دانلود کتاب صوتی دختر آسیابان با صدای مریم پاک‌ذات + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی دختر آسیابان

دانلود و خرید کتاب صوتی دختر آسیابان

انتشارات:آوانامه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب صوتی دختر آسیابان

کتاب صوتی دختر آسیابان نوشتهٔ مارگارت دیکنسون و ترجمهٔ مریم مفتاحی است. مریم پاک‌ ذات گویندگی این رمان صوتی خارجی را انجام داده و آوانامه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی دختر آسیابان

کتاب صوتی دختر آسیابان دربردارندهٔ رمانی خارجی نوشتهٔ مارگارت دیکنسون است. نویسنده در این اثر ماجرای دختری به نام «اِما» را روایت کرده است. روزی اما متوجه می‌شود پدر و مادرش عاشق فرزند پسر بودند و او برای اینکه ثابت کند چیزی از یک پسر کم ندارد بسیار تلاش می‌کند تا وارث پدرش باشد. این رمان صوتی سرگذشت نسل زنانی است که با همهٔ شایستگی‌های خود و علیرغم به دوش کشیدن بار سنگین زندگی، تا قرن‌ها نه به سهم و حق خود رسیدند و نه وجوشان به رسیمت شناخته شد. با شیندن این رمان می‌توانید تفکر و چهرهٔ جامعهٔ اروپایی در ۱۰۰ سال گذشته، به‌ویژه نگاه به زنان را فهم کنید.

شنیدن کتاب صوتی دختر آسیابان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران داستان‌های خارجی و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی دختر آسیابان

«اِما فقط می‌خواست همسر جِیمی متکالف شود. پدرش هرچه دوست داشت، بگوید؛ ولی او می‌دانست جِیمی عاشقش است، گذشته از آن، هرگز فکر نمی‌کرد که چشم جِیمی به دنبال آسیاب پدر او باشد. جِیمی پسر مغروری بود که به مهارت‌هایش افتخار می‌کرد و به شغل آهنگری و چرخ‌سازی می‌بالید که نسل اندر نسل در فامیل آنها دست به دست شده بود. آهی کشید. نمی‌دانست خبر درگذشت پدر و مادر جِیمی، در آن سنگرهای کثیف و گلی، به او رسیده بود یا نه. دور بودن از خانه و حضور در سرزمینی غریب، خود به اندازه کافی وحشتناک بود. اِما با خود اندیشید در چنین روزهای سختی شنیدن خبر ناگوار مرگ پدر و مادر، آن هم زمانی که حتی یک دوست یا فامیل در کنارت نیست، چقدر دردناک است. به خود لرزید.

هیچ خبری از جِیمی نبود. حتی وقتی برادرش ویلیام به او نامه نوشت و خبر ناگوار را داد، باز هم جوابی از او نرسید. ویلیام بیچاره که جوان‌تر از آن بود که حتی به جنگ برود، یک‌باره به دوران پختگی خود رسید. او مجبور بود تا بازگشت جِیمی به تنهایی با کار آهنگری دست و پنجه نرم کند.

چشمانش را بست، به وضوح می‌توانست جِیمی را در مقابل خود ببیند، درست مثل سه سال پیش، روزی که با گروه نظامیان روستا را ترک کرده بود. صداهای اطراف جِیمی در گوشش زنگ می‌زد: گروه موسیقی در حال نواختن بود و داوطلبان بیشتری را جذب خط مقدم جبهه می‌کرد. اِما سعی کرد او را متقاعد کند:

ـ تو فقط هفده سال داری، نباید بروی.

جِیمی با پوزخندی جواب داده بود:

ـ به خاطر شش ماه نمی‌توانی بگویی هیجده سالم نیست!

چشمان قهوه‌ای تیره‌رنگش اِما را به آتش می‌کشید. دختر که آرزو می‌کرد جِیمی به جنگ نرود، همچنان پافشاری می‌کرد. با وجودی که از رفتنش می‌ترسید، باز هم به وجودش افتخار می‌کرد. جِیمی قد بلند، چهارشانه و قوی بود. هجده سال که چیزی نبود، حتی به نظر بیست ساله می‌رسید. لبخند چهره‌اش چینی به خط‌های اطراف دهانش داد و جرقه‌ای در چشمانش نشاند که تنها برای اِما لطیف و دوست‌داشتنی بود.

ـ حالا تا وقتی برگردم دختر خوبی باش.

جِیمی با عشق و محبت دست پرقدرتش را برای نوازش گونه اِما دراز کرد. این حالت مهرآمیز او اِما را شگفت‌زده کرد. دستان مردی بود که می‌توانست به راحتی تاب دادن یک چکش سنگین آهنگری، ماده الاغ سرکشی مثل اِما را رام کند.

ـ همیشه به خاطر داشته باش که عشق منی!

اولین باری بود که چنین کلماتی از زبان او می‌شنید، دوستان دوران کودکی هم بودند: سه یار، دو پسر متکالف و اما فارست. در جامعه کوچک مارش‌تورپ۹ با یکدیگر بزرگ شده و همبازی هم بودند. با هم به مدرسه و کلیسای روستا رفته بودند. وقتی هم بزرگ شدند، بعدازظهر روزهای یکشنبه، فارغ از کار روزانه، ساعت‌های باارزشی را با هم سپری کرده بودند. تابستان‌ها بعضی وقت‌ها هری فارست با اکراه به آن‌ها اجازه می‌داد برای تحویل نان و یا جمع کردن گندم از مزرعه‌ها جهت آسیاب، از ارابه کوچک او استفاده کنند.»

کاربر 6033708
۱۴۰۳/۰۶/۰۳

کتاب فوق العاده خوبی بود دختر آسیابانی که با اراده و‌پشتکار قوی خود ثابت کرد زنان هم‌قدرتمند و دانا میتوانند باشند او در زمانی زندگی میکرد که به زنان هیچ ارزشی نمیگذاشتند نویسنده خیلی عالی چند نسل را به توصیف

- بیشتر

زمان

۱۷ ساعت و ۷ دقیقه

حجم

۱ گیگابایت, ۸۷۵٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۱۷ ساعت و ۷ دقیقه

حجم

۱ گیگابایت, ۸۷۵٫۰ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۱۴۸,۰۰۰
۱۰۳,۶۰۰
۳۰%
تومان