کتاب مدئای منهتن
معرفی کتاب مدئای منهتن
کتاب مدئای منهتن نوشتهٔ دئا لوهر و ترجمهٔ نگار یونس زاده است. نشر نی این نمایشنامهٔ معاصر و آلمانی را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از تراژدی «مدهآ» (مدئا) به قلم اوریپید اقتباس شده است.
درباره کتاب مدئای منهتن
کتاب مدئای منهتن حاوی یک نمایشنامهٔ معاصر آلمانی است. این نمایشنامه که در ۱۰ صحنه نوشته شده، اقتباسی از تراژدی مشهور «مدهآ» (مدئا) به قلم ائوریپیدس (اوریپید) است. داستان نمایشنامهٔ «مدئای منهتن» در منهتن امروزی (آمریکا) و همراه با شخصیبتهای «مدئا» و «یاسون»ِ مهاجر آغاز میشود. از کورنت (در یونان باستان) تا نیویورک، ۲۵ قرن پس از ائوریپیدس، دئا لوهر در سال ۱۹۹۹ اقتباسی شهری و مدرن از مدئا را ارائه کرده است. اینبار مدئا و یاسون، مهاجرانی غیرقانونی هستند که از اروپا به آمریکا گریختهاند. لوهر اقتباس خود از اسطورهٔ مدئا را از یکسو از منظر فمینیستی روایت میکند و از سوی دیگر به نقد دنیای سرمایهداری میپردازد.
میدانیم که نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب مدئای منهتن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی معاصر آلمان و قالب نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره دئا لوهر
دئا لوهر (Dea Loher) با نام اصلی «آندرئا بئاته لوهر» در ۲۰ آوریل ۱۹۶۴ در شهر تراونشتاین ایالت بایرن به دنیا آمد. او از مهمترین نمایشنامهنویسان معاصر آلمان به شمار میرود. ابتدا در دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ در رشتهٔ زبان و ادبیات آلمانی و فلسفه تحصیل کرد و سپس به برلین رفت و در رادیو مشغول به کار شد. در همان دوران دورهٔ نویسندگی خلاق را در دانشگاه هنر برلین و سپس دورهٔ نمایشنامهنویسی را در دانشگاه هنر زوریخ گذراند. اولین نمایشنامههای او در در اوایل دههٔ ۱۹۹۰ در آلمان روی صحنه رفت و پس از آن به زبانهای مختلف ترجمه و اجرا شد. لوهر از ۲۰۱۳ عضو آدکامی زبان و شعر آلمان است و جوایز متعددی در حوزهٔ نمایشنامهنویسی و ادبیات دریافت کرده است که مهمترین آنها عبارتند از جایزهٔ انجمن نویسندگان فرانکفورت (۱۹۹۳)، جایزهٔ ادبیات نمایشی الزه لاسکر شولر (۲۰۰۵)، جایزهٔ ادبی برتولت برشت (۲۰۰۶)، جایزهٔ نمایشنامهنویسی مولهایم (۱۹۹۸ و ۲۰۰۸)، جایزهٔ ادبی برلین (۲۰۰۹) و جایزهٔ ادبی یوزف برایتباخ (۲۰۱۷). دئا لوهر بیش از ۱۵ نمایشنامه نوشته است که از مهمترین آنها میتوان به نمایشنامههای «مدئای منهتن»، «اتاق الگا» (۱۹۹۲)، «ریش آبی، امید زنان» (۱۹۹۷)، «بیگناهی» (۲۰۰۳)، «روابط کلارا» (۲۰۰۳) و «سرزمین بیکلام» (۲۰۰۷) اشاره کرد.
بخشی از کتاب مدئای منهتن
«مدئا: یه وقتهایی فکر میکنم چشمهای برادرمو تو چشمهای تو میبینم. وقتی داشت میمرد، درست لحظهٔ مرگش حلول کرد به نطفهٔ بچهای که هنوز به دنیا نیومده بود، مثل یه خونهٔ جدید، فقط برای اینکه انتقام بگیره.
حالا اینطوری همیشه بین ما دو تا باقی میمونه.
من و یاسون و برادرم تو شکم کشتی قایم شده بودیم. وسط موتورها، وسط پیستونهایی که تپتپ صدا میدادن، سیلندرهایی که چکچک میکردن و سوپاپهایی که ازشون بخار بلند میشد. هیچکس جز من زبون این کشور بیگانه رو خوب بلد نبود. هیچکس جز من اونقدری پول نداشت بده کاپیتان کشتی سوارمون کنه. هفتهٔ دوم یه شب گفتم گرسنهمه. برادرم گفت تا فردا صبح از جیرهٔ غذا خبری نیست. یاسون گفت بخور. رفتم سمت کیسهٔ نون. برادرم گفت نخور. یاسون گفت بخور. نونو با آبی که از لولهها چکه میکرد خیس کردم. برادرم گفت مگه این چه فرقی با ما داره؟ امشب چهارمین شبه داره اضافی میخوره. اینجوری دیگه برای فردا شب هیچی تو کیسه نمیمونه. یاسون گفت ما بهخاطرش میتونیم گرسنه بمونیم. برادرم گفت از وقتی از ساحل کشورمون دور شدیم قسم خوردم دیگه بهخاطر هیچکس گرسنگی نکشم. بعد نونو از دستم قاپید. یاسون بهش گفت حرومزاده. برادرم گفت برای چی باید بیشتر بخوره؟ یاسون گفت اون دو نفره. برادرم گفت چه زوجِ نازنینی! الان با هم اینجوری مهربونین! یاسون گفت این دیگه به تو مربوط نیست. برادرم گفت سه تایی سوار این کشتی شدیم، سه تایی هم پیاده میشیم. من گفتم حرومزاده. برادرم گفت ما پول برای چهار نفر نداریم. من گفتم من دارم. برادرم گفت به نفر چهارم نمیرسه، تازه کفاف سه تامون هم نمیده. باید بچه رو بکشی. من گفتم نمیکشم. برادرم گفت باید این کارو بکنی ساحره. من گفتم حتی اگه میتونستم این کارو نمیکردم. گفتم این وصلهٔ تنمه. برادرم گفت خُب من این کارو میکنم. یاسون گفت نه، گفت وصلهٔ تن من این دنیای جدیدو میبینه، آیندهمونو میبینه. برادرم گفت آیندهٔ منو نه. من گفتم تو کی هستی؟ برادرم گفت من غریبهم. بعد گفت سهم منو بدین. من گفتم نه، خائن، تو رو هیچوقت اینطوری نشناخته بودم. برادرم دست انداخت یه لوله برداشت، گفت اگه وصلهٔ تنتو نکشی خودم دخلشو میآرم ساحره. من دستمو کردم تو کیسهٔ نون. چاقو رو تو دستم احساس کردم. یاسون اونو از پشت گرفت و اون دیگه نتونست دستهاشو تکون بده. بعد من دستمو فرود اُوردم.»
حجم
۷۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه
حجم
۷۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۱ صفحه