کتاب موسیقی شناسی
معرفی کتاب موسیقی شناسی
کتاب موسیقی شناسی؛ فرهنگ تحلیلی مفاهیم نوشتهٔ بابک احمدی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب موسیقی شناسی
هنگام شنیدن موسیقی و لذت بردن از آن، بهویژه در اندیشیدن بعدی به آنچه شنیدهایم، ناگزیر با عناصر خارج از متن (موسیقایی و غیرِ موسیقایی) سروکار مییابیم، و به یاری مفاهیم گوناگونی به آنها میاندیشیم. در جریان دریافتِ متن موسیقایی در ذهن خود نقشهای راهبردی برای تعقیب و درک متن تنظیم میکنیم. دانایی نسبیمان از فنون و شگردهای موسیقی، تاریخ موسیقی، سَبکها و ژانرهای موسیقایی، و شیوههای بیان فردی آهنگسازان به پیشبینی آنچه در قطعه روی خواهد داد منجر میشود. ما در «افق دریافتها»ی ویژهای مدام راهکارهایی برای نزدیک شدن به اثر برمیگزینیم و در هر لحظه درستی و کارآیی نقشهٔ خود را میآزماییم. داوری ذوقی ما همراه با دانستههای فرهنگی پیشینی و جهانبینیمان بر حالت، احساس، و داوریمان تأثیر میگذارد. به نظر میرسد حتی در هنری چون موسیقی که تا حدود زیادی از مفاهیم و زمینه مستقل است، فراشد ادراک به معنایی خاص با قاعدههای هرمنوتیک خوانا است و تأویل (که اینجا به معنایی متفاوت و خاص تجربهای معناشناختی است) نقش تازهای مییابد.
موسیقی فقط به لحظههای ناب شنیدن آن خلاصه نمیشود، هرچند چنین لحظههایی در زیباییشناسی موسیقی مهماند. قطعهٔ موسیقایی پیش از دریافت، باید ساخته شده باشد و همچون هر گونه ساختن به مبانی پوئتیک خاص خود وابسته است. درک آن مبانی نه فقط برای آهنگسازان یا نوازندگان، بل برای شنوندگان جدی نیز ضروری است. به عنوان یک شنوندهٔ جدی باید دستکم اصول اولیه و بنیادین فن موسیقی را آموخت. همچنین، باید از تاریخ، سَبکها، ژانرها، تأثیرپذیریها، مناسبات موسیقی با سایر هنرها و گفتمانهای فرهنگی، نظریهپردازیها، انواع روشهای تحلیلی، شگردهای نقادانه، و بسیاری نکتههای دیگر نیز باخبر بود. موسیقی به مثابه پویهای از زندگی و کردار انسانها، و عنصری در طرحاندازیها و معنا بخشیدنها به زندگی اجتماعی، در پیکر دانش گستردهٔ اجتماعی بازشناختنی است. اندیشیدن به موسیقی و بیان نتایج چنان تفکری (در قالب گفتمانی مرتبط به دانایی و قدرت اجتماعی) فراتر از گفتمان موسیقایی میرود.
این کتاب یک «فرهنگ توصیفی و تحلیلی مفاهیم» است، و در توضیح مسائلی نوشته شده که در شرایط کنونی در جریان دریافت جدی و اندیشیدن به موسیقی پدید میآیند. این فرهنگ در گام نخست به کار هنرآموزان موسیقی میآید تا وقتی کتابی یا مقالهای دربارهٔ موسیقی میخوانند از مفاهیم و نکتههای مهمی باخبر شوند که از فضای فرهنگی و افق دانستههای امروزی ناشی میشوند و در نوشتههای نظری و انتقادی بازتاب مییابند. موسیقی مجموعهای از شگردها و فنون است که هنرآموزانِ آهنگسازی، نوازندگی و خوانندگی آنها را به تدریج میآموزند، و بیش از آن دستگاهی از مفاهیم نیز هست که بخشی از آنها در خدمت آموزش فنی درمیآیند، اما بخش مهم دیگری در جریان اندیشیدن به مسائل زیباییشناختیای که گرد این هنر شکل میگیرند، پدید میآیند. هنرآموز علاقهمند در جریان پیشرفت هنری و کسب مهارتها به شماری از آن مجموعهٔ مفاهیم دست مییابد و فراخور استعداد و فرصتی که در اختیار دارد، دانش میآموزد، اما بسیاری از مفاهیم مستقیماً به فن یا هنر موسیقی مربوط نمیشوند و در دستگاه اندیشهپردازی و فرهنگسازی دوران ریشه دارند. به بیان دیگر، سرچشمهٔ آنها گفتمانهایی جز گفتمان موسیقی است و نشان از فلسفه، علوم گوناگون و نظامهای فکری دارند. هنرآموز موسیقی ترکیبی از مفاهیم موسیقایی و غیرِ موسیقایی را در علمی مییابد که به موسیقیشناسی معروف است و در این فرهنگ نیز یک مدخل به آن اختصاص یافته است. اینجا نخستین بند آن مدخل را میآورم:
«موسیقیشناسی یک گفتمان بینارشتهای است. موضوعهای اصلی و مهمی که به گونهای سنّتی در «ادبیات موسیقی»، «نظریهٔ موسیقی» یا «علم موسیقی» مطرح بودند (چون مسائل فنی، تاریخی، سَبکشناسی، و زیباییشناسی) در موسیقیشناسی هم مطرحاند، اما اینجا نکتهٔ مهم درک مناسبات آنها با یکدیگر است. کشف این مناسبات با بذل توجه به دیگر شاخههای دانایی بشری، یعنی انواع علوم، هنرها، و فلسفه، ممکن میشود. موسیقیشناسی یاریدهندهٔ به فهم دقیقتر و جامعتر موسیقی به عنوان یک پدیدهٔ فرهنگی است. برای این فهم، بیشک دانستههای فنی، تاریخی و زیباییشناختی موسیقایی لازماند، اما کافی نیستند. هر آنچه بیرون از کردار و نظامهای فکری وابسته به موسیقی قرار گرفته (و باخبری از آن ضرورت دارد) در موسیقیشناسی مطرح میشود. در یک کلام، اندیشیدن به موسیقی بدون اطلاع از موسیقیشناسی ناکامل و ناتمام میماند. موسیقیشناسی زمینههای پژوهشی متنوعی را در بر میگیرد: صوتشناسی، تاریخ موسیقی، سازشناسی، فنون نوازندگی و آهنگسازی، نظریهٔ موسیقی، نقادی موسیقی، تحلیل موسیقی، فُرمهای موسیقایی، هنرهایی جز موسیقی، جامعهشناسی، قومشناسی، روانشناسی شنیداری، تاریخ عمومی، سیاست، اقتصاد، زبانشناسی، منطق، و فلسفه».
خواندن کتاب موسیقی شناسی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب تنها برای هنرآموزان موسیقی نوشته نشده و به کار دانشجویان دیگر رشتههای هنری و دانشجویان فلسفه نیز میآید، زیرا اطلاعات عمومیای را در بر دارد که آگاهی از آنها در پیشبرد کار هنری مفید است. همانطور که فرهنگی در شرح مفاهیم نقادی ادبی یا مفاهیم فلسفی به کار هنرآموزان موسیقی میآید.
درباره بابک احمدی
بابک احمدی در سال ۱۳۲۷ در تهران به دنیا آمد. او نویسنده، مترجم، منتقد هنری و پژوهشگری ایرانی است. احمدی یکی از پیشگامان نقد مدرنیته در ایران است. او در معرفی بسیاری از اندیشمندان و فیلسوفان غربی تلاش کرده و توانسته است جوانان علاقهمند به فلسفه را با اندیشههای مدرن و پسامدرن آشنا کند. کتابهای او از این قرار است:
آفرینش و آزادی، جستارهای هرمنوتیک و زیباییشناسی
از نشانههای تصویری تا متن
امید بازیافته، سینمای آندری تارکوفسکی
باد هر جا بخواهد میوزد، اندیشهها و فیلمهای روبر برسون
تصاویر دنیای خیالی، مقالههایی دربارهٔ سینما
چهار گزارش از تذکرةالاولیاء عطار
حقیقت و زیبایی، درسهای فلسفهٔ هنر
خاطرات ظلمت، دربارهٔ سه اندیشگر مکتب فرانکفورت
رسالهٔ تاریخ
ساختار و تأویل متن
ساختار و هرمنوتیک
سارتر که مینوشت
کتاب تردید
مارکس و سیاست مدرن
مدرنیته و اندیشهٔ انتقادی
معمای مدرنیته
واژهنامهٔ فلسفی مارکس
هایدگر و پرسش بنیادین
هایدگر و تاریخ هستی
کار روشنفکری
ترس و تنهایی: کوارتتهای شاستاکوویچ
موسیقیشناسی
آواز زمین: هشت جستار در تاریخ موسیقی
دگرگونی جهان: درآمدی به مانیفست حزب کمونیست
بخشی از کتاب موسیقی شناسی
«اخلاق و موسیقی ETHICS AND MUSIC
ریشهٔ واژهٔ ethics لغتِ یونانی ethos به معنای «اخلاق» و نیز «شیوهٔ زندگی جمعی» است. لغت یونانی ethikos که همان معنای «اخلاق» را دارد در لاتینی به لغت moralis ترجمه شد. از آن لغت لاتینی واژهٔ moral در زبانهای اروپایی رایج شد که در آغاز فرقی با ethics نداشت، امّا امروز این دو با یکدیگر تفاوت دارند. واژهٔ ethics که معمولا آن را به معنای اخلاق به کار میبریم سه معنای اصلی دارد: ۱) بخشی از فلسفه که موضوع آن اهداف کردار انسانها و شرایط فردی و جمعی زندگی نیک باشد، به این معنا اخلاق روشنگر کنش درست و بنیاد ارزشها است؛ ۲) آیینی که محتوای زندگی نیک، و نیز محتوای هنجارمند قاعدههایی را که امکان زندگی نیک را فراهم میآورند، بررسی میکند؛ ۳) آگاهی از قاعدهها و ارزشهایی که راهنمای کرداری یک گروه معین اجتماعی باشند (مثلا اخلاق پزشکی، اخلاق روزنامهنگاری). واژهٔ moral که آن را هم به فارسی اخلاق میخوانیم (و برخی آن را به «اخلاقیات» برگرداندهاند) دو معنای اصلی دارد: ۱) مجموعهٔ بیش و کم منظم قواعد، هنجارها و ارزشهایی که راهنمای کنشهای نیک و درست افراد باشند (مثل قواعد اخلاق بایاشناسانه به معنای دستورهایی به فرد که حدود اعمال او را تعیین میکنند)؛ ۲) اندیشههایی دربارهٔ این قواعد، هنجارها و ارزشها، مفاهیم کلّی نیک و بد، و ملاکهای اصلی نیکی و کنش درست. مثلا میپرسیم آیا ملاک درستی یک کنش فایده بردن از آن است، یا طلب خوشبختی، یا اموری دیگر؟
الگوهای پیشبرد بحث از اخلاق در فلسفه فراوان و متنوعاند. چهار الگوی مهم از آن میان عبارتاند از: ۱) اخلاق عملی که ارسطو پیش کشیده و مرتبط است به حکمت عملی (فرونسیس) که او در کتاب اخلاق نیکوماخوس از آن یاد کرده و متوجه خوشبختی انسان است، و ابزار دسترسی به سعادت را در کاربرد عقلانی شیوههایی میداند که باید در عمل سنجیده شوند؛ ۲) اخلاق بایاشناسانه به معنای رشتهای از فرمانها و دستورها که جهت زیست اخلاقی اجرای آنها اجباری است. ده فرمان کتاب مقدس، حکمهای اخلاقی ایمانوئل کانت در کتاب مبانی متافیزیکی اخلاق (۱۷۸۵)، و قانون طلایی اخلاق «کاری را با دیگران انجام بده که بخواهی و بپذیری که دیگران با تو انجام دهند»، از نمونههای اخلاق بایاشناسانهاند؛ ۳) اخلاق فرجامشناسانه یا اخلاق فایدهگرا که جان استوارت میل، جرمی بنتام و شماری از متفکران سدهٔ نوزدهم پیش کشیدند و توجیه نهایی کنش اخلاقی را در وجود حداکثر فایده و بهرهٔ آن برای حداکثر مردم میداند؛ ۴) اخلاق به عنوان خواست قدرت که درستی احکام اخلاقی را تاریخی و نسبی میداند. فریدریش نیچه نشان داد که اخلاق ساخته و پرداختهٔ قدرتمندان است و در خدمت حفظ سلطهٔ آنان به کار میرود. از نظر نیچه رهایی از این اخلاق و «فراسوی نیک و بد» زیستن، کار انسان والای آینده خواهد بود.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۲۵ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۲۵ صفحه