کتاب رستاخیز
معرفی کتاب رستاخیز
کتاب رستاخیز نوشتهٔ لئو تولستوی و ترجمهٔ شقایق ذوالفقاری است. انتشارات محراب دانش این رمان روسی را روانهٔ بازار کرده است. این رمان حاوی رنجهای «دیمیتری نخلیودف» در روسیهٔ تزاری است.
درباره کتاب رستاخیز
رستاخیز اثری است که اگر اهمیتش بیش از «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» نباشد، دستکمی هم از آنها ندارد. این رمان در زمینهای کاملاً متفاوت با آن دوی دیگر نوشته شده است. لئو تولستوی در این رمان مانند پستمدرنیستهای دوران پش از خودش، همهٔ لوازم و مصالح داستان را به خواننده میدهد، اما نتیجهگیری را به عهدهٔ خودش وا میگذارد. «رستاخیز» را حماسهای دانستهاند از بیدارشدن وجدان آگاه عضوی از جامعه که خطایش بیجریمه و جرمش بیمجازات مانده است؛ جرمی که سرنوشت دختر بیگناهی را رقم میزند و او را ابتدا به منجلاب فساد و گمراهی سوق میدهد و بعد هم به سیبری و محکومیت به اعمال شاقه. «دیمیتری نخلیودف» دچار عذاب وجدان است و از خطایی که مرتکب شده در رنج. هیچکس او را مجرم نمیداند، اما خودش خود را محاکمه و محکوم میکند و درصدد جبران آن بر میآید. کتاب حاضر از متن انگلیسی با عنوان «Resurrection» به فارسی برگردانده شده است. این کتاب ۲۸ فصل دارد.
خواندن کتاب رستاخیز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ و ۲۰ روسیه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره لئو تولستوی
لیِو نیکُلائِویچ تولستوی در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پولیانا در دویست کیلومتری جنوب مسکو به دنیا آمد. لئو تولستوی نویسندهٔ شهیر روسی است که او را یکی از بزرگترین رماننویسهای تمام ادوار تاریخ میدانند. تولستوی از سال ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۶، هر سال نامزد دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات و در سالهای ۱۹۰۱، ۱۹۰۲ و ۱۹۰۹ نامزد جایزهٔ صلح نوبل شد، اما هرگز برنده نشد. از آثار ارزشمند او میتوان به رمانهای «جنگ و صلح»، «آناکارنینا»، «مرگ ایوان ایلیچ» و «رستاخیز» اشاره کرد.
تولستوی چهارمین فرزند از ۵ فرزند کنت نیکُلای ایلیچ تولستوی، کهنهسرباز و نجیبزادۀ روس و شاهزادهخانم ماری نیکُلائِونی وُلکُنسکیخ بود. او مادرش را در ۲سالگی و پدرش را در ۹سالگی از دست داد. سرپرستی این هنرمند، ابتدا بر عهدۀ یکی از بستگان دور و پس از مرگ پدر، به عمهاش «کنتس الکساندرا ایلینیچنا» سپرده شد. تولستوی تا سال ۱۸۴۱ یعنی تا زمان مرگ عمهاش پیش او ماند و پس از آن به کازان نزد سرپرست جدیدش، یعنی عمهٔ دیگرش، نقلمکان کرد. او در سوم اکتبر سال ۱۸۴۴ هنگامیکه ۱۶ سال داشت، تحصیل در رشتۀ ادبیات شرقی (عربی - ترکی) را در دانشگاه سلطنتی کازان آغاز کرد، اما در آزمون انتقالی پایان سال مردود و مجبور شد دوباره در برنامۀ سال اول شرکت کند. پس از این، او به دانشکدۀ حقوق رفت و آنجا نیز با نمرات برخی از دروس، مشکلات، همچنان ادامه داشتند، اما بالأخره توانست آزمون انتقالی پایان سال را قبول شود و سال دوم از درس خود را آغاز کند.
تولستوی پس از چند رفتوآمد، به مسکو بازگشت. آنجا اغلب اوقاتش را به قمار گذراند. این روند، بر وضعیت مالی او تأثیر منفی گذاشت. او در این دوره از زندگی، علاقۀ خاصی به موسیقی پیدا کرد؛ پیانو را بهخوبی مینواخت. اشتیاق به موسیقی، بعدها او را بر آن داشت تا «سونات کریتسرووی» را بنویسد. آهنگسازان موردعلاقۀ تولستوی، باخ، هندل و شوپن بودند. او در زمستان ۱۸۵۰ - ۱۸۵۱ شروع به نوشتن کتاب «دوران کودکی» کرد؛ سپس بهدعوت برادرش به ارتش ملحق شد و نوشتن داستان «قزاقها» را در آن دوران آغاز کرد. بعد از چاپ چند اثر، لئو تولستوی، در زمرۀ نویسندگان بزرگ جوان آن دوران یعنی «ایوان تورگِنیِو»، «ایوان گنچاروف»، «دمیتری گریگورُویچ» و «آلکساندر استرووسکی» جای گرفت و شهرت ادبی یافت. نگارش کتابها و داستانهایی مانند «بریدن جنگل»، مجموعه داستانهای «سواستوپل»، «لوسرن» و یا داستان «آلبرت»، همه، حاصل سفرهای تولستوی، حضور در ارتش و دیدار با آدمها و زندگیهای گوناگون بود.
تولستوی در سال ۱۸۶۲ با زنی به نام «سوفیا» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۱۳ فرزند بود. او در سال ۱۸۶۹ رمان بزرگ «جنگ و صلح» را به چاپ رساند. در طول ۱۲ سال «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» را نوشت. او در سال ۱۹۰۱ با انتشار کتاب «رستاخیز» که انتقاد شدید از آیینهای کلیسا در آن جای داشت، بهوسیلۀ شورای مقدس از کلیسای ارتودکس تکفیر شد.
کمکم تولستوی، به گفتۀ خودش، دچار بحران معنوی شد و برای یافتن پاسخی به پرسشها و شبهاتش که پیوسته او را نگران میکرد، به مطالعۀ الهیات روی آورد؛ از هوسها و راحتیهای یک زندگی غنی چشمپوشی کرد و کارهای بدنی زیادی انجام داد، سادهترین لباسها را میپوشید، گیاهخوار شد، تمام ثروت بزرگ خود را به خانوادهاش بخشید و حقوق مالکیت ادبی را نیز کنار گذاشت. او ۳ سال پس از مرگ دوست قدیمیاش، ایوان تورگِنیِو، کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» را به چاپ رساند که در ابتدا قدغن شد، اما پس از ملاقات او با تزار با دستور مستقیم «آلکساندر سوم»، تزار روسیه، به چاپ رسید. تولستوی معتقد بود ادبیات، داستان و رمان وسیلههایی برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی هستند. او فکر میکرد که قصهها، تنها برای سرگرمی نیست که نوشته میشوند؛ میخواهند از قضاوتهای بیرحم انسانها کم کرده و به گسترش مهربانی و خوشاخلاقی کمک کنند.
لئو تولستوی در ۷ نوامبر ۱۹۱۰، پس از یک بیماری سخت و دردناک، در ۸۳سالگی درگذشت. در ۹ نوامبر ۱۹۱۰، چندینهزار نفر در یاسنایا پولیانا برای تشییع جنازۀ این نویسندۀ بزرگ گرد هم آمدند.
بخشی از کتاب رستاخیز
«او همۀ اینها را طوری میگفت که انگار دارد مطلبی را که عمیقاً آموخته است، بیان میکند. بعد بهسمت آن عضو دادگاه که در سمت چپش بود، خم شد؛ کسی که داشت در گوشش زمزمه میکرد که یک بطری در میان مدارک جرم بوده، اما اکنون ناپدید شده است. او تکرار کرد: «و از چمدون پول و یک حلقه دزدیدین و اونها رو با دوستاتون تقسیم کردین. بعد با اسملکوف به مسافرخونۀ موریتانیا برگشتین و در نوشیدنی اون سم ریختین و به این طریق باعث مرگش شدین. جرمتونو میپذیرین؟»»
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
نظرات کاربران
داستان جالبی بود تا انتها دنبالش کشیده شدم انتهای داستان زیباست، زندگی پر از فراز و نشیب شخصیت اصلی داستان