کتاب اما
معرفی کتاب اما
کتاب اما نوشتهٔ جین آستین و ترجمهٔ رضا رضایی است. نشر نی این رمان مشهور عاشقانهٔ انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب اما
کتاب اما (Emma) بهلحاظ زمانی در میانهٔ آثار جین آستین قرار گرفته است. این رمان عاشقانه در اواخر سال ۱۸۱۵ میلادی منتشر شد و آخرین اثری بود که پیش از مرگ نویسندهاش به چاپ رسید. جذابیت رمان، تاکنون فیلمسازان بسیاری را ترغیب کرده که «اِما» و دیگر شخصیتهای این رمان را روی پردهٔ سینما، صفحهٔ تلویزیون و صحنهٔ تئاتر بیاورند. دو مورد از مهمترین اقتباسهای این رمان در سالهای ۱۹۹۶ و ۲۰۲۰ میلادی در سینماها به نمایش درآمد که در اولی «گوینت پالترو» و در دومی «آنیا تیلور جوی» ستارهٔ بازیکنندهٔ نقش اصلی بودند. جین آستین در رمان «اما» به شرح سرگذشت خانوادهٔ «وودهاس» میپردازد و البته با محوریت دختر دوم خانواده؛ یعنی اِما. قهرمان این رمان دختری است خیالباف، باهوش و جذاب که مدام آدمهای اطرافش را درگیر ماجراهای عاشقانه میانگارد، اما خودش ازدواج را چون خطری میداند و همواره در تلاش است از آن در امان بماند. فضای رمان «اما» علاوه بر روایات عاشقانه و احساسی، طنز نیز دارد. جین آستین پیش از تحریر «اِما» نوشته بود قصد دارد در رمان جدیدش زنی را خلق کند که کسی جز خود نویسنده او را چندان دوست نداشته باشد. او در این اثر، پیشداوریای را که «الیزابت» در رمان «غرور و تعصب» دچارش بود، با چند ویژگی بد و خوب دیگر ترکیب کرده و کوشیده پیامهای مهمی را با مخاطبش در میان بگذارد. «اِما وودهاس» دختری جذاب، باهوش، ثروتمند و کمی خودرأی است.
به نظر رضا رضایی که بیشتر آثار جین آستین را به پارسی برگردانده، پس از چند سال مطالعه و عمیقشدن در آثار کلاسیک بزرگان ادبی، تغییری در زندگی افراد ایجاد میشود؛ زندگیاش، رفتارش، گفتارش نسبت به قبل بهتر میشود؛ هر چند شاید خودش متوجه این موضوع نشود. رمانهای خوب میتوانند چنین تأثیری بر روی خواننده داشته باشند. خواننده با مطالعهٔ آثار جین آستین انسانتر میشود، مهربانتر میشود و زندگی چندین شخصیت را در مدت کوتاهی تجربه میکند. رمان عاشقانهٔ اما شاید درس مستقیم به ما ندهد، ولی ذهنیت ما را تغییر میدهد. این رمان جزو فهرست برترین رمانهای انگلیسی گاردین بوده است.
خواندن کتاب اما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ انگلستان و قالب رمان عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره جین آستین
جین آستین در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۵ در استیونتون، همپشر، جنوب شرقی انگلستان به دنیا آمد. او نویسندۀ قرن هجدهم و نوزدهم است که آثارش تأثیر گستردهای بر ادبیات غرب گذاشت. شناخت او از زندگی زنان و مهارتش در نشاندادن ظرائف زندگی، او را به یکی از مشهورترین رماننویسان عصر خودش تبدیل کرده است. آستین، ششمین فرزند از ۷ فرزند یک کشیش ناحیه بود. او در نوجوانی، نوشتن رمان را آغاز کرد. «عقل و احساس»، «غرور و تعصب»، «مانسفیلد پارک» و «اِما» کتابهایی بودند که در زمان حیات این نویسنده چاپ شدند. ۲ کتاب دیگر او، پس از مرگش منتشر شدند (رمانهای «نورثنگر ابی» و «ترغیب») و ۲ کتاب او هیچگاه به پایان نرسیدند («لیدی سوزان» و «واتسنها»). جین آستین در دورانی که زنده بود، کتابهایش را بدون نام چاپ میکرد و هیچکس نمیدانست که نویسندۀ کتاب، چه کسی است.
سبک جین آستن در شیوۀ نگارش، منحصربهفرد است. در آثار او، صدای راوی رمان با عمیقترین احساسات شخصیتهای قصه پیوند میخورد؛ بهطوریکه با خواندن رمانهای او میتوان پا جایِ پای شخصیتهای داستان گذاشت. به نظر منتقدان، آستین نبوغی دووجهی داشت؛ هم طنز قدرتمندی داشت و هم اخلاق و روحیات آدمها را خوب میشناخت. بر اساس رمانهای جین آستن، نمایشهای متعدد، اقتباسهای تلویزیونی و چندین فیلم سینمایی ساخته شده است؛ برای نمونه میتوان به سریال «گمشده در آستن» (Lost in Austen) بر اساس رمان «غرور و تعصب» و فیلم سینمایی «غرور و تعصب» (۲۰۰۵) با بازی «کیرا نایتلی» بر اساس رمانِ یادشده اشاره کرد. اولین ترجمهٔ رمانهای جین آستن در ایران، بهکوشش «شمسالملوک مصاحب» و به تاریخ اسفند ۱۳۳۶ انجام و منتشر شد. جمشید اسکندانی (نشر ثالث) و رضا رضایی (نشر نی) نیز از دیگر مترجمان آثار این نویسندۀ مشهور هستند. جین آستین در ۱۸ ژوئیهٔ ۱۸۱۷ درگذشت. او در کلیسای وینچستر به خاک سپرده شد.
بخشی از کتاب اما
«طولی نکشید که اِما توانست از احساسات فرانک چرچیل سردربیاورد، هرچند که بیش از تصور آقای وستن طول کشید. افراد خانواده مقیم انسکامب به آن زودی که تصور میشد به شهر نرفتند، ولی وقتی به شهر رفتند فرانک چرچیل خیلی زود روانه هایبری شد. یکی دو ساعتی در راه بود. خب، بیشتر از اینکه نمیشد کاری کند. ولی وقتی از رندالز یکراست به هارتفیلد رفت، اِما چشم و گوشش را به کار انداخت تا زود بفهمد فرانک چرچیل چه احساساتی دارد و خودش چه رفتاری باید در پیش بگیرد. در نهایت صمیمیت دیدار کردند. هیچ شکی نبود که از دیدن اِما حسابی خوشحال شده. ولی اِما تقریباً بلافاصله شک کرد که فرانک چرچیل مثل سابق به او توجه داشته باشد یا احساساتش همان گرمای سابق را داشته باشد. اِما خوب به او دقت کرد. واضح بود که به اندازه قبل عاشق نیست. لابد دوری و غیبت، و این تصور که احتمالا اِما هم بیتفاوت است، علت این تغییر بود. البته هم طبیعی بود و هم کاملا مطلوب.
کاملا بشاش بود، مثل همیشه آماده بگووبخند. به نظر میرسید خوشش میآید درباره دیدار قبلیاش حرف بزند و داستانهای قبلی را تکرار کند، آنهم نه بدون هیجان. نمیشد گفت آرام است و به خاطر آرامشش اِما فکر میکند او کمی بیتفاوت شده. نه، اصلا آرام نبود. کاملا تب و تاب داشت. بیقرار بود. سرزنده بود، ولی طوری بود که در پوست خودش نمیگنجید. با همه اینها، چیزی که اِما را به آن نتیجه رساند این بود که فقط یک ربع آنجا ماند و بعد با عجله رفت تا به بقیه آدمهای هایبری سر بزند. میگفت موقع آمدنش عدهای از آشناهای قدیم را در خیابان دیده... توقف نکرده بود، حداکثر ایستاده و چند کلمه گفته... ولی مغرور و جلوهفروش است و فکر میکند اگر به آنها سر نزند ناراحت میشوند. با اینکه خیلی دلش میخواهد بیشتر در هارتفیلد بماند مجبور است زود برود.»
حجم
۴۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۶۰ صفحه
حجم
۴۷۰٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۵۶۰ صفحه
نظرات کاربران
بسیار از خواندنش لذت بردم. با ترجمه عالی جناب رضایی. اگه قرار باشه با غرور و تعصب شاهکار جین آستین مقایسه کنم باید بگم غرور و تعصب یه مقدار پرکششتر و ریتم بهتری داره. شاید از پانصدوپنجاه صفحه، حدود صدوپنجاه صفحه
متاسفانه وقتمو هدر دادم که خوندمش؛ داستانی رو که میشه توی ۲۰۰ صفحه نهایتا ۲۵۰ صفحه نوشت، با زیاده گویی و توصیف های تکراری و غیرضروری ۵۵۰ صفحه نوشته :/ اصلا با غرور و تعصب که اثر موفق جین آستین هست