کتاب موفقیت به سبک زنان هوشمند
معرفی کتاب موفقیت به سبک زنان هوشمند
کتاب موفقیت به سبک زنان هوشمند نوشتهٔ لارا وندرکام و ترجمهٔ عطیه شفائیان است و انتشارات شمشاد آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب موفقیت به سبک زنان هوشمند
کتاب موفقیت به سبک زنان هوشمند درمورد این است که انسانهای حقیقی چگونه زندگیهای کاملی را رقم زدهاند؛ درمورد اینکه شما چگونه میتوانید از یافتهها و دانستههای آنها در راه همین هدف استفاده کنید. درمورد این است که چطور میتوانید تغییر عقیده دهید و درمورد ساعات هفتههای خود در جهت تقویت شغل، روابط و خودتان تجدید نظر کنید و هنوز هم از فضایی بیش از آنچه اکثر مردم فکر میکنند ممکن است، لذت ببرید. بهطور خلاصه این کتاب درمورد چگونگی لذتبردن و استفادهٔ حداکثری از وقتتان است، به این منظور که همانقدر که دلتان میخواهد آن را صرف مسائلی کنید که برایتان اهمیت دارد: کار، خانواده، اجتماع، تفریح. درمورد تجلیل و شادی بابت فراوانیهاست، بهجای گله از انتخابها یا این ادعا که هیچکس نمیتواند همهچیز را با هم داشته باشد.
خواندن کتاب موفقیت به سبک زنان هوشمند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به همهٔ زنان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب موفقیت به سبک زنان هوشمند
«زندگی همیشه مانند داستانها نیست؛ بااینحال ما اینگونه دربارهٔ زندگی خود صحبت میکنیم. درمورد لحظاتی که درسی برایمان دارند. بهدنبال آن، اکثراً در ادبیات مربوط به کار و زندگی، داستانمان با شرح لحظات تلخ و تاریک شروع میشود. کولاکی که احتمال میرفت باعث شود در لسآنجلس گیر بیفتم، درحالیکه شوهرم اروپاست و پرستاری در پنسیلوانیا پیش سه فرزند کوچکم است، که البته قصد ندارد در تمام روزهای برفی پیشِرو از آنها نگهداری کند. یا شاید هم برای شرکت در یک نمایش صبحگاهی، امشب را در نیویورک بمانم. وقتی شوهرم تماس میگیرد و خبر میدهد که بعد از بردن بچهها به سیرک، متوجه شده است که درِ خانهٔ جدیدمان قفل است و آنها بیرون گیر کردهاند، سعی میکنم زودتر برگردم. او درگیر حل مشکل است و با من تماس میگیرد تا شمارهٔ افرادی که کلید یدکی دارند را بگیرم و وقتی آنها تلفن را جواب نمیدهند، خبر میدهد که قفلساز ظرف دو ساعت آنجا خواهد بود، و نباید نگران باشم. به اندازهٔ کافی با خود بطری شیشهشیر دارند. اما البته که نهایتاً، دور تا دور اتاقم قدم میزنم و به کودک پنجماههام که وسط این شب سرد بیرون توی ماشین مانده است، فکر میکنم. چطور میتوانم بعد از این افکار بخوابم؟!
میتوانم با چنین قصههایی شروع کنم، و آنگاه برای آشفتگی زندگی مدرن و اینکه نمیتوان همهچیز را باهم داشت تأسف بخورم و گله کنم. از آن زمان که روزنامهٔ آتلانتیک اشعار آنماری اسلاتر را با عنوانِ «نمیتوان همهچیز را باهم داشت» روی جلدش به کار برد، و میلیونها خواننده را بهدست آورد. این در محافل رسانهای حقیقتیست، که عبارت «نمیتوان همهچیز را باهم داشت»، زنان را مجذوب میکند. قصههایی که به ما اجازه میدهند نظارهگر چنین نقوص و ضعفهایی باشیم، توجهها را به خود جلب میکنند. مردم تشنهٔ پیداکردن نمونههای بیشتری از این قبیل هستند. یک ویراستار که بهدنبال ارائهٔ کتابی با داستانهایی از این دست بود، بهعنوان نمونه از آنچه خودش میخواست عنوانِ «دریافت پیامک از یک کودک بیمار هنگام پرواز با F-۱۶ بر فراز افغانستان» را پیشنهاد داد. در سال ۲۰۱۲، قانون اساسی مجموعهای از نظرات را در واکنش به شایعات گستردهای که راجعبه کلیفورد چنس و دو کودک خردسال وجود داشت، منتشر کرد. آن روز افتضاح را شرح داد، نیمهشب بیدار شدن بچهها، اینکه یکی از همکاران تا زمان بسته شدن مهدکودک در رسیدگی به یک یادداشت تأخیر کرد، یک ارتباط بد، شوهری که چندان کمکدستش نبود، و لیست کارهای روزانهٔ طولانیای که در انتظار او بود تا بعد از خواباندن بچهها، انجامشان دهد؛ همهوهمه را توصیف کرد. او به همکاران خود نوشت: «نیازی به گفتن نیست که نتوانستهام همزمان خواستههای شغلی و خانوادگی را انجام دهم.» و بنابراین تنها انتخاب موجود، انتخابی که بهنظر میرسد همه درک میکنیم، ترک شغلش بود.»
حجم
۲۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۵ صفحه
حجم
۲۶۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۵ صفحه