم
۱۷۲٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳ ساعت
حجم
۱۷۲٫۵ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد