دانلود و خرید کتاب زیباشناسی الیان اسکوبا ترجمه محمدرضا ابوالقاسمی

معرفی کتاب زیباشناسی

کتاب زیباشناسی نوشتهٔ الیان اسکوبا و ترجمهٔ محمدرضا ابوالقاسمی است و نشر چشمه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب زیباشناسی

رویشگاه یا خاک حاصل‌خیز «زیباشناسی»، تجربه‌گرایی انگلیسیِ نیمهٔ نخست قرن هجدهم بود. نویسنده بر سه نویسندهٔ شاخص این عصر (که کانت خوانندهٔ سخت‌کوش آثارشان بود) متمرکز می‌شود: شافتسبری، هیوم و برک. بخش دو قرن نقد نام دارد و به کانت و شیلر و هولدرلین می‌پردازد. بخش سه فلسفه هنر است و شامل هگل و شلینگ و بندتو کروچه و لوییجی پاریزون و نیچه می‌شود. بخش چهار هم علم هنر نام دارد.

زیباشناسی این محصول فلسفهٔ تجربه‌گرای انگلیسی، در آلمان زاده شد و به‌سرعت صبغهٔ تفکر آلمانی به خود گرفت. با این‌همه، می‌توان گفت که امروزه زیباشناسی تحلیلی همان راه فلسفهٔ تجربه‌گرای انگلیسی را در پیش گرفته. اما وضع زیباشناسی در فرانسه چگونه است؟ آیا «نقد» هنر که در قرون هجدهم و نوزدهم در فرانسه بسیار شکوفا بود به جای زیباشناسی ننشسته است؟ تحلیل دقایق و ظرایف طرد زیباشناسی، این فرآوردهٔ آلمانی، سپس پذیرش آن در فرانسه ضروری است. زیباشناسی در قرن بیستم چه جایگاهی دارد؟ از نظر ما زیباشناسی، یا بهتر است بگوییم «فلسفهٔ هنر»، در قرن بیستم حول محور مضامین متعددی شکل یافته که همگی زیر سایهٔ «پدیدارشناسیِ هنر» پردازش شده‌اند. در پدیدارشناسی خصوصاً مضمون «ظهور» مناط و معیار هنر است. هنر از این منظر نه‌تنها خود را از شرّ «تقلید» می‌رهاند، بلکه حتی از پذیرش «بیانگری» نیز که «زیباشناسی» همواره برای هنر در نظر گرفته بود سر بازمی‌زند. از همین رو، باید بگوییم هنر یک «جهان» است نه یک «شیء». تفاوت ژرف میان پدیدارشناسی هنر و زیباشناسی تحلیلی قطعاً همین جاست، چرا که این زیباشناسیْ اثر هنری را «شیء» می‌داند.

اِلیان اِسکوبا سال‌ها استاد فلسفهٔ دانشگاه پاریس دوازده (وَل‌دومَرن) بود و اندیشه‌های پدیدارشناسان آلمانی و فرانسوی را تدریس و ترویج می‌کرد. حوزهٔ تخصصی او زیباشناسی پدیدارشناختی است و از آثارش می‌توان به ایمَگو موندی: مکان‌شناسی هنر (۱۹۸۶)، فضای تصویری (۱۹۹۵)، ابداع هنر (۲۰۱۹) و نگارش مدخل «نقاشی» در دست‌نامهٔ زیباشناسی پدیدارشناختی (۲۰۱۰) اشاره کرد. افزون بر این، او آثار برخی فیلسوفان آلمانی را نیز به فرانسوی ترجمه کرده است که از آن جمله کتاب تئودور آدورنو با عنوان کرکگارد: برساختن امر زیباشناختی (۱۹۹۵) است.

خواندن کتاب زیباشناسی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به پژوهشگران هنر و فلسفهٔ هنر پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زیباشناسی

«الکساندر باومگارتن در قرن هجدهم اصطلاح «زیباشناسی» را وضع کرد و رشته‌ای را بنیاد گذاشت که با همین نام شناخته می‌شود. بنابراین، زیباشناسی رشته‌ای است «مدرن»، گو این‌که «موضوع» آن ریشه‌هایی بس کهن دارد. در حقیقت واژهٔ زیباشناسی (اِستتیک) بر مبنای واژهٔ یونانی «aisthêsis» به معنای ادراک حسی ساخته شده است. لذا در رشتهٔ «زیباشناسی» از «حضور انسان در عالَم» بحث می‌شود. با این‌همه، می‌دانیم که «زیباشناسی» بلافاصله و در همان قرن هجدهم گسترهٔ محدودتری از «امر زیبا»، «ذوق»، و «هنر» را طرح افکند. بنابراین، «زیباشناسی» دو معنا دارد: علم به امر محسوس و زیباشناسیِ امر زیبا و هنر. در نتیجه امروزه به‌خطا لفظ «زیباشناسی» را برای مطالبی به کار می‌برند که پیش از پیدایش این رشته در قرن هجدهم وجود داشته است ــ لذا سخن گفتن از «زیباشناسی» افلاطون یا ارسطو یا دکارت خطاست. برای فیلسوفان پیش از قرن هجدهم باید از «نظریه» استفاده کنیم، زیرا نظریه «مبحث» یکپارچه و منسجمی عرضه نمی‌کند. مثلاً نزد افلاطون نظریهٔ امر محسوس با نظریهٔ امر زیبا بی‌ارتباط است، یا نظریهٔ هنر با نظریهٔ امر زیبا نسبتی ندارد. صرفاً در قرن هجدهم است که این حوزه‌های نظری به یکدیگر می‌پیوندند و مجموعاً چیزی را پدید می‌آورند که امروز آن را «زیباشناسی» می‌نامیم. در قرن هجده است که از این اصطلاحْ رشتهٔ نسبتاً منسجمی را مراد می‌کنند و هم‌زمان زیباشناسی امر محسوس، زیباشناسی احساسِ امر «زیبا» و حیطهٔ پیدایش اثر هنری و تأمل در باب هنر را ذیل آن می‌گنجانند. از همین رو، سرآغاز بحث ما قرن هجدهم خواهد بود.

عجیب نیست که رویشگاهی که «زیباشناسی» در آن شرایط شکوفایی را فراهم دید،‌ فلسفهٔ تجربه‌گرا بود ــ خصوصاً تجربه‌گرایی انگلیسی نیمهٔ نخست قرن هجدهم که جان لاک پایه‌گذارش بود. لذا آن‌چه شاید بتوان «ماقبل تاریخ زیباشناسی» نامید در همین رویشگاه قوام یافت. اما چرا؟ از آن رو که در «زیباشناسی» از ادراک حسی و حس کردن، یعنی گسترهٔ تجربه بحث می‌شود ــ گستره‌ای که تجربه‌گرایی توجه خاصی به آن داشت، زیرا تجربه در این نحلهٔ فلسفی عموماً سرچشمهٔ هرگونه شناخت و هرگونه کنش قلمداد می‌شد. این‌چنین بود که ارجحیت یونانیِ «تفکر» و مزیت دکارتیِ «ایده‌های فطری» رنگ باخت. اما تجربه چیست؟ در این‌باره باید به تعینات مختلف تجربه اشاره کنیم. تجربه پیش از هر چیز راجع است به رابطهٔ بی‌واسطهٔ انسان با جهان بیرون. از همین رو، حواس پنجگانه نخستین مجاریِ تجربه است و، طبق نظر تجربه‌گرایان، ایده‌های فاهمه ضرورتاً از تجربهٔ حسی نشئت می‌گیرد. لاک می‌گفت: «چیزی در فاهمه نیست مگر آن‌که پیش‌تر در حواس بوده باشد» و، به این ترتیب، همهٔ «ایده» ها را «اکتسابی» می‌دانست. اما منظور از «جهان بیرون» چیست؟ جهانی است که ساختارهای مکان و زمان آن را تحدید و تعریف می‌کند، به این معنا که هر چیزی در جهانْ مکانی مختص به خود دارد و زمانمند است و تجربهٔ حسیْ انسان را با جهانی مرتبط می‌کند که همواره از قبل مکانی ـ زمانی است. لذا حس کردن به معنای پی بردن به چیزهای «مجاور» و «متوالی» است. این بدایت مکانی ـ زمانی چیست که هر کس به واسطهٔ «در جهان هستن» خود با آن مواجه می‌شود؟ این بدایت همانا «ادراک» است. در نتیجه «زیباشناسی»، آن‌چنان که از خود لفظ برمی‌آید، به بیان ساده عبارت است از نظریهٔ ادراک. حال می‌فهمیم که چرا فلسفه‌های تجربی‌مسلک نه‌فقط عرصه بلکه رویشگاه «زیباشناسی» بوده است. همچنین درمی‌یابیم که چرا «زیباشناسی» از مقطعی مشخص به حیطهٔ اختصاصی هنرها مبدل شد، زیرا آثار هنری ــ برخلاف آثار فکری ــ ضرورتاً با ادراک سروکار دارند. این آثارْ مرئی و مسموع و ملموس است و نه‌تنها برای آفریننده و مخاطب در مکان و زمان جای مختص و مشخصی دارد، بلکه اساساً خودْ آفریده‌هایی از مواد و مصالحِ «مکانی ـ زمانی»‌ است، زیرا از مواد و مصالحی ساخته شده که پیشاپیش در مکان و زمان مستقر است.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۱۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۱۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
۳۰,۵۰۰
۵۰%
تومان